وقتی در دانشگاه آریزونا درس میدادم در توسان زندگی میکردم. زندگی در محلی واقع در نیمساعتیِ مرز مکزیک در دوران پس از یازده سپتامبر عجیب و غریب بود. گروههای خودسرِ مسلح در بیابان به گشتزنی مشغول بودند تا مهاجران غیرقانونی را به دام اندازند. هر روز رادیوی محلی به بدگمانی و بیگانههراسی دامن میزد. میگفتند برخلاف نخبگان لیبرالِ فاسد شهرهای بزرگ، «آمریکاییهای واقعیِ» شهرهای کوچک «ارزشهای نابی» دارند.
برای نویسندگان، «ما» و «آنها»یی وجود ندارد بلکه فقط انسانهایی وجود دارند با گفتهها و ناگفتههایشان. وظیفهی نویسنده اعادهی انسانیت به آنهایی است که انسانیتزدایی شدهاند. رمان مهم است چون در دیوار بیتفاوتیای که ما را احاطه کرده، روزنههایی کوچک ایجاد میکند. رماننویسان باید بر خلاف جریان آب شنا کنند و این ضرورت هیچ وقت مثل امروز آشکار نبوده است.
در جهانی که به سوی پریشانی و بینظمی پیش میرود، صدای الیف شفق، نویسندهی ترک، ندایی نویدبخش است. شفق ادبیات داستانی را ابزاری برای پیشبرد دموکراسی و مقابله با موج پوپولیسم و عوامفریبی سیاسی میداند. او نویسندهی چندین کتاب بسیار موفق بوده، و در شبکههای اجتماعی هم مخاطبان گستردهای دارد.
واکنش هنرمندان به نتیجهی همهپرسی اخیر در بریتانیا چیست؟ آیا «برگزیت» رابطهی آنها با بریتانیا را تغییر خواهد داد؟ آیا هنر وسیلهی مناسبی برای پرداختن به این رویداد مهم است؟ تأثیر «برگزیت» بر هنرها چیست؟
کتابهای الیف شفق، نویسندهی ترکتبار، بیش از هر نویسندهی زن دیگری در ترکیه خواننده دارد. آثارش به 40 زبان ترجمه و به تازگی فارسیزبانان نیز از جمله با کتاب ملت عشق او آشنا شدهاند. در این گفتار او به ما میگوید زندگی در جوامع بیبهره از تنوع آرا یکی از بزرگترین خطرهای دنیای امروز است. به نظر او داستانها ورای پیلهی فرهنگی و هویتهای سیاسیمان ما را در سراسر گیتی به هم میپیوندد.