آیا یووال هراری علامهی دهر است؟
21 درس برای قرن بیستویکم، نویسنده: یووال نوح هراری، انتشارات: جاناتان کِیپ، 2018
سرگذشت یووال نوح هراری یکی از افسانههای صنعتِ نشر است. یک استاد دانشگاه گمنام اسرائیلی کتابی به زبان عبری دربارهی تاریخ بشر مینویسد. کتاب در سال 2014 به انگلیسی ترجمه میشود و بیش از یک میلیون نسخه از آن به فروش میرسد. مارک زاکربرگ، بنیانگذار فیسبوک، آن را یکی از کتابهای برگزیدهی سال 2015 مینامد. ریدلی اسکات میخواهد بر اساس آن مجموعهای تلویزیونی بسازد. باراک اوباما میگوید مطالعهی این کتاب چشم او را به روی «مؤلفههای اصلی تمدن خارقالعادهای که بدیهی فرض میکنیم» گشوده است. اشاره به این کتاب در مجموعهی تلویزیونیِ واقعیتنمای جزیرهی عشق، فروش آن را بهشدت افزایش داده است.
عنوان این کتاب انسان خردمند بود، کتابی جسورانه، سرگرمکننده و جذاب که در کمتر از 500 صفحه با شور و نشاط به تاریخ زندگی بشر از کشف آتش تا اختراع ماشینهای انساننما میپردازد. دنبالهی آیندهنگرانهی این کتاب، انسانِ خداگونه، هم یکی از کتابهای پرفروش دنیا بود، و اکنون در 21 درس برای قرن بیستویکم، هراری به زمان حال میپردازد. این کتاب موضوعات گوناگونی از جنگ-تخصص دانشگاهیِ هراری-تا مراقبه، سرگرمی محبوب او، را دربرمیگیرد. (هراری روزی دو ساعت به مراقبه میپردازد و سالی یک ماه خلوت میگزیند.) در این کتاب، هراری میخواهد ببیند بشر تا کجا پیش آمده و به کجا میرود. او به موضوعات بسیار داغی مثل «اخبار جعلی» و ظهور خودکامگانی همچون دونالد ترامپ از منظر قرنها تکامل زیستشناختی و اجتماعیِ بشر مینگرد. همان طور که اوباما گفت، این رویکرد قطعاً چشم خواننده را باز میکند. خب، به احتمال زیاد ایوان مخوف، هولناکتر از ترامپ بود. پس غصه نخورید! اما این شادی دیری نمیپاید زیرا هراری یکی از معدود آیندهگرایانی است که فروپاشی بومشناختی را در پیشبینیهای خود به حساب میآورد و تغییر آبوهوا را به شما یادآوری میکند.
همهی مضامین آشنای هراری در این کتاب وجود دارند. در چین قرن پانزدهم آهنگ زندگی نسبتاً کند بود اما حالا به نظر میرسد که آهنگ تغییر وقفهناپذیر است. دین میتواند بد باشد اما فایدههایی هم دارد. ملیگرایی میتواند بد باشد اما سودمندیهایی هم دارد. کشاورزیِ ماشینی خیلی خیلی بد است. لیبرالیسم، خوب اما در معرض تهدید است. سبک زندگی شکارچیان-گردآورندگان غذا از سبک زندگی کشاورزان یا کارگران کارخانهها هیجانانگیزتر است. پیشرفتهای تکنولوژیکی مسائل اخلاقی مهمی را به وجود میآورد. و البته نباید از پرسش اصلی هراری غافل شد، پرسشی که در عنوان یک فصل با صراحت چنین بیان میشود، «چگونه میتوان در عصرِ سردرگمی زیست، در عصری که داستانهای قدیمی از بین رفتهاند و هنوز هیچ داستان جدیدی جایگزین آنها نشده است؟» به نظر او، افسانههای جمعی، نظیر پول و قانون، به ما اجازه داده تا جوامع بزرگ و پیچیدهای بسیار فراتر از محدودیتهای زیستشناختیمان بسازیم. اما در غربِ سکولار، دین در حال ناپدیدشدن از زندگی عمومی است. و در دنیای جهانیشده، ایدهی دولت-ملتِ یکپارچه در معرض تهدید است. چه چیزی باقی مانده که به آن عقیده داشته باشیم؟
یکی از پاسخهای احتمالی، که البته هراری از آن نام نمیبرد، مرشدها یا علامههای دهری هستند که آنها را به طبقهی جدیدی تبدیل کردهایم که هر یک بخشی از نیازهای ما را برآورده میسازند. مرشد زنان دلواپس طبقهی متوسط، گوئینِت پالترو است که به آنها وعده میدهد با بخور واژن و پرهیز از مصرف بعضی از مواد غذایی تندرستی خود را حفظ کنند. مرشد مردان جوان ناراضی، جردن پیترسون است که توصیههای پیشپاافتادهاش دربارهی مرتب کردن اتاق را در لفافهای از مزخرفات یونگی و مخالفخوانیِ ترشرویانه پنهان میکند. کسانی هم که شاگرد خوبی بودهاند و نمیفهمند چرا موفقیت تحصیلی به خوشبختیشان نینجامیده است به هراری روی میآورند. کتابهای هراری از روانشناسی تکاملی برای خودیاری استفاده میکند: دنیا جایی ترسناک و به سرعت در حال تغییر است، پس عجیب نیست که مغز ما گوریلهای علفزارهای استوایی برای هدایتمان به زحمت میافتد. ما طوری تکامل نیافتهایم که با استفاده از صندوقهای خودکار فروشگاهها و ارسال پیام الکترونیکی پس از ساعت 7 شب کنار بیاییم.
