آلمان و داستان آن نسلکشی دیگر
یک قرن پیش، آلمان یکی از اولین اردوگاههای کار اجباری خود را در شبهجزیرهای باریک در اقیانوس اطلس برپا ساخت. شورش سال ۱۹۰۴ در سرزمینی که در آن دوران «آفریقای جنوبباختریِ آلمان» خوانده میشد به جنگی برای نابودسازی مردم هِرِرو و ناما تبدیل شد. در این جنگ حداقل شصتهزار نفر جان خود را از دست دادند.
این قساوت و خشونت استعماری، که به باور بسیاری از تاریخنگاران اولین نسلکشی قرن بیستم محسوب میشود، اکنون به معیاری برای سنجش محدودیتهای عذرخواهی از بابت رخدادهای تاریخی تبدیل شده است. نامیبیا خواهان آن است که آلمانیها به صورت رسمی اذعان کنند که اقدامات آنها منجر به نسلکشی شده است، به صورت رسمی عذرخواهی کنند، و غرامت بپردازند. آلمان میگوید برای اجرای دو خواستهی اول آماده است و همچنین میتواند به نوعی جبران خسارت کند. این دو کشور بیش از یک سال است که مشغول مذاکره در این باره اند.
دولتهای دیگری نیز در قبال ستمهای پیشین خود اظهار ندامت یا تأسف کردهاند. اما جنبهی بدیع وضعیت کنونی این است که، در اغلب موارد، کار به عذرخواهی رسمی نکشیده و پرداخت پول نیز به ندرت روی داده است. به گفتهی سفیر آلمان در نامیبیا، «کشورهای دیگر این گفتوگوها را به دقت پیگیری میکنند.» اخیراً دربارهی این که آیا ملتها باید برای وحشتآفرینیهای نسلهای پیشین خود پاسخگو باشند یا نه، بحثهای متعددی در گرفته است.
بلژیک به خاطر نقش خود در ترور پاتریس لومومبا، اولین نخستوزیر کنگو در دوران استقلال (1961)، عذرخواهی کرده اما دربارهی بدرفتاریهای خود در دوران استعمار در این کشور سکوت اختیار کرده است. در سال 2006، تونی بلر، نخستوزیر وقت بریتانیا، نسبت به نقش این کشور در تجارت برده ابراز «تأسف شدید» کرد اما عذرخواهی نکرد. رئیسجمهور پیشین فرانسه، فرانسوا اولاند، اذعان داشت که الجزایریها در دوران حکومت استعماریِ «خشن و ناعادلانهی» فرانسه در رنج و عذاب به سر میبردند، اما عذرخواهی رسمی نکرد. سال پیش، باراک اوباما نسبت به قربانیان بمب اتمی هیروشیما ادای احترام کرد، اما از عذرخواهی رسمی خبری نبود.
آنچه آلمان تلاش دارد انجام دهد با اقدامات ژاپن بیشترین قرابت را دارد. در سال 2015، ژاپن پذیرفت که حدود 9 میلیون دلار به بازماندگان «زنان آسایشگر» کرهای که در ارتش ژاپن (در دهههای 1930 و 1940) از آنان به عنوان بردهی جنسی بهره میبردند، پرداخت شود و به این ترتیب به منازعهای طولانیمدت با کرهی جنوبی پایان داد. نخستوزیر ژاپن عذرخواهی رسمی کرد.
آنچه گفتوگوهای بین دو کشور آلمان و نامیبیا را پیچیده کرده حضور نمایندگانی متعددی است که هریک اهداف و مقاصد خود را دنبال میکنند.
