لیلی ایمن، آنکه برای ما چراغ به ارمغان آورد
اگر چه بیست سال داشتم اما شاید از آنجایی که به قولی «بزرگ» نشده بودم همیشه عاشق قصهها و کتابها و فیلمهای بچهها بودم. قصههایی که رنگشان از رنگهای زندگی پررنگتر بود و آدمهایش آدمتر و هوایش پاکتر و گلهایش خوشبوتر.
شاید به دلیل همین علاقهام بود که یک روز جناب ابوالقاسم فیضی، که برای بسیاری از بهائیها مثل پدر بود، به من گفت از چند نفر متخصصِ تعلیم و تربیت خواستهام در مورد کتاب برای بچهها فکری کنند، خوب است تو هم با آنها باشی و تجربه بیاموزی. آنجا بود که برای اولین بار با خانم لیلی ایمن آشنا شدم. دکتر ایرج ایمن را میشناختم و به نطقهای ایشان گوش داده بودم و روش متفاوتش را دوست داشتم، خیلی روشن، علمی، صریح و بیتعارف صحبت میکرد. از افکار و ایدههای پیشرو و علمی ایشان خوشم میآمد. اما لیلی خانم را ندیده بودم. قرار بود خانم دکتر مهری راسخ هم بیاید و شنیدن نظریات دو متخصص آموزش و پرورش برایم جالب بود.
خانم ایمن صورتی روشن، متبسم و مهربان ولی جدی و چشمانی بسیار زیرک و موشکاف داشت و فارسی را بسیار زیبا و فاخر و با صدای شیرین و پرانرژی صحبت میکرد و چند دقیقه بیشتر لازم نبود که میزان عشق و محبت و عمق شناسایی ایشان را از کودک دریابی.
میدانستم نام خانوادگی پدرشان آهی است و از نوادگان میرزا مجید آهی، شوهر خواهرمیرزا حسینعلی نوری، بهاءالله، است. میرزا مجید کسی بود که در واقع سبب حفظ جان بهاءالله در وقایع بعد از سوءقصدِ چند بابی به جان ناصرالدینشاه شد.
بهاءالله در نیاوران بود که خبر سوءقصد به جان شاه را شنید و لذا به منزل خواهر خود و میرزا مجید که در مجاورت و محدودهی منزل سفیر روس در زرگنده بود رفت. خواهر ایشان که دوست صمیمی دختر سفیر روس بود تقاضای حفظ جان بهاءالله را کرد و در نتیجه وقتی مأمورین برای بازداشت بهاءالله آمدند سفیر روس تنها به شرطی حاضر به تحویل او شد که شاه قول بدهد جانش در خطر نخواهد بود. همین کار سبب شد که بهاءالله را نکشتند و به زندان سیاهچال بردند.
پدر لیلی خانم فرماندار فارس، سفیر کبیر ایران در روسیه و در دولت فروغی وزیر دادگستریِ ایران بوده است.
* * * *
پس از معرفی اولیه چند ماهی مرتباً با لیلی خانم ملاقات میکردم و از اطلاعات ایشان در مورد ادبیات کودکان بهره میبردم. اندکی بعد مجلهی ورقا را به کمک همسرم گلنار رفیعی و چند نفر از دوستان جوانترمان تأسیس کردیم. تصمیم گرفتم بودم با همهی بیتجربگی و محدودیتهای زمان قولی را که به آقای فیضی داده بودم عملی کنم. چند شمارهی مجله را آماده کردیم و اولین شمارهی مجلهی ورقا برای کودکان بهائی را در بهمن ماه 1349 شمسی به چاپ رساندیم. از آن تاریخ تا حدود سی سال بعد ورقا در ایران و هندوستان و کانادا نشر میشد.
لیلی خانم همیشه از دور یا از نزدیک همدل، راهنما و مشوق ما بود. این است که به اطمینان میگویم عشق ایشان به کودکان را از نزدیک شاهد بودهام و چقدر به حق میدانم که ایشان را «مادر کتابهای درسی فارسی» میدانند.
«لیلی خانم تحصیلات ابتدایی و دورهی اول دبیرستان را در دبستان دخترانهی ایرج و دبیرستان دخترانهی انوشیروان دادگر در تهران به پایان رساند و برای ادامهی تحصیلات همراه خانواده به مسکو عزیمت کرد زیرا پدرش سمت سفیر کبیر ایران را داشت و دورهی دوم تحصیلات متوسطه را در آنجا به پایان رساند. تحصیلات عالی و تخصصی را ابتدا در رشتهی فلسفه و علوم تربیتی در دانشسرای عالی و دانشکدهی ادبیات دانشگاه تهران آغاز کرد و سپس در مؤسسهی تعلیم و تربیتِ دانشگاه لندن در انگلستان و مؤسسهی تعلیم و تربیت در دانشگاه ادینبورگ در اسکاتلند و دانشگاه کلمبیا در آمریکا تکمیل نمود. از افتخاراتش شاگردی و سپس دستیاری استاد دکتر محمد باقر هوشیار در طرح آزمایشی روش ساده برای آموزش زبان فارسی است. لیلی ایمن به زبانهای فارسی، روسی، فرانسه و انگلیسی تسلط داشت و کتاب «کودکان دشوار» را از فرانسه به فارسی ترجمه و منتشر کرده بود.
