مسلط شدن شبکههای خبری بر زندگی روزانهی ما، و فراگیر شدن شبکههای اجتماعی و وابستگی روزافزون ما به آنها، به گرفتار شدن بسیاری از ما در «حبابهای شناختی» و «اتاقهای پژواک» منجر شده است. این حبابها و اتاقها چه ویژگیها و چه تفاوتهایی دارند؟ چه تأثیراث زیانباری بر ما میگذارند؟ و چگونه میشود از آنها بیرون آمد؟
حتی در افکار انقلابیترین اندیشمندان نیز میتوان نکاتی یافت که به شکل غریبی آشنایند. زیگموند فروید هم از این قاعده مستثنا نیست. اعراب در میان مجموعهی آرای فروید، ایدههایی شبیه به آرای اندیشمندان سنتی اسلام یافتند. در دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰، هنگامی که اندیشمندان عرب آثار فروید را به عربی بر میگرداندند، دست به دامن ابن عربی، صوفی بزرگ، شدند.
چرا مردم بارها از به قدرت رسیدن رهبران اقتدارگرا و مستبد استقبال کردهاند؟ هزاران سال است که فیلسوفان و نظریهپردازان سیاسی کوشیدهاند علت تن دادن مردم به رهبران مستبد و در نتیجه مشارکت خودخواسته در سرکوب خودشان را تبیین کنند. امروزه این مسئله، با توجه به افزایش خطرناک رژیمهای اقتدارگرا در سرتاسر جهان، همچنان پرسشی مهم محسوب میشود.
اغلب ما دیدگاههایی دربارهی سیاست، وقایع روز، دین، جامعه، اخلاق، و ورزش داریم، و وقت زیادی را – چه در گفتوگوهای خود و چه در شبکههای اجتماعی – برای بیان این دیدگاهها صرف میکنیم. ما از مواضع خود دفاع میکنیم و اگر کسی آنها را به چالش بکشد آزرده میشویم. چرا چنین میکنیم؟
انتخابها و رویکردهای رفتاری ما دلایل گوناگونی دارند که گاهی بسیار سادهتر از تصورات خود ما هستند. با این حال، ما اغلب برای توضیح دادن انتخابها و رفتارهای خود به دلایلی استناد میکنیم که واقعیت ندارند. ما در واقع قصهبافی و افسانهسازی میکنیم. چنین کاری چه انگیزهای دارد و چه اثراتی بر ما میگذارد؟
اخیراً، دوباره تردیدها دربارهی ارتباط «روانشناسی» و «اخلاق» در بحثهای نظری شدت گرفته است. در نگاه نخست، چنین تردیدی کاملاً نابجا به نظر میرسد: آیا ارتباط خصایص و سرشت ما با آنچه که باید به لحاظ اخلاقی انجام دهیم بدیهی نیست؟ اما در واقع این تردیدها قدمتی بس طولانی دارند و فلاسفهی اخلاق برای قرنها در این باره بحث کردهاند.