آنچه رهبران اروپایی از آن سخن میگویند اقتصادهای ملی، نظامهای بهداشت عمومی ملی، و نظامهای آموزشی ملی است. بااینهمه، در مقابل ناسیونالیسم تفرقهافکنانهی رهبرانی که سودای فاشیسم را در سر دارند، خطابههای ناسیونالیستی مرکل و مکرون دربارهی بحران بر مراقبت، رعایت و همبستگی تأکید کردهاند.
پاسخ به این پرسش که اروپا برای ترکیه چه جایگاهی دارد، به طور چشمگیری در طول ۱۰ سال اخیر تغییر کرده است. وقتی ترکیه از نزدیکی با اروپا پا پس کشید و به ملیگرایی، اسلامگرایی و اقتدارگرایی پوپولیستی، و حتی بدتر، به زنستیزی و تبعیض جنسیتی رو آورد، در مقابلْ نظر اروپاییها نیز نسبت به ترکیه به شکلی سیستماتیک منفی شد.
۷۵ سال پس از پایان جنگ، ما آلمانیها باید از بسیاری دستاوردها خوشحال باشیم. اما هیچ یک از این دستاوردهای مثبت جاودانه نیست. به همین دلیل است که نباید از یاد برد که ۸ مه پایان آزادسازی نبود ــ حفظ آزادی و دموکراسی وظیفهای ابدی است که از آن روز به ما سپرده شده است!
شمارهی ویژهی «بررسی ادبی نو» به حکومت استعماری تزاری و اتحاد جماهیر شوروی، و همینطور نفوذ پسااستعماری روسیه میپردازد. مقالاتی در مورد ادبیات و استعمارزدایی در تاجیکستان، بازگشت افکار ضدفمینیستی در قزاقستان، و زدودن تاریخ استعماری در روسیه از دیگر مطالب این شماره محسوب میشوند.
اگر در همین تعطیلات اخیر کریسمس، کاساندرا به ما میگفت: «سه ماه دیگر با دو متر فاصله از هم صف خواهید بست، ماسک به صورت خواهید زد و اکثرتان در خانه حبس خواهید شد» هیچکس حرفش را باور نمیکرد...حتی به فکرمان هم خطور نمیکرد که این دنیای شلوغ جهانی نخواهد توانست که تا ابد بر اساس اصول قدیمی به کارش ادامه دهد...چیزی دارد ما را میآزماید. نمیدانم که دست تقدیر است یا شیطان یا طبیعت یا خدا...؟
دنیای مدرن مبتنی بر این باور است که انسانها میتوانند مرگ را بفریبند و بر آن غلبه کنند. این نگرش انقلابیِ جدیدی است. در بخش عمدهای از تاریخ، آدمیان با رامخویی تسلیم مرگ میشدند. تا اواخر دوران مدرن، اکثر ادیان و ایدئولوژیها مرگ را نه تنها سرنوشت محتومِ ما بلکه منبع اصلیِ معنای زندگی میشمردند.