چهطور میتوانیم به شناختِ واقعی از آزادی رسیده باشیم، وقتی در این محیط مجعول سیر میکنیم؟ وقتی دولتها و شرکتها به شدت درگیر هدایت رفتارهای ما هستند، وقتی اغلب امکان ندارد بین اطلاعات و اطلاعات کاذب تمایز بگذاریم؟ به چه کسی میتوانیم اعتماد کنیم؟
در چند سال گذشته، مقامهای چین به مسئولان کلیساها در نقاط مختلف کشور دستور دادهاند که دینشان را «چینی» کنند. بنا به برنامههای پنج سالهی مشروحی که نهادهای هردو کلیسای کاتولیک و پروتستان تنظیم کردهاند، بخش عمدهی این فرآیند شامل حرافیهای قابل پیشبینی در تأیید نظارت حکومتی است: «مشارکت فعالانه در عمل به ارزشهای اساسی سوسیالیسم، عشق ورزیدن به مام میهن، پشتیبانی از رهبریِ حزب کمونیست، اطاعت از قوانین، و خدمت به جامعه.»
به شخصه نمیدانم حساسیتها و دریافتها و اندیشههای من تا چه اندازه با این زبانِ دشوار و نه چندان دقیق اما بسیار سرزندهی لهستانی شکل گرفتهاند. آیا میتوانستم آنچه را که نوشتناش برای من اهمیت اساسی داشته به زبان دیگری بنویسم؟ آیا باید از بابت این تقدیرِ زبانیام شکرگزار باشم؟
اغلب از یاد میبریم که اروپای معاصر، برخلاف آمریکا، نه با شور و شوق سرآغازهای تازه که با حس هراسآلودی از تباهیِ خود پدیدار شد. جنایات نازیها کل «دنیای قدیم» را همچون سرطانی که از دیرباز در درون آن ریشه دوانده مبتلا کرده بود. و از همین رو، آن ملتهای اروپایی که بر «رایش سوم» چیره شدند خود آلوده به...
هستی هم از نظم میگوید و هم از بینظمی. ما انسانها در پی پیشبینیپذیری هستیم، و همچنین مشتاق مواجهه با چیزهای نو. نیلز بور و کنفوسیوسیها میگویند که باید از این تناقضها استقبال کنیم.
گروه اقتصاد «آزمایشگاه ریاضی لندن» در حال تلاش برای بازآرایی بنیادیِ نظریهی اقتصادی است، و اساس کار خود را از اصل آغاز میکند که افراد، برای بهرهبرداری بیشینه، از آنچه برایشان در طول زمان اتفاق میافتد تلاش میکنند، نه از آنچه به شکل میانگین در مجموعهای از دنیاهای موازی برایشان اتفاق میافتد.