این یک سقوط سنگین بود، دنیا سقوط کرده بود، بزرگترین و قدرتمندترین ائتلاف سیاسی نظامی تاریخ بشر سقوط کرده بود، آمریکا سقوط کرده بود و چه مفتضحانه و چه تحقیرآمیز سقوط کرده بود. این فقط سقوط یک حکومت آلوده به فساد نبود، این سقوط امپراطوری قرن بود، و پایان باور میلیونها نفر به ارزشهای جهانی و نظم مسلط جهان بود که حمایت از ارزشهای جهانشمول را یدک میکشید.
پیشروی برقآسای طالبان را چگونه میتوان توضیح داد؟ آیا به قدرت رسیدن آنان پیامدهایی مثل بیست سال قبل خواهد داشت؟ برخلاف انتظار همه، طالبان در پانزدهم ماه اوت جاری کابل را تصّرف کردند. این پیروزی نه تنها برای جامعهی بینالمللی و ناظران و تحلیلگران مسائل افغانستان بلکه حتّی برای خود طالبان هم غیرمترقبه و پیشبینیناشدنی بود.
اختلافات قومی و مذهبی و زبانی باعث شده جز در موارد استثنایی اتحاد ملی بین مردم افغانستان ضعیف باشد. همین اطلاعات اولیه باعث میشود از افغانهایی که امکان گفتگو با آنها فراهم است دربارهی وقایع اخیر کشورشان بپرسم تا شاید دانستههایی به دست آورم جز آنچه در کتاب و رسانهها دستگیرم میشود.
چندین پیام از دوستان کابل دریافت کردم که طالبان شبانگاهی خانهها را تلاشی میکنند. با خود گفتم؛ داشتن کتابهایی که من جمع کردهام حتماً به نظر طالبان جرمی نابخشودنی قلمداد خواهد شد. بهخصوص وقتی کتاب را ورق بزنند و صفحاتی را ببینند که دربارهی فجایع خود آنهاست.
طالبان و القاعده را با ستمگری و ترور به نام شریعت اسلام میشناسیم. اما چندان چیزی دربارهی ریشههای فکری و اعتقادی این دو گروه نمیدانیم. در این مصاحبه احمد الرمح، نویسندهی سوری، میکوشد تا خاستگاههای فکری طالبان و القاعده را برای مخاطب روشن کند.
نابود کردن نوار، آلات موسیقی و وسایل پخش موسیقی در دههی نود میلادی از نوآوریهای سیاست فرهنگی طالبان است که پیش از آن در جهان نمونه نداشت. شهرت یافتن افغانستان در آن سالها به کشوری عاری از موسیقی ناشی از همین سیاستها بوده است. در مورد موسیقی میتوان گفت که سیاست طالبان ادامهی سیاست موسیقی مجاهدین بود. طالبان سیاست مجاهدین را با شدت و حدت بسیار بیشتری پیگیری کردند و در تاریخ سانسور موسیقی در جهان امروز باب جدیدی گشودند.