ماچِی گرابسکی از طبقهی سی و دوم برج اولیویا استار در گدانسک، لهستان، به چشمانداز خیرهکنندهی دریای بالتیک مینگرد. او میگوید: «بچههایم هرگز دوران تاریک و مصیبتزدهی دههی ۱۹۸۰ را ندیدند. حالا خیلیها اوضاع فعلی را بدیهی فرض میکنند.»
حملهی لفظی به حقوق زنان و اقلیتهای جنسی بخش انفکاکناپذیری از خیزش ملیگرایی و اقتدارگرایی پوپولیستی است. سانسور حکومتی و کنترل هنر و ادبیات مؤلفههای جداییناپذیر نفرت و تبعیض علیه اقلیتهای جنسی، مهاجران و روشنفکران هستند.
به شخصه نمیدانم حساسیتها و دریافتها و اندیشههای من تا چه اندازه با این زبانِ دشوار و نه چندان دقیق اما بسیار سرزندهی لهستانی شکل گرفتهاند. آیا میتوانستم آنچه را که نوشتناش برای من اهمیت اساسی داشته به زبان دیگری بنویسم؟ آیا باید از بابت این تقدیرِ زبانیام شکرگزار باشم؟
اولگا توکارچوک نه تنها نویسندهای نامدار بلکه فعالی سیاسی است و به دفاع از حقوق زنان و اقلیتهای جنسی شهرت دارد. آنچه در ادامه میخوانید برگردان گزیدههایی از گفتوگوی دویچهوِله با این برندهی نوبل ادبیات است.
لهستان در سالهای اخیر به یکی از نمونههای پوپولیسم ملیگرا تبدیل شده است. اما در حاشیه، نوعی جنبش مردمی برای اصلاح معایب فرهنگ دموکراتیک کشور پا گرفته است. از این جنبش چه میتوانیم یاد بگیریم؟
سی سال قبل دموکراسی، پپسی، آدامس توربو، موز و اضطراب را برای ما به ارمغان آورد و به احساس امنیت پایان داد.