کسی در آب، بر آب و برای آب مُرده است. بعضی از آنان در جنگل مُردهاند و درختها گواه میدهند راه تاریکشان را. و بعضی از آنان میان مرور رؤیاهایشان شکار شدهاند به تحقیری یا گلولهی سُربیِ مرزبانی. اینجا مرز رؤیا و واقعیت است. چیزی که دنیای ما و بیرون را از هم جدا میکند.
«از جمهوری اسلامی فرار میکنم، به جرم خوانندهی زن بودن. من فقط یک خوانندهی عروسی هستم، توی محافل و جمعهای فامیلی میخونم، خواننده که نیستم!» مأمورهای زن امنیتی که به در خانهی پدرم آمده بودند، در جواب گفتند: زن باید بشینه خونه بچهداری کنه! خجالت نمیکشی صدات به گوش نامحرم میرسه؟ امام جماعت مسجد محل، از من شکایت کرد، توی یکی از محلههای شهر نجفآباد، پاسدارهای پایگاه بسیج، به من گفتند: دلت اسید میخواد؟ دیگه صدات به گوشمون نرسه!»
اعضای دو خانواده، که این نوشته روایت سفر آنهاست، با گروه بزرگی، دستهجمعی از مرز افغانستان گذشته و وارد پاکستان شدهاند؛ در پاکستان بهناچار به دو گروه تقسیم شدهاند؛ و طی سفری دشوار خود را به یکی از خویشاوندان افغانستانی در اطراف تهران رساندهاند. این گزارش داستانِ سفرِ این دو خانوادهی افغانستانی از کابل به تهران، و برگرفته از گفتگو با افراد هردو خانواده و میزبانشان است.
از شروع جنگ سوریه تا امروز هزاران پناهجو در تقلا برای رسیدن به اروپا در دریا غرق شدهاند و جسدهایشان هم زیر آب رفته و پیدا نشده است. این گزارش از مهدی شبانی، داستان پیکرهای است که اونور چانکا، هنرمند ترکیهای به یاد این پناهجویان ساخته که در زیر دریا نصب کند.
«بهاره (زهرا) گلشن»، پناهجوی ایرانی ساکن اردوگاه آپِلدورن در هلند، هم دونده است و صاحب مدال طلا در رشتهی سرعت و هم برای دستیابی به برابری حقوقی زنان و مردان در ایران دوندگیها کرده است که مپرس! مسلماً بی هیچ مدال!
از سال ۲۰۱۲ مهاجرانی که به شهر میتیلان در یونان وارد میشوند مأمنی به نام «پیکپا» داشتند. این کمپ که توسط خود پناهجویان اداره میشد برای بیش از ۳۰ هزار نفر از ملیتها و قومیتهای متفاوت خانهای امن و شرافتمندانه بوده است. در اکتبر سال ۲۰۲۰ مقامات یونانی پیکپا را به دلایلی نامشخص تعطیل کردند.