«چهرهی مطبوعات معاصر»؛ یک مرجع بیهمتا
سیروس علینژاد
چهرهی مطبوعات معاصر عنوان کتابی است که در سال ۱۳۵۱ منتشر شده و هرگز تجدید چاپ نشده است. پس چرا حالا به سراغ آن رفتهام و دربارهاش مینویسم؟ چون یک کتاب مرجع است و کتابهای مرجع کهنه نمیشوند.
چهرهی مطبوعات معاصر عنوان کتابی است که در سال ۱۳۵۱ منتشر شده و هرگز تجدید چاپ نشده است. پس چرا حالا به سراغ آن رفتهام و دربارهاش مینویسم؟ چون یک کتاب مرجع است و کتابهای مرجع کهنه نمیشوند.
تعریف من از سرمایهداریِ فاجعهمحور واقعاً ساده و روشن است: منظورم همان صنایع خصوصیای هستند که یکدفعه مثل قارچ سبز میشوند تا فوراً از بحرانهای عظیم سود ببرند. سودجویی از فاجعه و جنگ پدیدهی تازهای نیست اما ...
بریتانیاییها در قرن هفدهم دوباره با ایران ــ پرشیا به قول اروپاییها ــ آشنا شدند. در زمان الیزابت اول گامهایی آزمایشی در جهت ایجاد روابط تجاری برداشته شده بود اما در دوران پادشاهیِ جانشینان او یعنی جیمز ششم و اول بود که ارتباط رسمی دو کشور توسط فرستادگان سلطنتی، برادران شرلی به نامهای رابرت و آنتونی، ایجاد شد.
این اشتیاق ناگهانی به دخالت تهاجمی دولت در زمان بحران سلامت چیز تازهای نیست. در طول تاریخ بیماریهای همهگیر موجب افزایش قدرت دولتها شده است. اما هیچ راهی نداریم که بدانیم آیا این قدرتهای تازه که در طول این دوران به مقامات تفویض شده، پس از پایان روزگار همهگیری از آنها پس گرفته خواهد شد یا نه.
«پری»، اولین ساختهی سیامک اعتمادی، یکی از غافلگیریهای برلیناله بود. «پری» که در بخش پانوراما به نمایش در آمد، محصول مشترک یونان، فرانسه، هلند و بلغارستان است و در اولین نمایش جهانی خود در برلین نظر مثبت منتقدان را به خود جلب کرد.
در روزگاری که کلیدواژه ناگهان «فاصله گرفتن اجتماعی» است، روابط ما با اعضای خانواده، دوستان، همکاران و همسایهها پر از چالشهایی شده است که تا قبل از این برای ما ناآشنا بود.
داستان زنانِ کرواتی که از شهر محصور ووکوار فرار کردند و در مدرسهای مستقر شدند که رهبر یوگسلاوی تیتو آن را بنیان نهاده بود اکنون تبدیل به نمایشی شده است که تأثیرات جنگ را از دیدگاه زنان نشان میدهد.
او که در پی گفتگوی پدر و مادرش در مدح شجاعت برای یافتن بهار، راهیِ کوهستان شده در نهایت و بعد از سه شبانهروز نبرد با کولاک و سرما از زمستان شکست میخورد و در آخرین لحظات عمرش پس از ناامیدی از یافتن بهار با صخرهای که بر پشتش بسته است ضربهی محکمی بر زمین میکوبد و جان میدهد. شدت ضربه به قدری است که بهار را که در اعماق زمین پنهان است از خواب بیدار می کند...
بسیاری از مردم شیوع ویروس کرونا را به گردن جهانیشدن میاندازند، و میگویند که تنها راه جلوگیری از تکرار چنین اتفاقاتی جهانیزدایی از دنیا است. دیوار بسازید، مسافرت را محدود کنید، تجارت را کاهش دهید. با وجود این، هر چند قرنطینهی کوتاهمدت برای جلوگیری از این بیماریِ همهگیر لازم است، انزواگرایی بلندمدت به فروپاشی اقتصادی خواهد انجامید و در عمل ما را از بیماریهای مُسری محافظت نخواهد کرد. نتیجه کاملاً برعکس خواهد شد. پادزهر واقعیِ بیماریهای واگیردار نه جدایی بلکه همکاری است.
میان طیف انسانهای «ناراحت» این دههها که جوکر نمایندهی آنان است با جوان ایرانی هر یک از دهههای اخیر که جوانی خود را تباهشده میبیند، احساسهای مشترک فراوان و قابل درکی وجود دارد: احساس کنارگذاشتهشدن از دایرهی فعالیت ثمربخش و منجر به قدرت و امنیت اجتماعی، احساس سرخوردگی از به نتیجه رسیدن تحصیلات و انتخابهای اصلی مسیر زندگی فردی و احساس مداومِ درجا زدن.