در آلمان، این مسئله پیشینهی تاریخی دارد. در سراسر آلمان، موزهها و یادبودهای بیشماری یادآور نسلکشی آلمان در خلال جنگ جهانی دوم است. از آنجا که اغلب آلمانیها میپذیرند که صفحات سیاهی در تاریخ آنها وجود دارد و از نحوهی مواجههی خود با این تاریخ احساس افتخار میکنند، احتمالاً راحتتر از شهروندان سایر کشورهای اروپایی میتوانند با فجایع دوران استعماری مواجه شوند. به گفتهی یکی از استادان دانشگاه رور-بوخوم، پایان یافتن موفقیتآمیز مذاکرات بین آلمان و نامیبیا «سایر قدرتهای استعماری پیشین را دعوت خواهد کرد تا به گذشتهی خود بپردازند.» در همین حال، تعداد روزافزونی از آلمانیها از این که دائماً بار گناهان تاریخی خود را به دوش بکشند به خشم آمدهاند. احزاب جناح راست اخیراً خواهان آن شدهاند که مردم آلمان از گذشتهی خود فراتر بروند و حس وطندوستی نوینی پدید آورند.
آنچه گفتوگوهای بین دو کشور آلمان و نامیبیا را پیچیده کرده حضور نمایندگانی متعددی است که هریک اهداف و مقاصد خود را دنبال میکنند. علاوه بر دولتها، رؤسای قبایل نیز وجود دارند که از این که از گفتوگوها کنار گذاشته شدهاند عصبانیاند. دیوید فردریک، رئیس 84 سالهی قبیلهی ناما، که در شهر کویری کوچکی در فاصلهی سه ساعتی با جزیرهی شارک زندگی میکند، میگوید مذاکرهکنندگان آلمانی باید به خانهی او بروند تا حرفهای اعضای خانواده و مردم او را دربارهی نسلکشی بشنوند. او میگوید: «مردم ناما، نسل به نسل، داستان این جریان را نقل کردهاند و این داستانی است که آنها باید بشنوند.» پس از یک سال و نیم از آغاز گفتوگوها بین دو کشور، این رئیس قبیله میگوید که او و مردمش احساس میکنند از این گفتوگوها کنار گذاشته شدهاند.
از آنجا که نظام قضایی آمریکا به شهروندان سایر کشورها نیز اجازه میدهد تا دربارهی نقض حقوق بشر در خارج از آمریکا پروندهی قضایی تشکیل دهند، مردم هِرِرو و ناما نیز در یکی از دادگاههای محلی نیویورک علیه آلمان اقامهی دعوا کردهاند. آنها به دنبال غرامت هستند، و استدلال میکنند که کنار گذاشته شدن آنها از مذاکرات «تلاش دیگری است برای محروم کردن آنان از حق مالکیتشان.» تلاشهای پیشین برای درخواست غرامت از طریق دادگاههای آمریکا با شکست مواجه شده است.
در سرکوب قیام مردم هِرِرو و ناما، که به دنبال مصادرهی زمینها و رمههایشان صورت گرفته بود، توپخانه و مسلسلِ سربازان آلمانی در برابر تفنگ، چماق، و چاقوی جنگجویان قبیلهها قرار داشت. بنا بر تخمینها، در طول پنج سال، حدود 80 درصد از مردم هِرِرو و 50 درصد از مردم ناما (گلهدارانی که در مرکز و جنوب نامیبیا سکونت داشتند) یا کشته شدند و یا از کشور گریختند. در 4 اکتبر 1904، یکی از ژنرالهای آلمانی اعلام کرد که: «مردم هِرِرو باید این کشور را ترک کنند ... به هر هِرِرویی، چه تفنگ یا چماق همراه داشته باشد و چه نداشته باشد، در داخل مرزهای آلمان شلیک خواهد شد.» شش ماه بعد، فرمان مشابهی دربارهی مردم ناما نیز صادر شد. کسانی که فرار نکردند، به اردوگاههای کار اجباری فرستاده شدند؛ که بدنامترین آنها جزیرهی شارک بود.
بازدیدکنندگان این بازداشتگاه، در نامهها و مقالات خود، از نگهبانانی مینوشتند که به زندانیانِ دچار سوءتغذیه تیراندازی میکردند و آنها را با شلاقهای چرمی میزدند. در عکسهای آن دوران، کلبهها و چادرهای موقت دیده میشوند و زنان، مردان، و کودکانی که لباسهای ژندهی آنها نمیتواند به درستی از آنان در برابر آفتاب سوزان روز و بادهای سرد شبانگاهی محافظت کند. زندانیانی که تنها غذایشان برنج خام و آرد بود باید سنگهای بزرگ را در جزیره جابهجا میکردند تا به ساخته شدن شهر لودریتز کمک کنند. زنان باید اجساد سایر زندانیان را، که اغلب خویشاوندانشان بودند، حمل کرده و برایشان قبر حفر میکردند.
