سالهاست که هر چند روز یک بار در یکی از شهرهای ایران، آفتاب نزده، مأموران زندان، یک نفر، گاهی چند نفر و گاه حتی چند ده نفر را چشمبند میزنند، به پای چوبهی دار میبرند، چند پله بالاتر از زمین روی یک بلندیِ کوتاه، طناب را دور گردنشان میاندازند و چند دقیقهی بعد، گاه در سکوت حیاط زندان، گاه در میان هلهله یا بهت جمعیتی که در میدان شهر دور چوبهی دار جمع شدهاند، زیر پایشان را خالی میکنند.
آنچه میخوانید گفتگویی است میان سرهی پلوخی و فیلیپ سندز در کنفرانس بینالمللی «مؤسسهی علوم انسانی» با عنوان «میانِ کییف و وین: تاریخ مردم، اندیشهها و اشیای در گردش و حرکت» که از 5 تا 8 دسامبر 2019 در وین برگزار شد.
به منظور تأمین زمین لازم برای «طرح ملی مسکن» به تازگی قراردادی بین وزارتخانههای «راه و شهرسازی» و «جهاد کشاورزی» منعقد شده است که در آن، وزارتِ راه و شهرسازی به همتایان خود پیشنهاد مشارکت در ساخت و ساز داده است، به این ترتیب که زمینهای «مازاد» تحت کنترل خود را به وزارت راه و شهرسازی «اهدا»، و در قبال آن معادل با ۵۰ درصد از مساحت اهدایی، واحد مسکونی برای کارمندان و منسوبین خود دریافت خواهند کرد.
عزتالله فولادوند اکنون ۸۵ سال دارد. کمتر کتابخواندهی فارسیدان علاقهمند به فلسفه سیاسیای هست که نام فولادوند را در چهار دههی اخیر نشنیده باشد و از ترجمههای دقیق و رواناش بهرهمنده نشده باشد. فولادوند در عین مترجم بودن اندیشمند و روشنفکر نیز هست اما این سویه از شخصیت او در سایهی ترجمههایش کمرنگ مانده است.
روزنامهی «نیویورک تایمز» ابتدا با این قتل مثل هر قتل دیگری برخورد کرد: جنووزه یکی از دیگر قربانیان حملات وحشیانه در خیابانهای نیویورک بود. اما دو هفتهی بعد، گزارش این قتل در صفحهی اول این روزنامه منتشر شد. پای هیچ کشف خیرهکنندهی جدیدی در میان نبود اما این بار چارچوب خبر فرق داشت: همسایهها کجا بودند؟ چطور دلشان آمده بود بیرحمانه فریادهای قربانیای را که خواهان کمک بود نادیده بگیرند؟
کارزار «زیستبومکشی را متوقف کنید» به دنبال آن است که تخریب طبیعت را به جرمی بینالمللی تبدیل کند. این فراخوان با استقبال روبهرو شده است، اما تحولی که نظام حقوقی ما به آن احتیاج دارد بسیار وسیعتر است و مایهی شرمساری است که ایدههایی مانند حقوقِ طبیعت هنوز به رسمیت شناخته نشدهاند.