دههی گذشته تاریکترین دوران تاریخ اویغورها از زمان تأسیس جمهوری خلق چین در سال ۱۹۴۹ بوده است. از سال ۲۰۱۷، بیش از یک میلیون اویغور و دیگر مسلمانان در اردوگاههای «بازآموزی» در منطقهی سینکیانگ چین تحت نظر قرار گرفتهاند.
سازمان ملل و نهادها و بخشهای متعدد آن ــ از یونسکو تا اتحادیهی جهانی پست ــ نه در برابر بشریت و نه در برابر جهان بلکه فقط در برابر کشورهای عضو پاسخگو هستند.
جمهوری وایمار در حالی فرو پاشید که جمهوریِ ادبیات شکوفا بود. کتابهای توماس مان و روبرت موزیل زمانی به ناشران سپرده شد که فاشیستها در خیابان با کمونیستها سرگرم مبارزه بودند.
«رنوار ادعا میکرد که فیلمساز باید آنقدر مغرور باشد که اطمینان داشته باشد میتواند دنیا را تغییر دهد و در عین حال آنقدر فروتن باشد که بداند اگر بتواند تأثیری عمیق روی چهار نفر بگذارد، پیروزیِ بزرگی کسب کرده است.»
در چین سخنی بر سرِ زبانها است مبنی بر اینکه مطالعهی یک کتابِ ممنوع در شبی برفی یکی از لذتهای واقعیِ زندگی است.
مسئول عادلانهتر کردن جامعه برای طبقاتِ فرودست کیست؟ رهبران سیاسیای که احتمالاً هیچ قرابتی با تجارب مردم عادی ندارند؟ بازاری که سود برایش اولویت دارد و نه امنیت و رفاه این طبقه؟ یا اینکه خودِ این طبقات فرودست بهتر میتوانند منافع گروههای فرودست را تأمین کنند؟