آشنایی لیلی خانم با دکتر ایرج ایمن در دانشگاه تهران بود. حدود سال 1948 هر دو درس فلسفه و علوم تربیتی میخواندند. چند سال بعد در ژانویه 1951 در لندن ازدواج کردند. لیلی ایمن سراسر عمر خود را در خدمات مربوط به آموزش و پرورش گذراند. خدمات آموزشی را پس از اتمام تحصیلات متوسطه و مراجعه به ایران آغاز کرد و برای نخستین بار مدرسهی تابستانه برای کودکان را در تهران تأسیس و اداره کرد. لیلی ایمن یکی از مؤلفان کتابهای درسی زبان فارسی دورهی دبستان به سرپرستی دکتر پرویز ناتل خانلری و از نویسندگان داستانهای مخصوص کودکان است که از جملهی آنها «نرگس و عروسک مو طلائی»، «پالتو قرمزی»، «هر کسی خانهای دارد» و «دختر شاه پریان» را میتوان نام برد.
علاوه بر این لیلی ایمن به تدریس ادبیات کودکان و تربیت معلم در دانشگاه تهران اشتغال داشت و همچنین بنیانگذار و سردبیر بخش ادبیات کودکان در بنگاه ترجمه و نشر کتاب بود و از نویسندگانِ تعدادی از مقالات فرهنگنامهی ایرانیکا است.
ایشان از بنیانگذاران «شورای کتاب کودک در ایران» است که در دوران اقامت در ایران سردبیری آن را بر عهده داشت. او اولین و تنها زنی است که به عضویت شورای عالی فرهنگ در ایران برگزیده شد. آخرین سالهای خدمت لیلی ایمن در ایران صرف خدمات مبارزه با بیسوادی و تحقیق دربارهی زبان پایهی فارسی گردید.«
لیلی خانم در سفر به آمریکای جنوبی با بهائیان از نزدیک آشنا شد و تحت تأثیر خدمات انسانی و فداکاریهای ایشان قرار گرفت و بالأخره در سال 1965 پس از شنیدن یک مناجات بهائی منقلب شد و به دیانت بهائی ایمان آورد و فعالیتهای بهائی را به فعالیتهای عاشقانهی خود برای کودکان افزود. بعضی فعالیتهای اجتماعی بهائی لیلی ایمن به شرح زیر است:
عضویت در محافل روحانی بهائیان در بانکوک (تایلند)، پاریس (فرانسه)، سن گالن (سوئیس) و شیکاگو (آمریکا) و خدمت در سمت منشی آن محفل.
در ایران: عضویت در لجنهی ملی ترقی نسوان و اجرای برنامهی تربیت معلمان درس اخلاق، و از پشتیبانان و همکاران مجلهی ورقا برای کودکان بهائی.
در شیکاگو: بنیانگذار و سردبیر ماهنامهی اخبار امری جامعهی بهائیان شیکاگو و عضویت و سردبیری لجنهی امور اداری جامعه.
در آمریکا: عضویت لجنه ملی تعلیم و تربیت امری بهائیان آمریکا، عضو هیئت تهیهکنندگان و مجریان برنامه تعلیم و تربیت بهائی برای پدران و مادران و عضو هیئت نویسندگان کتابهای داستانی دربارهی بهاءالله و باب.
»لیلی در بیش از سی سالی که به اجبار خارج از ایران زندگی کرد، علاوه بر ادامهی همکاری با شورای کتاب کودک، همواره در صدد کمک به والدینی بود که مایلاند زبان، ادبیات و سنتهای خوب ایرانی را در خانواده حفظ کنند. در این زمینه مجموعهی شادمانه کودکانه و کتاب فارسی بیاموزیم و روش تدریس آن را تهیه و منتشر کرد. وی همچنین کتاب گذری بر ادبیات کودکان را با همکاری توران میرهادی و مهدخت صنعتیزاده تألیف کرده که توسط شورای کتاب کودک منتشر شده است. دو سال نیز در دانشگاه شیکاگو با سمت استادیار مدعو به تدریس خواندن و نوشتن فارسی اشتغال داشت. لیلی ایمن مؤسس و مدیر برنامهی «آموزش صلح» برای کودکان در آکادمی لندک در سوئیس بوده است.
لیلی خانم تا آخرین روزهای زندگانی به آموزش روش تدریسِ خواندن و نوشتن فارسی به معلمان کودکان فارسی زبان و آموزش خواندن و نوشتن زبان فارسی به کودکان علاقهمند در گوشه و کنار جهان اشتغال داشت.» [1]
خانم ایمن به تشویقِ ملکهی ایران، با دل و جان به پیشرفت مؤسسات بسیار با ارزشی چون کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کمک میکرد و یکی از طرحهای زیبای او که با پشتیبانی شهبانو فرح به انجام رسید، تأسیس کتابخانههای سیاری بود که کتابهای کودکان را با خودرو به شهرهای کوچک حمل میکردند و کودکان میتوانستند آنها را به عاریت بگیرند و بخوانند. این پروژه را قبلاً ایشان در تایلند به کمک شورای کتاب کودکان تایلند انجام داده بودند.
لیلی خانم و دکتر ایرج ایمن و را همیشه در کنفرانس دوستداران ادب و هنر ایران در شیکاگو ملاقات میکردم، ایشان در واقع از پایهگذاران اصلی این انجمن بودند. اما امسال جای ایشان خالی بود. دو روز بعد از اینکه از شیکاگو برگشتم خبر آمد لیلی خانم این دنیا را ترک کردهاند اولین فکری که به سرم رسید این بود که بچههای ایران تنها ماندهاند. مادر بسیار مهربان و دلسوزی را از دست دادهاند. همهی ما تنهاتر شدهایم. نور کمتر شده است.
چه بزرگوارند کسانی که برای ما چراغ به ارمغان میآورند! لیلی خانم از آنها بود و چه چراغ روشنی!
[1] آنچه در گیومه آمده از یادداشتهای دکتر ایرج ایمن برداشته شده است.