راهبی که نفرتپراکنی میکند
باربت شرودر، فیلمساز سوئیسی که در ایران به دنیا آمده، چندین دهه از عمر خود را صرف ساختن مستندهایی دربارهی افراد شرور و از نظر اخلاقی فرومایه کرده است. فیلم آخر او، از مجموعهی «سهگانهی شر»، به تشریح نقش یک راهب بودایی در دامن زدن به اختلافات بودائیان و مسلمانان و نفرتپراکنی نژادی و دینی در میانمار میپردازد.
«ما سوئه یئین» بزرگترین صومعهی بودائیان در ماندالای میانمار است. فضایی بزرگ و در عین حال دلگیر، که قدم به قدم در آن کلاس درس و خوابگاه درست کردهاند. این صومعه در نیمهی غربی شهر واقع شده است، و حدود 250۰ راهب در آن سکنا گزیدهاند. فضای داخل صومعه سراسر سکون و سکوت است. مردان جوانی که رداهای نارنجی و قرمز به تن دارند، روی زمین مینشینند و دهاماپادا میخوانند یا متون آیینی را از بر میکنند. کوچکترین صدایی، جز خشخشِ بیپایانِ جاروهای دستی بر کف چوبی صومعه یا نجوای ناموزونِ اشخاصی که در نیایشهای دستهجمعی شرکت میکنند، شنیده نمیشود. فضای بیرون صومعه زندهتر است. راهبان تند تند روی سر و بدن خود آب سرد میریزند، گِرد یک میز مملو از روزنامه مینشینند، و با یکدیگر بحث سیاسی میکنند. آنها این کارها را زیر سایهی یک دیوار بزرگ انجام میدهند، دیواری که سراسرِ آن با تصاویر هولناکی که اسلام را دینی خونریز نشان میدهد پوشانده شده است. این عکسها بدون این که توضیحی یا مدرکی دربارهی این که از کجا آمدهاند به همراه داشته باشند به نمایش گذاشته شدهاند، و صورتهای سیلیخورده، بدنهای مثلهشده، و دست و پاهای قطعشدهای را نشان میدهند که بیانگر وحشیگریهایی است که ظاهراً مسلمانان در مورد بودائیانِ میانمار مرتکب شدهاند.
تضادی که میان فضای آرام داخل صومعه و این نمایش خشونت در خارج آن به چشم میخورد، با روحیات بدنامترین ساکن صومعه، یعنی آشین ویراتو، همخوانی دارد که مستند جدید باربت شرودر با عنوان عالیجناب و. به او پرداخته است. ویراتو ظاهری متین و مؤدب دارد؛ با چشمانی درشت و قهوهای و لبخندی شیرین و شیطنتآمیز. صدایش ملایم و آهنگین است. با این حال، پشت این نقاب متمدنانه، نفرتی بیپایان نسبت به چهار درصد از جمعیت میانمار که مسلماناند، در غلیان است (آن دیوارِ مملو از تصاویر کشت و کشتار، درست جلوی اقامتگاه او قرار گرفته است). ویراتو مسئول برانگیختنِ افراد به بدترین نوعِ اِعمالِ خشونت نژادی در سالهای اخیر این کشور است. مجلهی تایم به او لقب «چهرهی تروریسم بودایی» داده است.
دیواری در صومعهی بودایی «ما سوئه یئین»، با تصاویری که اسلام را دینی خونریز نشان میدهند. برگرفته از فیلم عالیجناب و.، سال ۲۰۱۷
شرودر که یک فیلمساز سوئیسیِ زادهی ایران است، چندین دهه از عمر خود را صرف ساختن مستندهایی دربارهی افرادی کرده است که از نظر اخلاقی فرومایه به شمار میروند. او ساختن «سهگانهی شر» را با مستندی دربارهی ژنرال عیدی امین، با عنوان پدر: یک خودنگاره، در سال ۱۹۷۴ آغاز کرد که به مطالعهی شخصیت این دیکتاتور اوگاندایی میپرداخت. دومین مستند از این مجموعه، وکیل مدافع ترور (۲۰۰۷) نام داشت و دربارهی ژاک ورگِس، وکیل فرانسوی - الجزایری، بود که کلاوس باربی، کارلوس شغال، خیو سامفان (رهبر خمرهای سرخ) و روژه گارودی (منکرِ هولوکاست) از جمله موکلانش بودهاند. ویراتو موضوعِ آخرین مستند از سهگانهی شرودر، و از دید او، ترسناکترین آنها است. او در گفتوگوی اخیرش با خبرگزاری فرانسه گفته است: «من از این که به او "ویراتو" بگویم وحشت دارم، چون حتی نامش نیز مرا میترساند. پس فقط "و." صدایش میکنم.»
