در سال ۲۰۱۸ مجلهی «ساینس» این پرسش را با دهها دانشمند جوان مطرح کرد که به نظرشان نسل آینده در چه جور مدارسی باید تحصیل کند. بسیاری از آنها پاسخ دادند که ما باید زمانِ کمتری را به از بر کردن اطلاعات اختصاص دهیم و برای فعالیتهای خلاقانه فضای بیشتری در نظر بگیریم.
در دوران افسردگی، به نیمهی تاریک جهان پی بردم، قلمرویی که پیشتر چیزی دربارهی آن نمیدانستم. دیگر نمیتواستم رنج و هذیان را نادیده بگیرم و به این ترتیب دریچهای به سوی واقعیت گشوده شده بود که ناخوشایند بود.
تجربهی جمعی این روزهای ما از قرنطینه با آنچه هزاران هزار انسان در سلولهای انفرادیِ زندانهای جهان زیستهاند بسیار متفاوت است. برای مهوش ثابت، شاعر، مدرس روانشناسی، و بهائیای، که شخصاً محکومیت انفرادی در زندانهای ایران را تجربه کرده، بودن در این قرنطینهی اجتماعی بیرون از دیوارهای زندان، به همراه دیگر هموطناناش، معنای ویژهای دارد.
در روزگاری که کلیدواژه ناگهان «فاصله گرفتن اجتماعی» است، روابط ما با اعضای خانواده، دوستان، همکاران و همسایهها پر از چالشهایی شده است که تا قبل از این برای ما ناآشنا بود.
این واقعیتی تلخ است که اکثر ما از دست رفتن عزیزانمان را تجربه خواهیم کرد. هر سال، در جهان، تقریباً ۵۰ تا ۵۵ میلیون نفر میمیرند. حدس و گمان بر این است که هر مرگی به طور متوسط، پنج نفر بازمانده را سوگوار میکند. تجربهی هر فقدانی معمولاً طیفی از واکنشهای روانی-اجتماعی به دنبال دارد.
امروزه، کاهش محکومیت حبس، هلند را با مشکلی غیرعادی مواجه کرده است: زندانهای هلند حتی پس از اجاره دادن بعضی از آنها به نروژ و بلژیک خالی مانده است. از سال ۲۰۱۴ تا کنون، ۲۳ زندان بسته شده یا به آسایشگاه موقتی، سرپناه و هتل تبدیل شده است.