جنگهای تجاری، جنگهای داخلی و جنگ میان کشورها در آینده، بدون تضمینهای لازم از سوی یک اتحادیهی واقعاً شمولگرا از کشورها قابل اجتناب به نظر نمیرسید، اتحادیهای که در آن «ضعیفترین کشور نیز آنقدر امنیت داشته باشد که حتی قدرتمندترین کشور هم نتواند به آن آسیب برساند».
امروز با تیموتی اسنایدر و یووال نوح هراری گفتگو خواهیم کرد. موضوع گفتگویمان بسیار مهم است. دربارهی اوکراین صحبت خواهیم کرد، نه تنها دربارهی تهاجمی که در جریان است و ویرانیای که بر صفحات تلویزیون شاهدش هستیم بلکه دربارهی جایگاه اوکراین در تاریخ جهان و اروپا و اهمیت و معنای این تهاجم برای اروپاییان و آمریکاییها و در واقع برای تمام مردم جهان.
«پرسش حقیقی این است که آیا آیندهای روشنتر واقعاً همیشه چنین دور از ماست؟ اگر معلوم شود که، بر عکس، از مدتها قبل همینجا پیش روی ما بوده و تنها به علت بیبصیرتی و ضعفمان آن را در اطراف و در درون خود ندیدهایم و نپروراندهایم، چه؟» واتسلاو هاول، قدرت بیقدرتان (۱۹۷۸)
علاقهی توکویل به نهادهای آمریکایی بازتاب چیزی بیش از کنجکاوی بود: در موطن او، فرانسه، انقلابی که با آرمانهای والای مشابهی دربارهی برابری و دموکراسی آغاز شده بود پایان تلخی داشت. در موجی از خشونت که پس از رویدادهای سرنوشتساز سال 1789 به راه افتاد، چیزی نمانده بود که والدین توکویل با گیوتین اعدام شوند. برعکس، دموکراسیِ آمریکایی کارآمد بود ــ و توکویل میخواست علتش را بفهمد.
پوتین سالهاست که با ابراز شک و تردید نسبت به مشروعیت جمهوریهای شوروی سابق ادعا میکند که لنین با اعطای استقلال به این جمهوریها در نخستین سالهای تشکیل اتحاد جماهیر شوروی، نوعی «بمب ساعتی» را ایجاد کرد. به نظر میرسد که پوتین میخواهد به گذشته بازگردد، اما نه به دوران اوج کمونیسم شوروی بلکه به دوران امپراتوری روسیه.
اما سکولاریسم چیست؟ آیا صرفاً مفهومی سلبی و بهمعنای جدایی نهاد دین از نهاد دولت است؟ تفاوت مفهومِ سکولاریسم با لائیسیته چیست؟ نسبت نظامهای قانونی ایران، از قانون اساسی مشروطه گرفته تا قانون اساسی جمهوری اسلامی، با سکولاریسم چگونه است؟