کاسپر اریشسن که در کتاب خود، هولوکاستِ قیصر (2010)، به شرح وقایع این نسلکشی میپردازد، میگوید: «مقامات از [این اردوگاه] برای خلاص شدن از دست افراد دردسرآفرین و کسانی که از نظر آنها برای کار مناسب نبودند، استفاده میکردند.» عموی بزرگ فردریک، یکی از جنگجویان افسانهای ناما که از رهبران شورش علیه آلمانیها بود، در سال 1907 در جزیرهی شارک درگذشت. سر او از تن جدا شد و به همراه هزاران سر دیگر به آلمان فرستاده شد تا در پژوهشهایی که برای اثبات برتری نژاد سفید در جریان بود، استفاده شود.
امروزه، آن جزیره به یک اردوگاه دولتی تبدیل شده است. قطعهای سنگ مرمر به شکل سنگ قبر تنها چیزی است که یاد رنجها و مصیبتهای آن دوران را زنده نگاه داشته است. این سنگ بنای یادبود را وابستگان فردریک، به یاد رئیس قبیلهی خود و 330 تن از مردم ناما که به همراه او کشته شدند، برپا داشتهاند. یوخِن ووسِبِرگ، یک توریست آلمانی، که به همراه همسر و فرزندان خود در این منطقه حضور داشت، نسبت به گذشتهی این مکان ابراز بیاطلاعی میکرد. او نسبت به گفتوگوهای کشور خود با نامیبیا خوشبین نبود: «از افراد آن دوره حتی یک نفر هم زنده نمانده است. چرا نسل جدید باید بهای خطاهای نسلهای گذشته را بپردازد؟» آلمان تأیید کرده است که جنگ با هِرِرو و ناما «نسلکشی» محسوب میشود، اما مسئولیت حقوقی آن را نمیپذیرد – با این استدلال که، بنا بر قوانین بینالمللی آن دوره، چنین کشتاری منع نشده بود. سفیر آلمان میگوید «دولت آلمان اصطلاح [نسلکشی] را در معنای تاریخی-سیاسی آن به کار میبرد، نه به معنای حقوقی آن.»
آلمان پیش از آن که مذاکرات خود را با نامیبیا آغاز کند، به ریاکاری متهم میشد زیرا از ترکیه میخواست تا نسلکشی ارامنه در سالهای 16-1915 را به رسمیت بشناسد.
مقامات آلمانی با رد هرگونه پرداخت پول به بازماندگان، و گفتن این که مذاکرات نحوهی پرداخت غرامت را مشخص خواهد کرد، مشخص نکردهاند که دقیقاً حاضر به انجام چه کاری هستند. مذاکرهکنندهی ارشد آلمان، روپرشت پولنس، به امکان تأسیس صندوقی اشاره کرده است که میتوان از آن برای گرامیداشت یاد نسلکشی در هردو کشور، حمایت از آموزش، و خرید زمین از کشاورزان آلمانی-نامیبیایی و بازگرداندن آنها به مردم هِرِرو و ناما استفاده کرد. بسیاری از 20 هزار نامیبیایی آلمانیتبار از این که برلین نسلکشی را به رسمیت شناخته ناراضیاند. آنتون فون ویترزهایم، وزیر پیشین کشاورزی که پدربزرگش برای کمک به سرکوب شورش مردم هِرِرو در سال 1904 به نامیبیا آمده بود، میگوید: «هنوز هم کسانی هستند که میگویند این نسلکشی نبود بلکه یک جنگ معمولی بود.» اما او عقیده دارد که عذرخواهی و پرداخت غرامت میتواند باعث شود تا درخواستها از آلمانیزبانها، یکی از ثروتمندترین گروهها در نامیبیا، برای واگذار کردن بخشی از زمینهایشان فروکش کند. به عبارت دیگر، موفقیت در گفتوگوها به نفع همه است.
