برای یک فرد انقلابی، جهان بیارزش است و لایق نابودی. کسی که اینطور فکر میکند، باید از زندگی بیزار باشد. شاعری بلشویک در سرودی در ستایش خرابکاری چنین مینویسد: «هیچ شادیای عظیمتر، و هیچ موسیقیای بهتر از صدای کوبندهی استخوانها و پیکرهای خردشده نیست.»
بسیاری دوست دارند که بدانند بزرگ شدن در آلمان شرقی و تجربهی نابودی جامعهای که جهانبینی افراد را شکل داده چگونه است. ارپنبک با دلسوزی و شفقتی که در نوشتههایش موج میزند، حقایق دوران کودکیاش در برلین شرقی را بازآفرینی میکند.
عجله برای یافتن واکسن کووید ۱۹ به جای ارائهی راهکارهای پزشکی، منجر به تولید محصولات بیشماری شده است. در غرب، آنچه به کالایی گرانبها تبدیل شده عمدتاً توسط آزمایشگاههای خصوصی تولید میشود. اما چطور پیوند خوردن سلامت عمومی با درآمد و منفعت بیشتر، به تولید داروهایی در تملک بخش خصوصی انجامید؟
انسان موجودی داستانگو است: روایتها را سر هم میکنیم تا جهانمان را بنا سازیم. فرقی هم نمیکند که روی دیوارهی غارهای لاسکو باشد یا صفحهی طلایی ذخیرهشده در فضاپیمای وویِجر؛ انسان تمایل دارد که خود و آنچه را که برایش ارزشمند است از طریق کلمات، کنشها و حتی سکوت با دیگران در میان گذارد.
پس از گذشت یک قرن، که مشخصهی آن هجوم جهانی برای کنترل نفت بود، احتمالاً به زودی شاهد تلاشها برای پیشیگرفتن در کربنزدایی خواهیم بود.
حرفهی ادبی آرونداتی روی نمونهای یگانه و منحصربهفرد است. او در سال ۱۹۷۷ با نخستین رمان خود، خدای چیزهای کوچک، در کانون توجه صنعت نشر جهانی قرار گرفت، نیم میلیون پوند پیشپرداخت دریافت کرد و سپس جایزهی بوکر را به دست آورد. این دستاوردها میتوانست او را به نامی آشنا به عنوان رماننویسی شناختهشده در سطح جهانی، همردیف سلمان رشدی و کازوئو ایشیگورو در دهههای قبلی، تبدیل کند.