21 درس برای قرن بیستویکم، همان طور که عنوانش تداعی میکند، مجموعهای نامنسجم از مقالاتی با موضوعات متفاوت است که نسخهی اولیهی اکثر آنها پیشتر در جاهایی مثل نیویورک تایمز و بلومبِرگ منتشر شده است. این امر نتایج عجیبی دارد. فصلی که میگوید «یهودیت تنها نقش ناچیزی در سراسر تاریخ نوع بشر داشته است» بیهدف به نظر میرسد، مگر این که بدانید در اصل مقالهای بوده که برای روزنامهی اسرائیلی لیبرالِ هاآرتص نوشته شده است. اما این قالب به نقطهی قوت اصلی هراری تبدیل میشود: بلندپروازی و وسعت کارش که ایدههای غیرمنتظره را به صورت یک نظر خیرهکننده با هم ترکیب میکند. در جایی از کتاب، هراری میپرسد، «چرا از تروریسم بیشتر از شِکَر میترسیم؟» (پاسخ: «چون تروریسم حلیم را خوشمزه نمیکند.») «مالکیت شرط لازم نابرابری بلندمدت است.» (به شما گفتم که او در حسرت دوران گردآوری غذا به سر میبرد). «انسان خردمند، گونهای پساحقیقت است که قدرتش مبتنی بر دروغبافی و دروغباوری است.» (باشه اما این حرف تکراری است و در کتاب انسان خردمند گفته شده بود.) مایکروسافت «دروغ حقوقی پیچیدهای است.» (این حرف هم تکراری است، تنها فرقش این است که در آن کتاب این حرف دربارهی پژو گفته شده بود.)
چهره های آینده...فیلم «فراماشین» (۲۰۱۵). عکس: رکس
بهترین دلیل برای دور نینداختن این کتاب آن است که گاهی با پاراگرافی روبرو میشویم که واقعاً به ما وسعتنظر میبخشد. در فصل مربوط به دین، هراری میگوید: «ژاپن اولین کشوری بود که موشکهای هدایتشوندهی دقیق را ساخت و به کار برد.» هر مورخ امور نظامیای که این حرف را بشنود از تعجب شاخ در میآورد. چی گفتی؟ اما این فریبی بیش نیست. «نام این موشکها کامیکازه بود.» میل خلبانان ژاپنی به مردن، سختافزار نظامی آنها را مؤثرتر میکرد، و «حاصلِ روحیهی مخاطرهجویانهی ایثاری بود که توسط آیین شینتوی حکومتی پرورش یافته بود.» هراری به ما میآموزد که خلاقیت انسان بیپایان است، و گاهی مشکلات را با تغییر دادن صورت مسئله حل میکنیم و نه با پاسخ دادن به آن. آهای هوش مصنوعی، اگه راست میگی بیا جلو!
حرفهای بحثانگیز فراوانی در این کتاب وجود دارد-چرا ممکن است که تغییر آبوهوا به نفع اقتصاد روسیه باشد؟ چطور ممکن است که تکامل انسانها به ایجاد گونههای متفاوتی بینجامد؟-اما رویکرد جامعالاطراف هراری به کل دنیا و تاریخ، عیب و ایراد آشکاری دارد: بعضی از حرفهای او در این کتاب تکراری به نظر میرسد. اظهارنظرهای کلی او، هرچند نفسگیر است، اما ممکن است گسسته از سنتهای فکری به نظر برسد. او عمدتاً تنها در پانوشتهای انتهای کتاب به اندیشمندان و نویسندگانی که پیشتر به این موضوعات پرداختهاند، ارجاع میدهد.
