انکارشده، در آن حال که اجتماع همهی امتیازاتش را ناچیز انگاشته است، تک و تنها و تُهی، به خودوانهادهشده، درمانده، سر در گریبان، و مستأصل، به دیوار تکیه داده، نه به خود. آدمها تک و تنها گیر میافتند، یکی یکی. مرگ هم هر کس را تنها گیر میآورد. مرگ و نومیدی، دو همزاد. تصویری ساده و تکاندهنده از جوانان ما.
استفادهی جناحِ راست افراطی در ایتالیا از رسانههای اجتماعی برای دامن زدن به نفرتپراکنی از حیث وسعت و شدت بیسابقه است. نتیجهی آن تباهی گفتار سیاسی در محیطی رسانهای است که تحت کنترل کافی قرار ندارد. اقدامات متقابلی در حال شکلگیری است اما معضل به نوعی ساختاری است و بعضاً ریشه در الگوی تجاری رسانههای اجتماعی دارد.
این اراده است که جهان را میسازد، و اگر ما به معنایی محدود توان دخل و تصرف تعیینکننده در جهان (به معنای محدودِ لفظ جهان) را داشته باشیم همه از آن روست که از منظر نیچه اراده نخست ما را ساخته است، و قوام هستی ما از اراده است، که میتوانیم اراده کنیم و با انتخاب هدفِ معین جهان را بسازیم.
یک فرد راستگرای معمولی (مثل من) این احساس را دارد که به چیزی که به او به ارث رسیده است تعلق دارد: به یک ملت، به یک دین، به عادات و رسوم، و به یک خانواده. اینها حوزهی عشق ورزیدن هستند. اما چپ ویژگیهای متفاوتی دارد. چپ هویت خود را با تعلق توضیح نمیدهد بلکه با تجاربی توضیح میدهد که آزادی را افزایش میدهد و حقوقی برابر به همه عطا میکند.
در ژانویهی 1952، هنگامی که نام دوایت دی. آیزنهاور به عنوان نامزد حزب جمهوریخواه بر برگههای رأیگیری در انتخابات مقدماتی در نیو همپشایر ظاهر شد، تعداد بسیار کمی از آمریکاییان میدانستند، یا به این موضوع اهمیت میدادند، که او به کدام حزب تعلق دارد.
تصور میشود که پوپولیستها پس از به قدرت رسیدن، در مواجهه با مشکلات بنیادی، ناکام میمانند و در نهایت قادر به حکمرانیِ موفق نخواهند بود. اما این تصور نادرستی است. رهبران پوپولیست، با اتکای انحصاری به احزاب زیر نظر خود، به مستعمرهسازی حکومت، حامیپروری تودهای، و قانونگراییِ تبعیضآمیز روی میآورند، جامعهی مدنی را محدود میکنند، و دولت را به حکومتِ حزب پوپولیستی تقلیل میدهند.