فیلم شرودر زندگیِ ویراتو را از زمانی که هنوز در خود ایالت کیاکس نیز مطرح نبود، تا زمانی که به چهرهای نفرتپراکن در سطح ملی تبدیل شد به تصویر میکشد. ملیگرایی قومی ویراتو لحظات سرنوشتسازی را رقم زده است که محور فیلم قرار گرفتهاند؛ برای مثال، وقتی در سال ۱۹۹۷ گفت که با خواندن رسالهای با عنوان در باب ترس از ناپدید شدن نژادمان، که نسخهی چاپیاش بدون ذکر نام نویسنده بیرون آمده بود، چشمهایش در مورد «نیت مسلمانان، بالأخره باز شده» است؛ یا وقتی در سال ۲۰۰۳، در مقابل دوربینها، خطابهای ترسناک علیه «کالار»های مسلمان ایراد کرد (کالار در زبان برمهای معادل واژهی «کاکاسیاه» است). او در جواب تشویقها و کف زدنهای پرشور، گفته بود: «نمیتوانم آنچه را آنها بر ما روا میدارند تاب بیاورم. به محض این که اشاره کردم، آماده باشید که دنبالم بیایید ... باید من هم مثل سیا یا موساد، نقشهی خوبی برای عملیات طراحی کنم تا مؤثر واقع شود ... مطمئن خواهم شد که جایی برای زندگی ندارند.» یک ماه بعد، یازده مسلمان در کیاکس به قتل رسیدند و دو مسجد و بیست و شش خانه در آتش سوختند. یک دادگاه نظامی ویراتو را به خاطر نفرتپراکنی به زندان انداخت و او نه سال را در زندان اوبو در ماندالای گذراند.
بقایای یک مسجد در میکتیلا، واقع در مرکز برمه، پس از شورشهای ضداسلامیِ مارس ۲۰۱۳. برگرفته از فیلم عالیجناب و.، سال ۲۰۱۷
شرودر نیز مانند مارسل افولس (فیلمسازی که ابعادِ عادیشدهی نابردباری و ظلم را کشف کرد)، با سبک مصاحبهگونهای که دارد، هیچگاه از زاویه دیدی خصمآمیز یا اخلاقگرایانه به ماجرا نگاه نمیکند. چنان که خود نیز در یادداشتهایی دربارهی فیلمش نوشته است، مهم این است که به سوژهها اجازهی حرف زدن داده شود، «بی آن که قضاوتشان کنیم، تا به این ترتیب، در طول فرآیند، شر بتواند به شکلهای گوناگون آشکار شود و هرچه جلوتر برویم، وحشت و بیزاری یا حقیقت خودش را بیشتر نشان دهد.» مثلاً وقتی ویراتو ادعا میکند که الهامبخش «انقلاب نارنجی» سال ۲۰۰۷ بوده است، عمق خودشیفتگیاش را آشکار میکند – توهمی که یکی از رهبران این انقلاب، به نام یو. کیلار سا، آن را در فیلم به باد تمسخر میگیرد و شرایط اجتماعی وخیم را عامل ریختن راهبان به خیابانهای رانگون میداند.
ویراتو هنگام عفو عمومی زندانیان سیاسی در سال ۲۰۱۲ آزاد شد، و به سرعت توانست «نهضت ۹۶۹» را احیا کند – یک سازمان مردمی که در اوایل همان سال توسط ویراتو و یک راهب اهل مولمین به نام آشین سادا ما بنیان گذاشته شده بود و مصمم بود که از چیزی که آن را نفوذ اسلام و سلطهی آن بر میانمارِ بودایی میدانست جلوگیری کند. ویراتو از سال ۲۰۱۴، زیر سایهی حمایت «ما با تا» (سازمان حفاظت از نژاد و مذهب) فعالیت کرده است. بسیاری از اعضای این سازمان نیز مانند اعضای «نهضت ۹۶۹»، دربارهی این که مسلمانان زنان بودایی را میربایند و از مردان بودایی بیشتر زادوولد میکنند، تبلیغات به راه میاندازند. ویراتو در اوایل فیلم به شرودر میگوید: «خصوصیت گربهماهیهای آفریقایی این است که خیلی زود بزرگ میشوند، خیلی زود جفتگیری میکنند و جانورانی خشناند ... مسلمانان عیناً به این ماهیها شباهت دارند.»
