فراتر از بازار مسکن: چهار الگوی بدیل

ژان‌پائولو بایوکی، مارنی بریدی، جیکوب کارلسن

طی دهه‌های گذشته، مردم عادی در راه مبارزه برای حق مسکن راه‌حل‌های بلند‌پروازانه و خلاقانه‌ای یافته‌اند. و این در حالی است که آنان منابع اندکی در اختیار داشته‌اند و موانع بی‌شماری پیش‌ روی‌شان قرار داشته است. ایجاد نظام مسکنی که حقیقتاً دموکراتیک و منصفانه باشد نیازمند آن است که کارزاری مانند جنبش «خانه برای همه» به یک جنبش اجتماعی فراگیر، قدرتمند، و متهور تبدیل شود.

رویا حکاکیان: ترس‌ها و امیدهایمان هنوز پابرجاست

رویا حکاکیان، نویسنده و روزنامه‌نگار

چیزی که من با همان سن کم آن روزهایم حس می‌کردم، تنشی بود که بین جوانان و پیرها بود. اغلب آدم‌های مسن خیلی نگران بودند و از وضعیت پیش‌ رو دل خوشی نداشتند، اما جوان‌ها همه در خیابان بودند و امیدوار. آن روزها به نظر میآمد که هرکس آدم پیشرو و مدرنی باشد باید به استقبال این انقلاب برود. 

شیوه‌های جدید مقاومت در اروپای شرقی

باربارا فون او-فریتاگ

موج پرشوری از کنشگریِ نوآورانه سراسر اتحاد جماهیر شوروی سابق را در بر گرفته است. من برای سازمانی کار می‌کنم که از کنشگران مدنی حمایت می‌کند، و شاهد نیرو، خودباوری و خلاقیت جدیدی هستم که با بدبینی ناظران غربی درباره‌ی جامعه‌ی مدنی در این منطقه مغایرت دارد.

یهودیان ایران و انقلاب اسلامی

لیور استرنفلد

مشارکت گستردهی یهودیان در راهپیماییهای اول انقلاب ۵۷ میتواند نشانهی این باشد که اکثریت جمعیت یهودیان به رغم آن که نقش فعالی در حوادث منتج به انقلاب نداشتند اما پیروزی آن را حتمیالوقوع میدانستند و در نتیجه به استقبال فرصتها و منافعی رفتند که این انقلاب میتوانست برای جامعهی یهودیان و آیندهی آن در ایران به ارمغان آورد.

زنانی که گوش رادیو را باز کردند

فرناز سیفی

رادیو وقتی پایش به خانه‌های مردم رسید، ناگهان منشأ اتفاقی عجیب و تازه شد: دیگر لازم نبود مردم خانه‌های خود را ترک کنند تا سرگرم شوند. کم نبودند خانه‌هایی که با ورود رادیو به چهاردیواری خانه، برای اولین‌بار داستان ‌شنیدند، از اخبار شهرهای دیگر باخبر شدند، نام کشورهای دیگری به گوششان خورد، موسیقی متفاوتی شنیدند و … دریچه‌ای به جهان دیگری که اغلب، تازه بود و ناشناخته. 

ونزوئلا در ورطه‌ی سقوط آزاد

فرهاد ثابتان

تاریخ ونزوئلا نیز گویای نمونه‌ای از «بیماری هلندی» (Dutch Disease) است که درمان ندارد. این بیماری عارضه‌ای است که معمولاً کشورهای نفت‌خیز (یا سرشار از منابع طبیعی) به آن مبتلا می‌شوند. این بیماری از جهتی نعمت و برکت است، و از طرفی نقمت و نکبت.

تقی رحمانی: انقلاب چرخ‌های دموکراسی را به حرکت درآورد

تقی رحمانی، فعال سیاسی ملی‌ـ مذهبی

روشنفکران و دموکراسیخواهان باید تیزهوش میبودند و این تیزهوشی در اول انقلاب نبود. این تیزهوشی باید به ما میگفت که در ایران، جامعه‌ی مدنی و نهادهای مدنی باید قوی بشوند تا روشنفکران و جریانات دموکراسیخواه بتوانند حق‌شان را از قدرت‌های مختلف بگیرند.

نسرین بصیری: ما حق داشتیم که انقلاب کنیم

نسرین بصیری، روزنامه نگار

می‌خواهم بگویم که با همه‌ی این سختیهایی که از نزدیک با آنها آشنا بودم و می‌شناختم، فکر میکنم ما حق داشتیم که انقلاب کنیم. حالا این‌که انقلاب را دزدیدند یا ما نیرو و آگاهیِ کافی نداشتیم برای این‌که بدانیم چه کاری را باید انجام دهیم که این اتفاق نیفتد، وضعیتی ناگزیر بود، و البته ناراحتم که نتوانستیم انقلاب را به آن راهی که می‌خواستیم ببریم.

ونزوئلا: صعود و سقوط یک کشور نفتی

روسیو کارا لابرادور

سقوط ونزوئلا به ورطه‌ی آشوب سیاسی و اقتصادی در سال‌های اخیر، هشداری درباره‌ی تأثیرات زیان‌بارِ وفور منابع طبیعی بر کشورهای در حال توسعه است.

مهران براتی: انقلاب را به نام «انقلاب اسلامی» مصادره کردند

مهران براتی، کارشناس روابط بین‌الملل  

این امید من بود در آن روزها و اصلاً به این فکر نبودم که ممکن است شرایط کاملاً برعکس شود. امید ما خیلی زود برباد رفت. یک بار دیگر ثابت شد که در اصل انقلاب‌ها در هیچ‌جای دنیا آزادی به همراهشان نمی‌آورند، چون وقتی کسی به نام انقلاب، حکومت را در دست گرفت، دیگر حاضر به تقسیم قدرت با دیگران نیست و دیکتاتوری حاکم می‌شود.

