تب‌های اولیه

سرنوشت قالی ایرانی؛ از عرش به فرش

پرویز نیکنام

صادرات فرش دستباف ایران به کمترین میزان در چند دههی گذشته رسیده است. صادرات این محصول سنتی به علت تحریم‌ها و رکود اقتصادی از حدود ۵۰۳ میلیون دلار در سال ۱۳۹۶ به ۷۲ میلیون دلار در سال ۱۳۹۹ رسیده است. گزارش‌های گمرک ایران هم نشان می‌دهد که در هفت ماه اول امسال صادرات این محصول حدود ۳۰ میلیون دلار بوده است.

سیدحسن تقی‌زاده، از آرمان‌گرایی تندرو تا محافظه‌کاری گوشه‌نشین

پرویز نیکنام

سیدحسن تقی‌زاده در سال ۱۲۵۷ خورشیدی در تبریز به دنیا آمد. پدرش امام جماعت مسجد بازارچه‌ی تبریز از شاگردان شیخ مرتضی انصاری در حوزه نجف بود که آرزو داشت فرزندش را برای به دست آوردن اجتهاد به نجف بفرستد.

عزت‌الله نگهبان، پیشگام ‌باستان‌شناسی نوین ایران

پرویز نیکنام

پائیز ۱۳۴۰ درست دو سال بعد از تأسیس مؤسسه ‌باستان‌شناسی دانشگاه تهران، این مؤسسه ‌در برنامه‌ی حفاری تپه مارلیک با اداره‌ی ‌باستان‌شناسی وابسته به وزارت فرهنگ شرکت کرد که سرپرست این گروه دکتر عزت‌الله نگهبان بود.

عباس سحاب، نقشه‌نگار مدرن ایران

پرویز نیکنام

نقشه و اطلس‌ها‌ی جغرافیایی مهم‌ترین آثار عباس سحاب را تشکیل می‌دهند و او در طول زندگی حرفه‌ای خود بیش از ۷۰۰ اثر خلق کرده است که نقشه‌ها‌ی استان‌ها‌ و مناطق ایران، نقشه‌ی شهرهای ایران و نقشه‌ی کشورهایی نظیر پاکستان، افغانستان، ترکیه، کویت، عراق، عربستان، هندوستان، اندونزی، قبرس و ... را در بر می‌گیرد.

اسکندر فیروز؛ بنیادگذار سازمان حفاظت محیط زیست در ایران

پرویز نیکنام

اسکندر فیروز آن زمان در زمینه‌ی محیط زیست چهره‌ای جهانی بود. به همت او کنوانسیون تالاب‌ها در رامسر (به عنوان کنوانسیون رامسر) تصویب شد، او در ۱۳۵۱ نایب‌رئیس نخستین کنفرانس جهانی محیط‌ زیست در استکهلم بود، یک سال بعد، یکی از مهم‌ترین قوانین محیط‌زیستی ایران را با عنوان قانون «حفاظت و بهسازی محیط‌ زیست» به تصویب رساند.

کلنل علینقی وزیری؛ سرهنگِ موسیقی‌دان

پرویز نیکنام

وزیری بسیار دلسوزانه و متعصبانه معتقد بود که موسیقی ایران با ابزار فرهنگ موسیقی غربی می‌بایست متحول گردد و در این راه هم زحمت زیادی کشیده و آهنگ‌های زیادی هم ساخته است.

محمد بهمن‌بیگی، آموزگار عشایر

پرویز نیکنام

محمد بهمن‌بیگی در کتاب بخارای من، ایل من کودکی‌اش را این طور تعریف می‌کند و می‌گوید که «از شنیدن اسم شهر قند در دلم آب می‌شد و زمانی که پدرم و سپس مادرم را به تهران تبعید کردند تنها فرد خانواده که خوشحال و شادمان بود، من بودم.»