عالیجناب و.، به نسبت مستندهای قبلی در این سهگانه، فیلم خشنتری است. مطالب آرشیوی و صحنههایی که شرودر پنهانی از آنها فیلمبرداری کرده است به فیلمهایی که با دوربین تلفنهای همراه و دوربینهای شخصی گرفته شده و روی یوتیوب و فیسبوک قرار گرفته، پیوند خورده است. بسیاری از این تصاویر قساوتهایی را مستند کرده است که در سال ۲۰۱۲ در ایالت راخین اتفاق افتاده بود (سالی که درگیریهای میان اقلیت آراکان و مسلمانان روهینگیا، ۱۲۵ هزار روهینگیایی را روانهی اردوگاههای آوارگان کرد)، و صحنههایی نیز از شورشهای مسلمانستیزانهی سال ۲۰۱۳ در نواحی مرکزی و شرقی میانمار در میان این تصاویر به چشم میخورد. تصاویر خشونتباری نیز از خانههای سوخته، انسانهایی که تا حد مرگ با باتوم کتک خوردهاند، و انسانهایی که میان آتش به حال خود گذاشته شدهاند تا زنده زنده بسوزند، در این فیلم وجود دارد. در تمام این موارد، پلیس ایالتی عقب ایستاده و اجازه داده است که تمام اینها اتفاق بیافتد. آمارتیا سن از خشونتی که بر روهینگیاییها روا داشته شده به عنوان یک «نسلکشی آرام» یاد میکند.
آشین ویراتو و پیروانش در فیلم عالیجناب و.، اثر باربت شرودر، سال ۲۰۱۷
شرودر با استفاده از ویدیوهایی که روی یوتیوب و فیسبوک بارگذاری شدهاند توانسته است یکی از مهمترین نکات را دربارهی ویراتو بیان کند. چیزی که در مورد عیدی امین ترسناک به نظر میرسید، ترکیب قدرت مطلق و بیثباتی شخصیت او بود. خشمی که در او خفته بود، بدون هشدار قبلی فوران میکرد. اما در مورد ژاک ورگس، استعداد او در فریب دادن دیگران و استدلال آوردن بود که او را به کسی مثل وولند در رمان مرشد و مارگریتای میخائیل بولگاکوف تبدیل میکرد، ابلیسی که دسیسهسازی بیعیبونقص است. چیزی که در مورد ویراتو آدم را آزار میدهد این است که او میخواهد که مردم «کلام او را به کار ببندند، پیش از آن که اصلاً قبولش داشته باشند» – این نکتهای است که یکی از راهبان مخالف ویراتو بر آن تأکید میکند. هدف از خطابههای عمومی او تبدیل کردن افرادِ تأثیرپذیر به مأمورانی است که بدون هیچ تفکری، به آموزههای او که عاری از هر گونه رواداری است عمل کنند، آموزههایی که هم گویای شیوههای تحریککنندهی او در موعظهگری و انعکاسی از این واقعیت است (که در فیلم نیز نشان داده شده) که او دائماً در حال تعلیم دادن به کودکان است، و هم استفادهی فراوان او از توئیتر و فیسبوک و نقشی را نیز که در تولید دیویدیهای اسلامهراسانه و توزیع آنها در سراسر کشور دارد توجیه میکند.
ویراتو نیز، مانند سیاستمدار محبوبش دونالد ترامپ (که در فیلم از او به عنوان تنها نامزد ریاست جمهوری یاد میکند که از سلطهی اسلام بر جهان جلوگیری خواهد کرد)، هم برای شیوههایی که شبکههای اجتماعی به واسطهی آن نفرت را به سرگرمیای بدون تفکر تبدیل کردهاند بسترسازی میکند و هم خود مصداق آن شیوهها است. شرِ نهفته در وجود او را (که سعی دارد سنتهای مربوط به کینتوزیِ نژادی را شدت ببخشد و به امری عادی تبدیل کند) شاید بتوان با سطری از شعر بایرون توصیف کرد که در ابتدای فیلم نقل میشود: «نفرت اکنون به وضوح به طولانیترین لذتها تبدیل شده است / آدمها با عجله عاشق میشوند اما با فراغِ بال نفرت میورزند.»
گردهمآیی نهضت بوداییان افراطی «ما با تا»، برگرفته از فیلم عالیجناب و.، سال ۲۰۱۷
فیلم شرودر مستند مهمی است که نه تنها آسیبپذیر بودن بودیسمِ تراوادایی را در میانمار آشکار میکند، بلکه یکی از نخستین چالشهای اصلی را که سیاستمداران جدید میانمار به خصوص در مورد آزادی بیان و مجلس نمایندگان با آن روبهرو شدهاند، به ثبت میرساند. ویراتو برای دولت آنگ سان سو چی یک دردسر بزرگ به شمار میآید، دولتی که سعی دارد جنگ داخلی میانمار را که حدود هفتاد سال به طول انجامیده است به پایان برساند و کشوری را که چندین دهه شکست اقتصادی را پشت سر گذاشته است از نو بسازد. سؤالی که حتماً بسیاری از مقامات دولتی میانمار از خود میپرسند (یا امیدواریم بپرسند) این است که: «چه کسی ما را از شر این روحانی آشوبگر نجات خواهد داد؟» بعید به نظر میرسد که در کوتاه مدت بتوان در این مورد روی خود راهبان حساب کرد. با وجود این که ادارهی رسمی بودائیان میانمار («ما ها نا») ممنوع کرده است که «ما با تا» نام کامل برمهای خود را به کار ببرد، هیچگاه اهداف و فعالیتهای تبعیضآمیز این گروه را مورد ملاحظه قرار نداده است. این امر تا حدودی به خاطر حمایتهای فراوانی است که «ما با تا» با تأسیس مدارس شبانهروزی، فراهم آوردن امکان کمکهای قانونی، و جمعآوری پول برای بنیادهای نیکوکاری، جذب کرده است.
