سالانه شمار فراوانی از جوانان ایرانی برای تحصیل در دانشگاه به سرزمین همسایهی غربی مهاجرت میکنند. بارها به ممنوعیتها و محدودیتهای اجتماعی، افت کیفیت مدیریتی و آموزشی و انواع تبعیضهای جنسیتی و مذهبی و عقیدتی در دانشگاههای ایران اشاره شده است اما این گروه چرا ترکیه را انتخاب میکنند؟
امروز حدود ۵ میلیون از اتباع ترکیه در خارج از مرزهای این کشور زندگی میکنند و این روند مهاجرت همچنان ادامه دارد. هر چند به دلایلی که در ادامه میخوانید، بایگانی کامل و تاریخچهی دقیقی از ادبیات نسل اول مهاجران ترک در دسترس نیست اما دستکم این متون پرشمارند و دربارهی آن نیز بسیار نوشته شدهاند. در نتیجه، این مقاله تنها روزنهای به این خردهفرهنگ پویا به روی علاقهمندان خواهد گشود.
«سفر بی آرزو» برای توصیف این شکل از مهاجرت گزارهی مناسبی به نظر میرسد. منظور نقل مکان به کشور همسایه است، ارادهای که پشت آن بهشت یا جهنمِ خفتهای وجود ندارد. این دسته از مهاجران اغلب آواره و رانده شده یا به دنبال رؤیاهای بزرگ نیستند، بلکه شرایط اجتماعی و اقتصادی ایران آنها را مجاب کرده به کوچ تن بدهند.
در منشور کوروش به سربازان توصیه شده است که تفتیش عقاید نکنند و به دین و مذهب مردم کاری نداشته باشند یا برای رفتار با اسیران نوعی موازین حقوق بشری تعریف کرده و این قوانین در تمام جغرافیای تحت فرمانروایی او به طور یکسان لازمالاجرا بود. به همین دلیل، در تمام پهنهی ایران بزرگ یک جرم مشخص، مجازات مشخصی داشت.
زیر و بمها و باید و نبایدهای برگزاری یا تعویق کنکور در ایرانِ کرونازده، حذف و جایگزینی آن با روشهای دیگر و همچنین شیوههای پذیرش دانشگاهها در دیگر کشورها را با مهدیه گلرو، فعال دانشجوییِ برابریخواه که در ایران از تحصیل محروم و بارها زندانی شده و به تازگی به سوئد مهاجرت کرده، بررسی کردهایم که در ادامه میخوانید.
از انقلاب فرانسه به این سو که جامعهی غربی وارد دوران مدرنیته شد، شکل رابطهی قدرت و هنر هم تغییر کرد. حتی در آخرین شکل این رابطه که تا قرن بیستم میلادی ادامه داشت و حتی امروز نیز در برخی کشورها نظیر فرانسه همچنان رایج است، دولت وظیفهی قانونی دارد که مقداری از بودجهی مورد نیاز تولید آثار هنری را بپردازد، حتی اگر این هنر اعتراضی و در مخالفت با سیاستهای دولت باشد.