روشنفکران در انقلاب

محمدرضا نیکفر

ایران در فاصله‌ی کم‌تر از یک قرن دو انقلاب بزرگ را از سر گذرانده است، انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی.  چگونه بود که در انقلاب مشروطه، رهبران فکری جامعه، به دنبال الگوهایی از جوامع مدرن غربی برای ایران بودند، اما در انقلاب ۵۷، خواسته یا ناخواسته پشت سراسلامی‌ها قرارگرفتند؟ این بحث را در گفتگویی با دکتر محمد رضا نیکفر در میان گذاشته‌ایم.

چرا ادبیات «لوکس» است اما داستان خواندن «ضرورت»؟

فرناز سیفی

در سال ۱۹۱۶، مقالهای با عنوان «کلینیک ادبی» منتشر شد که نویسنده‌ از یک گروهِ «کتاب‌ درمانی» نوشته بود که توسط یکی از آشنایان او در زیرزمین یک کلیسا راه افتاده بود. آشنای نویسنده، در این گروه بنا به درد و مشکلات اعضای گروه، کتاب توصیه می‌کرد و اصلاً به دنبال کتاب‌های «راهنمای زندگی» و «خودشناسی» و از این دست نمی‌رفت.

هاله قریشی: صحبت‌های خمینی را به شکلی که خودمان دوست داشتیم شنیدیم

هاله قریشی، جامعه‌شناس

در تحقیقی که در هلند انجام دادم، بسیاری از زنانی که با آنها مصاحبه کردم، دو سال نخست انقلاب را با بهشت و جهنم مقایسه کرده‌اند و تجربه‌ی شخصی خودم هم همین است. ما در عرض دو سال زیباترین چیزهای ممکن را دیدیم. آزادی، فضای اجتماعی باز، عشق و ایده‌آل‌های بزرگی که داشتیم، طوری بودند که انگار درهای بهشت به طرف ما باز شده، اما هنوز دو سال نگذشته بود که کم‌کم به طرف جهنم رانده شدیم.

یوسف بنی‌طرف: تصور روشنی از آینده‌ی بعد از شاه نداشتیم

یوسف بنی‌طرف، نویسنده و فعال سیاسی

بیم‎هایی که نسبت به این انقلاب داشتم همه تحقق یافتند، حتی بیش از آن‌چه که تصورش را می‎کردم. اما امید‌های ما به دموکراسی، آزادی اندیشه و عقیده و بیان، امید به برابری اتنیکی، دینی، مذهبی و امید به یک حکومت غیر متمرکز، در این نظام به ناامیدی بدل شد. با این حال، با توجه به تحولات جامعه این شعله هنوز نمرده است و همچنان در دل ما فروزان است و تحقق‎اش را چندان دور نمی‎بینم. 

سیامک قادری: انقلاب ۵۷، تغییر از یک ثبات به بی‎ثباتی

سیامک قادری، روزنامه‌نگار

در زمان انقلاب، ما تماشاچی آن وضعیت بودیم. پدرم راننده‌ی شاهپور غلامرضا، برادر شاه بود و با آن خانواده خیلی ارتباط داشت. ما هم دورا دور ارتباط داشتیم و اساساً خانوادهی خیلی خوبی بودند، ما با هم عکس داریم و برای ما یک طبقه‌ی غیرقابل دسترسی نبودند. ولی پدرم همان‌موقع درگیر همین هیجانات انقلاب شد و به عنوان یک انقلابی، تغییر چهره داد. 

منصوره بهکیش: شعارهای عدالت‌خواهانه‌ی خمینی همه را هیجان‌زده کرده بود

منصوره بهکیش، فعال در حوزه‌ی دادخواهی

ما نه تنها آزادی و عدالت را به دست نیاوردیم بلکه در قعر یک دیکتاتوری تمام عیار مذهبی اسیر شدیم. از همان ابتدای انقلاب، بهترین و عاشقترین بچهها و فعالان جنبشها را زدند و کشتند و این مسئله آسیب زیادی به گروه‌ها و فعالیتها‌شان زد. خود من در سال‌های بعد از انقلاب، شش نفر از اعضای خانوادهام را که همگی برای پیروزی این انقلاب تلاش و مبارزه کرده بودند، از دست دادم.

مهرانگیز کار: هنوز باور نمی‌کنم که این همه ظلم را پذیرفته باشیم

مهرانگیز کار، حقوق‌دان و پژوهشگر

این روزها که شهر را چراغانی کرده‌اند تا چهل سالگی انقلاب را جشن بگیرند، ایرانیان زیر وحشت ناامنی و آینده‌ای که هولناک‌تر از گذشته در ذهن‌شان تصویر می‌شود، باور نمی‌کنند این همه شکنجه و فقر و اسارت را از انقلابی دارند که با هزار امید به سویش دست دراز کرده بودند و می‌گفتند «شاه برود، هرکه می‌خواهد بیاید»، یا «به فرض که خمینی تو زرد از آب در بیاید، ترتیبش را می‌دهیم، از شاه که قوی‌تر نیست.»

چرا بلاروس مرا به آینده‌ی اروپا امیدوار می‌کند؟

ناتالی نوگِرِد

در ماه دسامبر برای شرکت در سمیناری با حضور گروهی از مورخان اروپایی به مینسک رفتم. در چند مایلی پایتخت بلاروس از محل ارتکاب بعضی از بدترین جنایت‌های قرن بیستم به دست نازی‌ها و پلیس مخفی استالین دیدار کردیم. در این چند روز، با برخی از جوانان بلاروسی نیز صحبت کردم، جوانانی که مرا به آینده‌ی اروپای واقعاً متحد امیدوار کردند.