آنچه دیکنز با نبوغ هنری خود دریافت و کارلایل با دانش تاریخی از درک آن درماند، فهم «آهنگ انقلاب»، «روح انقلاب»، و همان «روح زمانه» است که دیکنز آن را به بهترین وجهی به نمایش میگذاشت.
در ۷ ژوئیه نامهی سرگشادهای در مجلهی هارپر منتشر شد که ۱۵۳ نفر از نویسندگان، هنرمندان و روشنفکران آن را امضاء کرده بودند. این نامه در مجموع بیانیهای در دفاع از «آزادی بیان» تلقی شد. متن آن نسبت به اینکه «تبادل آزاد اطلاعات و دیدگاهها… هر روز محدودتر میشود» ابراز نگرانی کرده بود. اما گروه بزرگی از منتقدان نامه از جمله نویسندگان، هنرمندان و روشنفکران دیگر، اظهار داشتند که خلاف این گفته صادق است.
ترزیناشتات خانهای برای یهودیان بود، که نازیها به آنها «اهدا کرده بودند»، روشی از سوی نازیها تا بتوانند عموم جهانیان را در مورد نسلکشی و کشتار یهودیان بفریبند. ترزیناشتات نوعی توهم بود: کبکبه و دبدبهی شهری بافرهنگ، علتِ وجودی آن را که بیرحمی و کشتار بود پنهان میکرد.
اهمیت انقلاب فرانسه برای امروز ما صرفاً کوششهای رادیکال آن برای وسعت بخشیدن به معانی آزادی و برابری نیست. جنبشی که در سال ۱۷۸۹ آغاز شد همچنین نشان داد که چه خطراتی در تلاش برای بازسازی یکشبهی کل جامعه نهفته است.
«میتوان بهشت را جهنم جلوه داد و برعکس؛ و میتوان فلاکتبارترین شکل زندگی را بهشت جلوه داد.» این نقل قول از هیتلر در کتاب نبرد من ممکن است برای انسانِ امروز کلیشه به نظر برسد زیرا انتظار میرود که رشد فکری، گردش آزاد اطلاعات و در مجموع فرایند افزایش آگاهی، آسیبپذیریِ او را در برابر چنین تلاشهایی کاهش داده باشد. آیا بهراستی چنین شده است؟
«گذر عاشقانهی عمر» نوشتهی خدیجه مقدم، فعال حقوق زنان و محیطزیست، بیش از هر چیز مروری بر حرکتها و جنبشهای اجتماعیای است که در چهل سال اخیر، مبانی جامعهی مدنی ایران را بنا نهادهاند.