شهروندان خوب نباید بترسند اولین اثر ماریا روا، نویسندهی جوان اوکراینی است که با ترجمهی مژده دقیقی به تازگی توسط انتشارات نیلوفر وارد بازار نشر ایران شده است. کتاب شامل نه داستان کوتاه اما به هم پیوسته است که بریدههایی از زندگی ساکنان ساختمان انکارشدهی شمارهی ۱۹۳۳ خیابان ایوانسک را در دو زمانِ پیش از فروپاشی جماهیر شوروی و پس از فروپاشی توصیف میکند.
در این مقاله، با تأمل و بازخوانی فقراتی از کتاب مجاهدان مشروطه، نوشتهی سهراب یزدانی (تهران: نشر نی، ۱۳۸۸) استدلال خواهم کرد که انقلاب مشروطه یا مشروطیت ویژگی بسیار مهمی داشت که در مطالعات مشروطه و ایرانشناسی معمولاً کمتر به آن توجه میشود؛ اینکه انقلابی متعلق به اواخر دوران امپراتوریها و پیش از تشکیل دولت-ملتها در ایران و عثمانی و قفقاز بود، و همین ویژگی آن را واجد نوعی چندفرهنگگرایی و انعطافپذیری میکرد که در دهههای بعد به تدریج تضعیف یا محو شد.
کتاب «کوچ در پی کار و نان»، به قلم محمد مالجو پژوهشی است که در درجهی نخست به مواجههی تاریخی دولتهای پس از مشروطه با مسئلهی مستمندان میپردازد، و در عین حال پژوهشی است دربارهی حضور و پراکندگی مهاجران آذربایجانی در نقاط مختلف ایران. موضوعی که بهرغم اهمیت اجتماعی، اقتصادی و چه بسا سیاسیاش، مهجور مانده و مطالعه نشده است. این کتاب عمدتاً به ریشههای این پدیده پرداخته اما میتوان امیدوار بود که راه را برای پژوهش در گوشهها و دورههای دیگر باز کند.
در سال 2009، یک راهب جوان بودایی که خواهان بازگشت دالایی لاما بود، خود را با بنزین به آتش کشید. در پی آن موجی از خودسوزی به نشانهی اعتراض به حکومت در ناگابا به راه افتاد. این رویدادها توجه دمیک را به خود جلب کرد. او در یادداشتهای خود این پرسش را مطرح میکند: چرا بسیاری از ساکنان این شهر حاضر بودند که بدنشان را به شیوهای بسیار هولناک نابود کنند؟
جامعهی روسیه هنوز از مشکلات اقتصادی زیادی رنج میبرد. محور اقتصاد روسیه را نفت و صنایع نظامی تشکیل میدهد. روسیه تقریباً کالای اساسی دیگری جز نفت و گاز و اسلحه برای صادرات ندارد. به نقش نفت به عنوان کالای اصلی و منبع درآمد دولتی، هم در سرکوب، هم در رانتخواری و فساد و نقش آن در حفظ قدرت حاکم کمتر توجه شده است.
مانا کیا، دانشیار دپارتمان مطالعات خاورمیانه، آسیای جنوبی و آفریقا در دانشگاه کلمبیا، میگوید اصلیترین پرسشی که او را به نوشتن «خودهای پارسیمدار» سوق داده این بود که اگر بتوانیم از فراسوی چارچوبهای ناسیونالیستی و تقلیلگرایانهی کنونی به گذشته بنگریم، چه تاریخها، جهانهای معنایی، پیوندها و تقسیمبندیهایی را در برابر خود مییابیم؟