نظریههای توطئه و شایعات اغلب به دنبال وقایع منفی شیوع پیدا میکنند، به ویژه اگر این وقایع جدید و تا اندازهای ناشناخته باشند. این دقیقاً همان اتفاقی است که در رابطه با ویروس کرونا روی داد.
کمپین «خیابان: تریبون زندانی سیاسی»، سه سال پیش از سوی یک گروه مخفی در دفاع از زندانیان سیاسی به راه افتاد که شبانه گرافیتیهایی در اعتراض به بازداشت فعالان سیاسی و مدنی را در خیابانهای شهر حک میکرد. فعالان این کمپین، به مرور از دایرهی زندانیان سیاسی فراتر رفتند و بسیاری از خیابانهای شهرهای مختلف ایران را تابلویی برای ثبت اعتراضات مردم کردند.
فمینیسم و سرمایهداری هر دو در بحران هستند. نه به این معنا که منطقِ مجموعهای از هنجارها، ایدهها و اعمالی که پایه و اساس سرمایهداری یا فمینیسم را تشکیل میدهند در خطر فروپاشی است بلکه به این معنا که ما دقیقاً به نقطهی فروپاشی رسیدهایم.
این که هنگ کنگ، دستکم فعلاً، به علت تواناییاش در مبارزه با این بیماری به سرمشق دیگر کشورها تبدیل شده تصادفی نیست: هنگ کنگ بیتابانه میخواهد که از تکرار فاجعهی همهگیریِ سال 2003 جلوگیری کند. در آن سال، سارس، یا نشانگان تنفسی حاد، بیش از ۸۰۰۰ نفر را در دنیا مبتلا کرد و جانِ ۷۷۴ نفر، از جمله ۲۹۹ هنگ کنگی، را گرفت.
مستند «لذت زنانه» برندهی جوایز متعدد بینالمللی، از جمله جشنوارهی لوکارنو، شده است. در مراسم نمایش این مستند در شهر واشنگتن دیسی، با باربارا میلر، کارگردان این مستند به گپوگفت نشستم.
جهان احتمالاً در مراحل اولیهی مرگبارترین بیماری عالمگیر در صد سال گذشته است. در چین تا کنون هزاران نفر جان باختهاند، گروههای بزرگی در کرهی جنوبی، ایران و ایتالیا به این بیماری مبتلا شدهاند؛ و بقیهی جهان در انتظار آسیبهایش به سر میبرند. هنوز نمیدانیم که میزان مرگومیر نهایی در ابعاد هزاران نفر خواهد بود یا صدها هزار نفر. بهرغم همهی پیشرفتهای پزشکی، نوع بشر هنوز در برابر بیماریهای عالمگیر بسیار آسیبپذیرتر از آن است که میپنداریم.
یادآوری این نکته ارزشمند است که رویداد اصلی و مهم در روایت توسیدید از جنگ پلوپونزی (یک از متنهای اصلی در سنت رئالیستی) طاعونی است که در ۴۳۰ پیش از میلاد در آتن رخ داد و بیش از سه سال طول کشید. مورخان بر این باورند که احتمالاً یک سوم جمعیت آتن ــ که رهبران برجستهای مثل پریکلس را هم دربرمیگیرد ــ بر اثر شیوع طاعون کشته شدند و اثرات آشکارا منفی بر ظرفیت بلندمدت آتن در اِعمال قدرت گذاشته است. آیا ممکن است رئالیسم دربارهی موقعیت فعلی ما حرفی برای گفتن داشته باشد؟
آنچه جمهوری اسلامی انجام میدهد سناریوسازی و تبلیغ گفتمانی است که اساس آن بر دروغ، تحریف و جعل واقعیت بنا شده است. در مقابله با این رفتار زیانآور، بهترین راهکار راستگویی است. در چهار دههی گذشته یکی از ضربات بزرگی که بر پیکرهی ایران و ایرانیان وارد شده همین معنازدایی از همه چیز و بیمعنا و کردن آنهاست، از گفتار بگیرید تا کردار. برای مقابله با آن باید در هر شاخهای که پهنهی کار و تخصص ماست، معنی بیافرینیم.
اولین قاعدهی رکودهای سنتی این است: دربارهی رکود حرف نزنید. بیتردید، این توصیه دلیل و منطقی دارد؛ رکودهای اقتصادی نه تنها بر آمار و ارقام اقتصادی بلکه بر احساس مصرفکننده مبتنی هستند. حرف زدن از رکود مردم را نگران میکند و احتمال وقوع رکود را افزایش میدهد. اما رکود انواع دیگری هم دارد، رکودهایی که به اندازهی کافی از آنها حرف نمیزنیم. قواعد این رکودها متفاوت است.