شجریان نمادی از آنچه بود که فرهنگ ایران را دلپذیر و سحرآمیز میساخت؛ پدیدهای که در رویارویی با خشکاندیشی و شرارت قدرتمندان به ما رموز خُرمی و امیدواری میآموخت و پیوند ما اکنونیان را با گذشتهی پُربار شعر و موسیقی ایران ژرفای تازهای میبخشید.
ما انسانها به لطف تکامل، استعداد شگفتانگیزی داریم: در یک لحظه میتوانیم به ثانیهها بیندیشیم و لحظهای بعد به سالها یا حتی قرنها فکر کنیم. مرغ خیالمان پیوسته از یک افق به افق زمان دیگری پر میکشد. میتوانیم به سرعت به پیامکی جواب دهیم و لحظهای بعد به پسانداز برای دوران بازنشستگی یا کاشتن درخت بلوطی برای آیندگان بیندیشیم. ما در چرخش زمانی مهارت داریم. اما این که آیا از این استعداد به خوبی استفاده میکنیم، مسئلهی دیگری است.
جایگاه خط و زبان فارسی در تاجیکستان از بیش از یک قرن پیش در این کشور مسئلهی پر مناقشهای بوده است. حدود سی سال پیش با فروپاشی شوروی، فارسی زبان رسمی تاجیکستان شد، و بعدها پارلمان مقرر کرد که هر سال روز پنجم اکتبر در این کشور «روز جشن زبان» باشد.
چند سال قبل، در نقاط مختلف لندن پیانوهایی برای استفادهی عموم قرار داده شده بود تا هر از گاهی نوای موسیقی رهگذران را شاد کند. یک روز هنگام گذر از ایستگاه قطار کینگزکراس، ملودیای که از یکی از این پیانوها برمیخاست توجهام را جلب کرد. جنس موسیقی به نظر ارمنی میرسید با تهمایهی جاز. با کنجکاوی شروع کردم به حدس زدن که اثر کدام یک از موسیقیدانان ارمنی میتواند باشد: آرنو باباجانیان؟ لون مالخاسیان؟
چندفرهنگیگرایی به کلمهای گولزننده تبدیل شده است. این اصطلاح بیش از آنچه در نگاه اول به نظر میرسد بر موضوعات مختلفی دلالت دارد. وقتی به چندفرهنگیگرایی فکر میکنیم، ذهنمان قبل از هر چیزی به تلاقی سنتهای متنوع و رنگارنگ میرود، آداب و رسوم، غذاها، لباسها، موسیقیها و ... . اما چندفرهنگیگرایی عواقب سیاسی هم دارد و میتواند از تکثرگراییِ سنتها به تکثرگرایی در حقوق بینجامد. اینجاست که مشکل آغاز میشود.
در منشور کوروش به سربازان توصیه شده است که تفتیش عقاید نکنند و به دین و مذهب مردم کاری نداشته باشند یا برای رفتار با اسیران نوعی موازین حقوق بشری تعریف کرده و این قوانین در تمام جغرافیای تحت فرمانروایی او به طور یکسان لازمالاجرا بود. به همین دلیل، در تمام پهنهی ایران بزرگ یک جرم مشخص، مجازات مشخصی داشت.