بنا به گزارش آژانس پناهندگان سازمان ملل، حدود ۴.۳ میلیون ونزوئلایی از این کشور گریختهاند. بسیاری از آنها به کشورهای همسایه از جمله اکوادور یا کلمبیا مهاجرت کردهاند. اما در یک چرخش غیرمنتظرهی تاریخی، یهودیان ونزوئلا سعی کردهاند از فرصت زودگذری که دولت اسپانیا برایشان فراهم آورده برای مهاجرت به آن کشور استفاده کنند، کشوری که تا کنون دربارهاش چیزی نمیدانستهاند.
بیش از دویست سال قبل، سیمون بولیوار، ناجی ونزوئلا، کسی که با راه انداختن انقلاب، اسپانیاییها را از آمریکای لاتین بیرون راند نوشت: «میترسم دموکراسی به جای رهایی بخشیدن، ما را نابود کند.» بیست سال بعد، ژنرال آنتونیو لوپز سانتا آنا قانون اساسی جدید مکزیک را لغو کرد و گفت: «... در این مملکت تنها حکومتی که میتواند دوام آورد حکومت استبدادی است.»
صدای غرش بالگرد که از ساختمان جدید و ۲۹ طبقهایِ کاخ ریاست جمهوری اوو مورالس برمیخیزد کبوتران میدانی در آن نزدیکی را فراری میدهد. برای منتقدان مورالس، که طولانیترین دوران رهبری در بولیوی را داشته، این ساختمان شیشهای که به محل فرود بالگرد نیز آراسته است، نشانهی نگرانکنندهای از خودشیفتگی فزایندهی رئیسجمهور است.
تاریخ ونزوئلا نیز گویای نمونهای از «بیماری هلندی» (Dutch Disease) است که درمان ندارد. این بیماری عارضهای است که معمولاً کشورهای نفتخیز (یا سرشار از منابع طبیعی) به آن مبتلا میشوند. این بیماری از جهتی نعمت و برکت است، و از طرفی نقمت و نکبت.
سقوط ونزوئلا به ورطهی آشوب سیاسی و اقتصادی در سالهای اخیر، هشداری دربارهی تأثیرات زیانبارِ وفور منابع طبیعی بر کشورهای در حال توسعه است.
در اخبار و گزارشهای رسانههای جریان اصلی آمریکا و بریتانیا دربارهی ونزوئلا با تیترهایی مثل «ونزوئلا در یک قدمی سقوط»، «دیکتاتوری پوپولیست ونزوئلا» و … مواجه میشوید. در روایت اکثر این رسانهها، همه چیز در ونزوئلا بد است و وحشتناک و سیاهی مطلق، دولت هر روز در «یک قدمی سقوط» است، مردم همه از دولت متنفرند، و همه «در آرزوی اقتصاد آزاد» و «دوستی با آمریکا» هستند. این تصویر یکجانبه و غلیظ چقدر واقعیت دارد؟