افکار مسموم در چرخهی تکرار
historytoday
اروپا در تسخیر اشباح: افسانهی بلشویسم یهودی، نویسنده: پل هانهبرنگ، انتشارات: دانشگاه هاروارد، ۲۰۱۹.
«آگهی استخدامی گردان مسلح حزب نازی که در بلژیک برای تشکیل ارتشی جایگزین پخش شده بود. حروف ss بر پیکرهی "اژدهای بلشویک یهودی" فرو رفته بود.»
در ماه اوت ۲۰۱۷ ملیگرایان سفیدپوست در خیابانهای شارلوتزویلِ ویرجینیا راهپیمایی کردند و شعار دادند که: «یهودیان جای ما را نخواهند گرفت!» آنها از نظریهای بیارزش حمایت میکردند که طبق آن یهودیانی که بانکها و رسانهها را کنترل میکنند حالا دارند اخلاقیاتشان را بر آمریکاییهای «واقعی» تحمیل میکنند.
پل هانهبرنک، استاد دانشگاه آمریکایی، در کتابی جدید در پی یافتن اصل و نسب این طغیان است و رد آن را در یک قرن پیش، هم زمان با ظهور این دیدگاه مییابد که یهودیان بانی کمونیسم هستند. هانهبرنک میگوید که این امر بذرِ بزرگترین تراژدیهای قرن بیستم را کاشت: «بلشویسم یهودی هیتلر را درست کرد.»
هر چند بیتردید یهودیان در اوایل جنبش کمونیستی نقش چشمگیری داشتند اما بسیاری از جمله تروتسکی، یهودی بودنشان را پنهان و از زیر چنین عنوانی شانه خالی کردهاند. اما بعضی از کمونیستهای قدیمی از جمله یاکوب برمان (لهستان) و ماتیاس رکاشی (مجارستان) این ادعای مکرر و شایع در بین سفیدهای اروپایی را احیا کردند که بنا بر آن یهودیانِ کمونیست «همجنسگرایی و چند فرهنگی» را ترویج کردهاند. در مجارستان به جورج سوروس، خَیّرِ لیبرال یهودی، تهمتهای فراوانی زدهاند. جسد کمونیسم زیر خاک دفن شده اما بلشویسم یهودی هنوز زنده است.
هانهبرنک مشخصاً بر مجارستان، رومانی، و لهستان پس از جنگ جهانی اول تمرکز میکند. این اندیشه که یهودیان هم بانی سرمایهداری بودند و هم مؤسس کمونیسم همهگیر بود ــ نسخهی مدرن حکایت قرون وسطایی شیاطین یهودی. یهودستیزی تبدیل به قانونی فرهنگی شد: اول فقط یهودستیزی بود اما بعد تبدیل به وسیلهای شد برای تبیین همهی پدیدههای بیربط در دوران پیدایش دولتهای ملی، مدرنیزاسیون، دموکراتیزاسیون، و تکثرگرایی. همان طور که تاریخ نشان میدهد این فکر را میتوان به کرات استفاده کرد.
اسقفهای لهستانی میگفتند که بلشویسم یهودی «ظهور دجال» است.
واتیکان نگران بود که خداناباوری در شرق سلطهاش را در غرب متزلزل کند. پیوس دوازدهم (دوران پاپی از ۱۹۳۹ تا ۱۹۵۸) که به واسطهی سکوت در قبال هولوکاست، شخصیتی مناقشهبرانگیز بود نام اصلیاش یوجین پاچلی بود. او در سال ۱۹۱۹ نمایندهی سیاسی سریر مقدس (حکومت مرکزی کلیساهای کاتولیک دنیا) در مونیخ بود. پاچلی شاهد تشکیل جمهوری شورایی باواریا بود ــ و یهودیان را مقصر این رویداد میدانست. پاچلی در گزارشی به واتیکانْ رهبر این جمهوری، مکس لوین، را چنین وصف میکند: «یک روسی یهودیِ رنگپریده، کثیف، خمار، با صدایی زمخت، مشمئزکننده، با چهرهای که هم باهوش است... و هم موذی... سردستهی این زنانِ اوباش، معشوقهی لوین، یک یهودی مطلّقه است.» همان گونه که هانهبرنک روشن میکند در حقیقت لوین یهودی نبود اما از خانوادهای آلمانی و قدیمی در روسیه بود.
اسقفهای لهستانی میگفتند که بلشویسم یهودی «ظهور دجال» است، در حالی که به نظر رابرت ویلتون، خبرنگار ارشد روزنامهی تایمز در سن پترزبورگ، کشتن رومانفها «نوعی قتل مناسکی یهودی» بوده است. حتی چرچیل هم به نستا وبستر یکی از مروجان نظریههای توطئهآمیز یهودستیزانه، احترام میگذاشت.
حکومتهای کمونیستیِ شرق اروپا، پس از سال ۱۹۴۵، اغلب این حقیقت را نادیده گرفتند که یهودیان قربانی نازیها بودهاند. وقتی که در سال ۱۹۴۱ اودسا سقوط کرد قوای رومانی دستکم ۲۵ هزار یهودی را کشتند. در دوران پس از جنگ، نازیهای پیشین هم در غرب خودشان را به شکل ضدکمونیستها درآوردند. ابرهارد تاوبرت، که یهودی ابدی را برای گوبلز نوشت، تا سال ۱۹۵۰ مسئول تبلیغات سیاسی در آلمان غربی بود؛ وقتی که سابقهاش افشا شد ادعا کرد که: «هیچ چیز عوض نشده است» و پس از آن تجربهاش در مبارزه با کمونیسم را در اختیار نیروهای امنیتی حکومت آپارتاید آفریقای جنوبی گذاشت.
برگردان: شهاب بیضایی
کالین شیندلر استاد بازنشستهی دانشگاه سواس در لندن است. آنچه خواندید برگردان این نوشتهی او با عنوان اصلیِ زیر است:
Colin Shindler, ‘Poisonous Ideas on Repeat’, History Today, 8 August 2019.