تب‌های اولیه

یکی را قلم‌زن کند روزگار

ایرج قانونی

شکستن قلم آسان است؛ آنجا که پای زور در میان است موقتاً از اهل قلم کاری ساخته نیست. اما برخلافِ تصورِ آن که می‌تواند قلم را بشکند، خطرِ قلمِ شکسته بیشتر است تا قلمِ آزاد. قلم شکسته بیشتر حرف می‌زند، در خفا حرف می‌زند، و چون آزادتر حرف می‌زند همه‌ی حرف را می‌زند.

به‌سوی بنیاد: انسان، نورِ عالم

ایرج قانونی

فرهنگ‌ها و دین‌ها را عمری است، بهار و تابستان و پاییز و زمستانی است، فرازوفرودی است، و زندگی و مرگی. در بهار کسی از بنیادِ دین‌ها نمی‌پرسد چون بنیاد در جای خود است و بر کار و خود‌به‌خود اثرگذار. این پرسش، پرسشِ خزان و زمستان است و همین که می‌پرسیم، پیشاپیش خبر از غیابِ آغاز و باغ بهاران داده‌ایم.

عصر جادوگران: زندگی چهار اندیشمند انقلابی

دیوید معتدل

در بهار سال ۱۹۲۹، گروهی از دانشوران ممتاز در گراند هتل بِلوِدِر در تفریح‌گاه اسکیِ داووس در سوئیس گرد هم آمدند. این همان جایی است که کتاب کوهستان جادوییِ توماس مان از قبل با روایت داستانی درباره‌ی برگزاری یک کنگره‌ی بزرگ فلسفی، آن را به شهرت ادبی رسانده بود. در این گردهمایی، دو نفر از متنفذترین متفکران آن دوران، مارتین هایدگر و ارنست کاسیرر، درگیر بحثی فلسفی شدند که اهمیت تاریخی یافت.

آتش زیر خاکستر

مهدی خلجی

مدنیت و شرافت و کرامت جامعهای که دیرزمانی زیر ضرب زور و ظلم نظام توتالیتر بوده و به نظمی غیراخلاقی خو گرفته و خودآگاه و ناخودآگاه از آن تأثیر پذیرفته و در بسط بیعدالتی و حقکشی همدست دولت بوده یا در برابر آن انزوا و انفعال اختیار کرده، نمیتواند صرفاً به باز شدن درهای آزادی بازگردد.

مرگ ما دیر یا زود فرامی‌رسد. آیا درک معنا به ما کمکی خواهد کرد؟

وارن وارد

دوستم همیشه به طعنه و شوخی می‌گوید، «به‌رغم همه‌ی پیشرفت‌های پزشکی، میزان مرگ‌ومیر ثابت مانده است ــ یک مرگ به ازای هر نفر!» او و من با هم در دهه‌ی ۱۹۸۰ در رشته‌ی پزشکی درس می‌خواندیم. ما، مثل هر کس دیگری در این رشته، شش سال تمام وقت خود را صرف حفظ کردن تمام مشکلات و بیماری‌هایی کردیم که ممکن است برای بدن انسان رخ دهد.

به خود تکیه کردن

ایرج قانونی

انکارشده، در آن حال که اجتماع همه‌ی امتیازاتش را ناچیز انگاشته است، تک و تنها و تُهی، به خودوانهاده‌شده، درمانده، سر در گریبان، و مستأصل، به دیوار تکیه داده، نه به خود. آدم‌ها تک و تنها گیر می‌افتند، یکی یکی. مرگ هم هر کس را تنها گیر می‌آورد. مرگ و نومیدی، دو همزاد‌. تصویری ساده و تکان‌دهنده از جوانان ما.

اراده‌ی معطوف به قدرت، و دکتر هوشیار

ایرج قانونی

این اراده است که جهان را می‌سازد، و اگر ما به معنایی محدود توان دخل و تصرف تعیین‌کننده در جهان (به معنای محدودِ لفظ جهان) را داشته باشیم همه از آن روست که از منظر نیچه اراده نخست ما را ساخته است، و قوام هستی ما از اراده است، که می‌توانیم اراده کنیم و با انتخاب هدفِ معین جهان را بسازیم.

فلسفه در باغ؛ باغِ ناپیدا

ایرج قانونی

باغ آنجاست که می‌خواهی در آنجا باشی، در آن بمانی و هرگز آن را ترک نکنی، فلسفه و در حقیقت تفکر نیز مقامی است که می‌خواهی در آن بمانی، درنگ کنی و آن را لحظه‌ای پایدار می‌خواهی. این دو همیشه شوق ماندن در جایگاهشان را در ما برمی‌انگیزند و از آن رو که هر دو بر خلود و جاودانگی تأکید می‌کنند مثل هم‌اند.