از ایمان تا عقیده
WordPress
زایش عقیدهی مدرن، نویسنده: ایتن شاگان، انتشارات: دانشگاه پرینستون، 2019.
«چرا قبلاً، مثلاً در سال ۱۵۰۰، اعتقاد نداشتن به خدا در جوامع غربی تقریباً ناممکن بود در حالی که در سال ۲۰۰۰ برای بسیاری از ما نه تنها امری آسان بلکه حتی اجتنابناپذیر است؟» این پرسش که در کتابِ عصر سکولار (2007) از سوی چارلز تیلور مطرح شده بود این روزها در بین مورخان باب شده است. حتی بهرغم ادامهی عقبنشینیِ پرسروصدای مسیحیت، احساس آزاردهندهی شدیدی هشدار میدهد که شاید خطرات مسیحیت همانهایی نبود که به نظر میرسید. مبانیِ مسیحیِ سکولاریسم به قدری آشکار است که نیازی به تعبیر و تفسیر ندارد. چه چیزی بیش از مسیحیت میتوانست به شکستن بتهای خرافی مباهات کند و چشم مردمی را که به وادی ظلمات پای نهادهاند به دیدار نور عظیم روشن کند. ظرفیت مسیحیت برای تکامل و تطابق با شرایط، به روشهای نامنتظره، شاید بهتر از همیشه وقتی آشکار شد که اجازه داد روشنگری مبانی اعتقادیاش را از نو سامان دهد.
اما آیا اندیشهی اصلی این اعتقاد هم تکامل یافت؟ این پرسشی است که ایتِن شاگان در کتابِ تکاندهندهی جدیدش، زایش عقیدهی مدرن، مطرح کرده است. دالهای عینی در تاریخ دین ــ همانطور که بر هر پژوهشگر ماقبلِ تاریخِ واژهی «دین» واضح است ــ میتوانند گمراهکننده باشند. چالشی که این مبحث پیش روی مورخان میگذارد مهم است؛ در واقع شاید گاهی دشوار باشد که تشخیص دهیم که این نوعی چالش است. «مورخان سکولارِ مسیحیت به موضوعی مشخص به نام "ایمان" نیاز داشتند که زوالش سنجیدنی باشد؛ مورخان مذهبی مسیحیت هم به موضوعی مشخص به نام "ایمان" نیاز داشتند تا بتوانند هویت مؤمنان را در گذر زمان و مکان مشخص کنند.» اما بنا بر استدلال شاگان هر دو گروه راه را اشتباه رفتهاند.
«اعتقاد» که امروزه باوری شخصی قلمداد میشود همیشه این معنی را نداشته است. این مفهوم در عالم مسیحیتِ قرون وسطایی معنا یافت، البته نه به عنوان یک عقیده بلکه بیشتر به عنوان مجموعهای از اصول دینیِ کلیسای جهانی ــ اصولی که حقانیتشان تضمین شده بود. به این ترتیب میشد ایمانِ یهودیان، مسلمانان، و ملحدان را ناقص شمرد: این گروهها «کافر» بودند. تغییر این شرایط تنها با اصلاحات پروتستانی ممکن شد. در نظر لوتر، شناختن خدا امری موهوبی و از بدو تولد بر لوح دلِ تمام نوع بشر حک شده بود اما اعتقاد، آن عقیدهی یقینی و مطلقی که با آن میتوان به رستگاری رسید، گوهری کمیاب بود. شرایطی که پیشتر در نظام مسیحیت به همه فرصتی یکسان میداد حالا تبدیل به تجربهای انحصاری شده بود. به گفتهی لوتر، از هر 1000 نفر شاید یک نفر را میشد مسیحیِ واقعی دانست. نتیجه تحولِ مفهوم ایمان بود، از حالتی که اغلب مسیحیان به طور بدیهی خود را واجد آن میدانستند به عملی سخت، سنگین، و دشوار. بنا به استدلال شاگان، این حکم برای کاتولیکها همان قدر صادق بود که برای پروتستانها. «اصلاحات پروتستانی و اصلاحات متقابل کاتولیک در طرحهای موازی انضباط دینی مشارکت کردند: در حالی که کاتولیکها میکوشیدند که تودهها را به گونهای تربیت کنند که ایمان داشته باشند، پروتستانها تودههایی از مؤمنان را تربیت کردند.» ایمان به معنای مدرن کلمه محصول کوششی ثمربخش بود. مطالباتی که از سوی تفتیشگران و پیوریتنها بر کلیسا تحمیل شده بود به طور یکسان چیزهای بسیاری را بر آنها ثابت کرد. مخالفان زیادی در هر دو سنت کاتولیک و پروتستان ظاهر شدند که بر ذهنی بودن یقین دینی تأکید میکردند. ایمان داشت به عقیده تبدیل میشد.
تسلط استادانهی شاگان بر منابع و هشیاری او در برابر فراز و نشیب موجهای مهلکِ مفاهیمْ کتابش را به اثری هیجانانگیز تبدیل میکند. پاسخی که او به پرسش مشهور تیلور میدهد به اندازهی سایر پاسخهایش متقاعدکننده است. عقاید ما بیش از چیزی که فکر میکردیم در نهایت به هم مربوط است. «تجدد غربی»، به قول شاگان، «به زوال ایمان ختم نمیشود، بلکه حاصلش تکثیرِ بینهایتِ ایمان است.»
برگردان: شهاب بیضایی
تام هالند مورخ و نویسندهی کتابهایی همچون آتش پارسی و در سایهی شمشیر است. آنچه خواندید برگردان این نوشتهی او با عنوان اصلیِ زیر است:
Tom Holland, ‘I’m A Believer: An account of how belief became opinion’, History Today, May 2019.