آیا میدانستید که واژهی «سفیدپوست» را یک نمایشنامهنویس در سال ۱۶۱۳ ابداع کرد؟ آیا میدانستید که بردهداری در ایران سابقهای طولانی دارد و ایرانیان آفریقاییتبار ۱۰ تا ۱۵ درصد از جمعیت جنوب ایران را تشکیل میدهند؟ آیا میدانستید که تا حدود دو قرن قبل، هزاران بردهی سفیدپوست اروپایی در کشورهای اسلامی به بیگاری واداشته میشدند؟ آیا میدانستید که جمهوری ترکیه، به رهبری مصطفی کمال آتاتورک، کارزار گستردهای را برای اثبات «سفیدپوست» بودن ترکها به راه انداخته بود؟ آیا میدانستید که در قرن نوزدهم انگلیسیها و آمریکاییها «ایرلندیها» را «سیاهپوست» میشمردند و ایتالیاییها نیز در آمریکا وضعیت مبهمی بین سیاهپوست و سفیدپوست داشتند؟ ...
عجیب نیست که انفجار خشم ابتدا در آمریکا رخ داد. قتل جورج فلوید و بریونا تیلور تنها عامل تظاهرات «جانِ سیاهپوستان اهمیت دارد» نبود. فقر و وضع نامناسب سلامت در جوامع سیاهان هم در ابراز این خشم نقش داشت ــ یعنی همان عواملی که سبب شد میزان مرگومیر سیاهپوستانِ مبتلا به کووید-۱۹ سه برابر سفیدپوستان باشد. اما مشکل عمیقتر از اینهاست: تحریف تاریخ.
هر بار که به خانه برمیگردم، ماسکم را درمیآورم، دستهایم را میشویم، و به این فکر میکنم که آیا باید لباسهایم را عوض کنم یا نه. اگر این لباسها به ویروس آلوده شده باشند چه؟ خب، میتوانم لباسهایم را عوض کنم اما اگر ذرات ویروس به جای دیگری پرتاب شده و سطح خانه را آلوده کرده باشند چه؟
ما هیچوقت صادقانه به صدمات ناشی از دو و نیم قرن بردهداری نپرداختهایم. بدترین پیامد بردهداریِ آمریکایی نه بردگیِ اجباری بلکه این پندار نادرست بود که سیاهپوستان به خوبیِ سفیدپوستان و با آنها برابر نیستند، به اندازهی آنها تکامل نیافتهاند، انسانیت، ارزش و استعدادهای کمتری دارند و به اندازهی سفیدپوستان لیاقت ندارند.
امپراتور رومی مارکوس اورلیوس آنتونینوس، واپسین فیلسوف رواقیِ نامدارِ دوران باستان بود. او در 14 سال آخرِ زندگیاش با یکی از وخیمترین بیماریهای همهگیر در تاریخ اروپا مواجه بود. بیماریِ همهگیرِ آنتونین، که نامش منسوب به اورلیوس است، احتمالاً ناشی از گونهای از ویروس آبله بود. تخمین میزنند که حدود 5 میلیون نفر، از جمله احتمالاً خود مارکوس، بر اثر ابتلا به این ویروس جان باختند.
وقتی پای مقابله با تغییرات اقلیمی و تأثیراتش به میان میآید، هم حزب سبزها و هم حزب محافظهکار بیش از حد به محلیگرایی، کمکهای داوطلبانهی مردمی و مسئولیتپذیری شرکتها توجه میکنند. همهی اینها ارزشمند است؛ اما هیچ یک کافی نیست.