برای مثال در فصل مربوط به کار، هراری میگوید که فناوری میتواند موجودیِ کار همراه با دستمزد را کاهش دهد و در نتیجه میلیونها آدمِ «مازاد» بیافریند. به نظر او، در واکنش به این امر میتوانیم «دامنهی فعالیتهای انسانیای را که شغل به شمار میروند، گسترش دهیم...شاید لازم است که فکرمان را به کار اندازیم و بفهمیم که مراقبت از کودک به احتمال قوی مهمترین و دشوارترین شغل در جهان است.» مراقبتِ بیمزد و منت در نظامهای سرمایهداری ناچیز شمرده میشود؟ کسی به فمینیستها چیزی نگوید چون از این حرفِ هراری مات و مبهوت خواهند شد.
مقایسهی بیرحمانهای است اما مجبورم دوباره به سراغ جردن پیترسون بروم. هراری و پترسون لنگهی یکدیگرند: هراری گیاهخوار است، در حالی که پترسون میگوید غذای منحصر به گوشت گاو بهترین راه درمان افسردگی او است. حرفهای هر دو ممکن است شبیه به پیامبران باشد. هراری توصیه میکند که اگر میخواهید «به حقیقتِ جهان پیبرید...بهترین کار این است که رنج ببرید و آن را بیازمایید.» اما پیترسون به خوانندگان میگوید: «رنج واقعی است، و بیهوده به رنج انداختنِ دیگری نادرست است. پایه و اساس اعتقاد من همین است.»
هر دو نفر را آدمهای باهوشِ همهچیزدان میشمارند، و نه دانشگاهیانی با تخصصی ویژه. این دو در بالا بالاها قرار دارند، سرگرم سخنرانی در نقاط گوناگون و برنامههای تِدتاک، و مشغول بستهبندیِ مجددِ مطالب کتابهایشان در قالب لقمههای کوچک. هر دو فرهنگ والا و پست را به هم میآمیزند تا نشان دهند که نه تنها باهوشاند بلکه علاقهی شگفتآوری به کارتون معروف شیرشاهِ دیزنی (1994) دارند. پیترسون در یکی از سخنرانیهایش مردانگی و سلطهجوییِ موفاسا را ستود. او به دانشجویان گفت: «اون شیرِ خیلی شاهانهایه.» به نظر هراری، این فیلم بازگویی حماسهی هندیِ بهاگاواد گیتا، و مضامین انتقام و چرخهی زندگی، است. این نوع نقد فرهنگ عامهپسند اغلب تلویحاً مبتنی بر این فرض است که پیش از این هیچکس دیگری (یعنی آدمهای بدون مدرک دکترا) به این معنای ضمنی پی نبرده است. هراری اولین کسی نیست که فهمیده مضمون اصلی فیلم فراماشین (2015) جنسیت است و نه هوش مصنوعی. او مینویسد، «بسیاری از فیلمهای مربوط به هوش مصنوعی آنقدر از واقعیت علمی فاصله دارند که آدم گمان میکند صرفاً تمثیلهایی از دغدغههای کاملاً متفاوتی هستند.»
در پایان باید گفت لغزشها و اشتباهات انسان خردمند بخشودنی است زیرا کتاب خوبِ سرگرمکنندهای است و به نظرم میتواند خواننده را به مطالعهی آثار تخصصیتری دربارهی تاریخ بشر معتاد کند. اما 21 درس برای قرن بیستویکم هراری را در زمرهی یکی از همان علامهی دهرهایی قرار میدهد که گویا در همهی زمینهها صاحبنظرند. معلوم است که بیستودومین درس این کتاب چیست: هیچیک از اعضای قبیلهی انسان خردمند نمیتواند از همهچیز آگاه باشد. اگر این عصر جدید به داستانهای تازهای احتیاج دارد، پس باید به آدمهای بیشتری اجازه دهیم که آنها را تعریف کنند.
برگردان: عرفان ثابتی
هلن لوئیس روزنامهنگار بریتانیایی و ویراستاریارِ هفتهنامهی نیو استِیتسمَن است. آنچه خواندید برگردان این نوشتهی او با عنوان اصلی زیر است:
Helen Lewis, ‘21 Lessons for the 21st Century by Yuval Noah Harari review-a guru for our times?’, The Guardian, 15 August 2018.