به مناسبت روز جهانی رادیو (۱۳ فوریه) به بررسی اجمالی نظرات مارشال مکلوهان (۱۹۱۱-۱۹۸۰)، فیلسوف کانادایی، در مورد شکلهای گوناگون رسانه و تأثیر آنها بر انسان پرداختهایم.
نویسندگان تفاسیر گوناگونی از معایب لیبرالیسم ارائه کردهاند؛ با وجود این، مسئلهی اصلی تغییر دادن لیبرالیسم است. خودانتقادی یکی از نقاط قوت لیبرالیسم است. همین واقعیت که کتابهای فراوانی دربارهی مرگ لیبرالیسم منتشر شده، گواه صدق آن است که لیبرالیسم هنوز زنده است. اما اکنون باید تجویز را جایگزین تحلیل کرد.
یولیوس مارگولین میپرسد آیا روسیهی واقعی همانی است که پیروزی خود بر آلمان نازی را در «میدان سرخ» جشن میگیرد؟ یا آن کشوری است که در جهانِ ناشناختهی اردوگاههای کارِ اجباری وجود دارد که آن را «سرزمین زک» (سرزمین زندانی) مینامد. او در سالهای 1946 و 1947 درینباره نگاشت، یعنی دقیقاً پنج سال بعد از حبس با اعمال شاقه در شوروی. این مسئله هنوز در روسیهی قرن بیست و یکم مطرح است.
در آثار فیلسوف بزرگ قرن هجدهم آلمان، انگیزههای انقلابیون فرانسه ستایش میشود، بدون آنکه بر عمل انقلابی و کنش براندازی مهر تأیید بزند. کانت به صراحت مردم را، حتی تحت ظلم حکومت خودکامه، فاقد حق انقلاب میدانست، و در عین حال، آزادی و عدالت را از اصول اولیهی نظام اخلاقی و سیاسی وامینمود. چارهی رفع چنین تعارضهایی چیست؟
بومگردی در پی حفاظت از مناظر طبیعی بکر و زیباییهای منحصربهفرد آن در مقابل رویکردهای انسانمحور و سوداگرانهی گردشگری ایجاد شد، و بهرغم فقدان اجماع در ارائهی تعریف واحدی از آن، اکوتوریسم به عنوان پاسخی به ناکارآمدیهای توریسم ــ از جمله بیتوجهی به عناصر اجتماعی و بومشناختیِ مقصد ــ در مواجهه با طبیعت ایجاد شد.
فرانتس فانون شصت سال است که درگذشته است، ولی همچنان در جنبش سیاهان آمریکا از او نقلقول میکنند. و در توصیف خزان زودهنگام بهار عربی. و حتی در توجیه حجاب اجباری در جمهوری اسلامی ایران. در سالگرد انقلاب، برای نگاهی دوباره به میراث فکری او، خصوصاً در ایران، گفتگویی کردهایم با اَدَم شَتز، نویسندهی آمریکایی و یکی از دبیران نشریهی وزین London Review of Books، که دارد کتابی دربارهی فانون مینویسد.