بریتانیا زمانی با مسئلهی نحوهی برخورد با میراث استعماری خود مواجه شد که بازماندگان سرکوب شورش مائومائو در دههی 1950 (در دوران پیش از استقلال کنیا از امپراتوری بریتانیا) علیه این کشور دعوایی قانونی مطرح کردند. در سال 2013، بریتانیاییها با پرداخت 19 میلیون و 900 هزار پوند به پیش از پنج هزار بازماندهی آن دوران، با این افراد به توافق دست یافتند. وزیر امورخارجهی وقت بریتانیا از بدرفتاریهای سربازان بریتانیایی ابراز شرمساری کرد، اما گفت که حکومت کنونی مسئول اعمال تشکیلات استعماری نیست.
در کارزار انتخاباتی امسال، امانوئل ماکرون گفت که عملیات نظامی ناموفق فرانسه علیه کارزار استقلالطلبان الجزایر، که در جریان آن یک و نیم میلیون الجزایری کشته شدند، «جنایتی علیه بشریت» بوده است. او سپس از این موضع عقبنشینی کرد و، زیر فشار مخالفانش در جناح راست افراطی، از تمام فرانسویهایی که پس از استقلال الجزایر از این کشور بیرون رانده شدند عذرخواهی کرد، اما تأکید کرد که هردو کشور باید با گذشتهی مشترکشان روبهرو شوند.
آلمان پیش از آن که مذاکرات خود را با نامیبیا آغاز کند، به ریاکاری متهم میشد زیرا از ترکیه میخواست تا نسلکشی ارامنه در سالهای 16-1915 را به رسمیت بشناسد. در همین حال، آلمان هنوز به درخواستهای قانونگذاران تانزانیایی، یکی از مستعمرات سابق این کشور، برای گفتوگو دربارهی کشتار حداقل 75 هزار نفر از مردم به دست سربازان آلمانی پاسخ مثبت نداده است.
آلمان پس از آن که در جنگ جهانی اول تسلیم نیروهای بریتانیایی و آفریقای جنوبی شد، از نامیبیا خارج شد. این کشور تحتالحمایهی بریتانیا قرار گرفت و سپس تحت نظارت رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی در آمد. در نهایت، در سال 1990 به استقلال دست یافت. زد نگاویرو، مذاکرهکنندهی ارشد نامیبیا، میگوید که دولت نامیبیا از رهبران جوامع محلی دعوت کرده تا در مذاکرات شرکت کنند، و بسیاری از آنها این دعوت را پذیرفتهاند. به گفتهی او، رسیدن به توافق با آلمان و نظارت بر توزیع خسارت پرداختی، بر عهدهی دولت است: «امضای توافقنامه بین حکومت فدرالی جمهوری آلمان و جامعهی هِرِرو ممکن نیست. توافقنامهها بین دولتها امضا میشوند.»
در ماه مه، رئیسجمهور نامیبیا وعده داد که اعضای بیشتری از جوامع هِرِرو و ناما وارد تیم مذاکرهکننده خواهند شد. به باور نگاویرو، چنددستگی در میان نامیبیاییها باعث پیچیده شدن گفتوگوها شده است: «ما اول باید بین خودمان مسائل را حلوفصل کنیم.» از سوی دیگر، فردریک، رئیس قبیلهی ناما، میگوید نیاز مبرمی به پول غرامت وجود دارد. دو هزار عضو این قبیله با فقر، بیکاری، و اعتیاد به الکل دست و پنجه نرم میکنند. به گفتهی او، در طول قرن گذشته، آنها دانش چگونگی پرورش دام در آبوهوای خشک را از دست دادهاند. در این بین، فردریک با جمعآوری داستانهای اعضای قبیلهی خود مشغول ثبت وقایع نسلکشی است: «میخواهم مطمئن باشم که همه از آن آگاهی دارند.»
برگردان: هامون نیشابوری
گابریله اشتاینهاوزر روزنامهنگار آلمانی و دبیر بخش آفریقا در وال استریت جورنال است. آنچه خواندید برگردان بخشهایی از این نوشتهی اوست:
Gabriele Steinhauser, ‘Germany Confronts the Forgotten Story of Its Other Genocide,’ Wall Street Journal, 20 July 2017