وضعیت روابط میان نژادها در میانمار بسیار پیچیدهتر از آن چیزی است که فیلم شرودر نشان میدهد. کم پیش نمیآید که از اعضای قوم بامار (که اکثریت را در میانمار تشکیل میدهند) بشنویم که «از اسلام متنفرند»، اما زمانی که زیر فشار قرار میگیرند اعتراف میکنند که هیچ مشکلی با مسلمانانی که در شهرهایشان زندگی میکنند ندارند. از دیگر نقاط ضعف فیلم، عدم توجه آن به ارتش و نیروهای نظامی است. جدای از یک بررسی اجمالی که در مورد جابهجایی جمعیت میان راخین و بنگلادش در اواخر دههی ۱۹۷۰ در فیلم وجود دارد، به ندرت در آن با اطلاعاتی مواجه میشویم که نشان دهد ارتش میانمار، سالها پیش از ظهور ویراتو، چقدر در تحریک مردم به اِعمال خشونتِ نژادی در جاهایی چون راخین نقش داشته است. فیلم در عین حال به این فرضیهی رایج که ژنرالهای ارشد ارتش میانمار (که از برخیشان اغلب در صومعهی ویراتو عکسهایی نیز گرفته شده است) به ویراتو پول میدهند یا دست کم او را تشویق میکنند اشارهای نمیکند. با در نظر گرفتن این که فیلم شرودر چندان زمینهی تاریخی ندارد، و در حالی که میتوانسته از نقش ارتش در خشونت نژادی پرده بردارد، چنین کاری نکرده است، فیلم او را میتوان با مستند دلخراش عمل کشتن ساختهی جاشوآ اوپنهایمر در سال ۲۰۱۲ مقایسه کرد که به تحقیق دربارهی اعضای سابق جوخههای مرگ در اندونزی پرداخته بود که مسئول قتل عام کمونیستها در خلال سالهای ۱۹۶۵ و ۱۹۶۶ بودهاند.
مشکل بزرگتری که در مستند عالیجناب و.، و به طور کلی در «سهگانهی شر»، وجود دارد مربوط به این نگاه شرودر است که شر را امری مسلم فرض کرده است که باید در جهان وجود داشته باشد. او کولاکوفسکیِ فیلمسازها است، کسی که معتقد است که شر ریشه در اوضاع اجتماعی ندارد بلکه خصوصیتِ تفکیکناپذیرِ زندگی انسانی است. تنها مفهوم «شر» است که میتواند نهایتِ بیاخلاقیِ چهرههای چون امین، ورگس، و ویراتو را توضیح دهد. اما در فیلم عالیجناب و.، یا دو فیلم دیگر این سهگانه، کمتر با اطلاعاتی در مورد ریشههای احتمالیِ شر مواجه میشویم. یا مثلاً به این موضوع که عقاید ویراتو چقدر باورهای مردم را در مناطقی مثل مانگداوی راخین شکل داده، یا چرا این عقاید در چنین مناطقی این همه تحسین میشود پرداخته نشده است. حال آن که مانگداو منطقهای است که تنشهایی تاریخی در آن میان مسلمانان و بودائیان وجود داشته است، و البته با چنین چیزی در یانگون یا ماندالای مواجه نبودهایم. این که فیلم میخواهد ما به شر فکر کنیم بی آن که معنایش را در نظر داشته باشیم، چندان نمیتواند ابعاد تاریک رفتار انسانی را برایمان روشن کند. چنان که ویلیام اسلون کافین، روحانی آمریکایی، نیز میگوید: «کاری آسانتر از محکوم کردنِ شخصِ شرور و کاری دشوارتر از درکِ او نیست.»
برگردان: سپیده جدیری
گاوین جیکوبسون منتقد و روزنامهنگار بریتانیایی است. آنچه خواندید برگردان این نوشتهی او است:
Gavin Jacobson, ‘The Hateful Monk’, The New York Review of Books, 31 August 2017.