در سال ۱۲۳۰ خورشیدی، در زمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار، دارالفنون بهعنوان نخستین دانشگاه نوینِ ایران آغاز به کار کرد و کتابهای درسی به سبک جدید نیز وارد نظام آموزشی شد.
این روزها تمام کوچهها بوی ترس، وحشت و تنهایی میدهند. احساس میکنم همهی مردم خواباند. کسی از خانهی خود بیرون نمیرود.
این نوشته محصول ۱۰۰ نامه و چند فایل صوتی از شاگردان مکاتب دخترانه، از نقاط مختلف افغانستان و در ردههای سنیِ ۱۳ الی ۱۸ سال است که با روی کار آمدن امارت از رفتن به مکتب بازماندهاند.
فقر از محلهی کورهها در نزدیکیِ ماهشهر میبارد، خشونت و وحشت نیز. اما دانشآموزانی داشتم که در دانشگاههای بزرگ قبول شدند و به فقر مهندسیشدهی محیط زندگیشان تن ندادند.
دیگر دیوار بیشعاری در مدرسه باقی نمانده. همه هم به صورت علنی و دستهجمعی فعالیت میکنند. معلمها هم تغییر کردهاند. بعضی معلمها وقتی به کلاس میآیند و تخته از شعار پر است، تا وقتی با تخته کاری ندارند آن را پاک نمیکنند.
قاعده در رفتار با بچهها هنوز این است که «چوب معلم گل است». این قاعده آنقدر جاافتاده که در تصویر ارائهشده از مدارس در سینما و صداوسیمای جمهوری اسلامی نیز نمایان است؛ «مدیر»، «آقای ناظم»، «معاون» و «معلم» دلسوزی که خطکش در دست به این سو و آن سو میرود. پیشفرض رایج این است که چندصد دانشآموز را صرفاً با زبان خوش نمیتوان اداره کرد.