رئیسجمهور پوپولیستی که به فقرای بولیوی کمک کرد اما برای خود قصر ساخت
Yahoo News
صدای غرش بالگرد که از ساختمان جدید و ۲۹ طبقهایِ کاخ ریاست جمهوری اوو مورالس برمیخیزد کبوتران میدانی در آن نزدیکی را فراری میدهد. برای منتقدان مورالس، که طولانیترین دوران رهبری در بولیوی را داشته، این ساختمان شیشهای که به محل فرود بالگرد نیز آراسته است، نشانهی نگرانکنندهای از خودشیفتگی فزایندهی رئیسجمهور است.
اما اینوسِنسیو کارواخال لوپز به هیچوجه نگران نیست. برای این رهبر 62 سالهی بومیها، تصویر بالگرد با رنگ قرمز روشن و خود قصر، نشانهای است از این که بولیوی سرانجام در مسیر پیشرفت قرار گرفته است. لوپز اولین رئیسجمهور بومی بولیوی را «یکی از ما» توصیف میکند و میگوید: «این کشور با رهبریِ برادرمان پیشرفت عظیمی کسب کرده است.» «به یمن این قصر، بالگردها و هواپیماها، دنیای خارج میتواند ببیند که دولت ما توسعه به بارآورده است».
لوپز که کلاه لبهپهنش نشانِ حزب حاکم «جنبش برای سوسیالیسم» را بر خود دارد، عاری از تعصب سیاسی نیست. با این حال، آمار و ارقام حرف او را تأیید میکند. تعداد افراد فقیری که در این کشورِ محصور در خشکی در آمریکای جنوبی زندگی میکنند از ۵۹.۹ درصد در سال ۲۰۰۶، زمان به قدرت رسیدن مورالس، به ۳۴.۶ درصد در سال ۲۰۱۷ رسیده است. بر اساس آمار دولتی، در همین بازه، فقر مطلق بیشتر از پنجاه درصد کاهش یافته است (از ۳۸.۲۸ درصد به ۱۵.۲درصد).
این آمار در بولیوی با روند بسیار شگفتآور دیگر رهبران پوپولیست، بهویژه در آمریکای لاتین، همخوانی دارد. بر اساس تحقیق جدید متخصصان علوم سیاسی، مدت زمانی که این رهبران، کرسی قدرت را در اختیار دارند با کاهش نابرابری اقتصادی همبستگی دارد. گروهی دانشگاهی با نام «گروه پوپولیسم» این همبستگی را در پژوهشی دربارهی «پایگاه دادههای جهانیِ پوپولیسم» (Global Populism Database) که گفتمان پوپولیستی رهبران جهان را ثبت میکند، کشف کردند.
ارتباط میان رهبران پوپولیست و کاهش نابرابری اقتصادی در مورد گروهی از رهبران عمدتاً چپگرای آمریکای لاتین، که در سخنرانیهای خود از شعارهای پوپولیستی بهره میگیرند، صدق میکند. این گروه رهبران پیشینی مثل الن گارسیا از پرو، آنتونیو ساکا از السالوادور، رافائل کورئا از اکوادور، و هوگو چاوز، رهبر فقید ونزوئلا، را نیز دربرمیگیرد. دوران ریاستجمهوریِ بسیاری از این رهبران شاهد کاهش آزادی بیان و سست شدن محدودیتهای قوهی مجریه نیز بود ــ ویژگیهایی که محققان آنها را هم با دولتهای پوپولیستی مرتبط میدانند. با وجود این، شگفتآورترین مطلب، رابطهی میان پوپولیسم و کاهش شکاف بین فقیر و غنی بود. کاهش نابرابری در دولت مورالس از بسیاری از دیگر دولتهای پوپولیست شدیدتر بوده است.
دیوید دویل، دانشیار دانشگاه آکسفورد میگوید که توضیح این همبستگی دشوار است و هشدار میدهد که نباید از آن نتایج خاصی گرفت. در دو دههی گذشته، فقر و نابرابری در سراسر آمریکای لاتین حتی در بعضی از کشورهایی که رؤسای جمهور پوپولیست نداشتهاند هم کاهش یافته است. تنها استثناء در رشد همهشمولِ این منطقه ونزوئلا است ــ کشوری که تحت سلطهی رؤسای جمهور پوپولیست و چپگرا بوده اما موفقیتهای چشمگیر گذشتهاش در کاهش فقر، اکنون با سقوط اقتصادی در حکومت نیکولاس مادورو، به سرعت رو به نابودی است.
اما بولیوی داستان دیگری است. از زمان به قدرت رسیدن مورالس در سال ۲۰۰۶، اقتصاد به طور ثابت سالانه ۴.۹ درصد رشد کرده است. کشوری که درست یک سال قبل از ریاستجمهوریِ مورالس، محتاج نجات اقتصادی از سوی وامدهندگان خارجی بود. چنین موفقیت کلان-اقتصادی نشانگر نوعی چرخش است. اما حتی مهمتر از آن، این حقیقت را نشان میدهد که این موفقیت به فقیرترین بخشهای جامعه رسیده است. با قدم زدن در کلانشهر لاپاز، میتوان شواهد این موفقیت را در بازارچههای پر سروصدا، فودکورتهای شلوغ و صف سینماها دید. البته نیازی به پیادهروی نیست چون اتریشیها شبکهای هوشمند ازتلهکابینها ساختهاند که تمام شهر را به هم وصل میکند.
در حالی که به نظر میرسد بولیوی تحولی اقتصادی داشته است، گفتار چاوزگونهی رئیسجمهورش تغییر نکرده است. در ماه ژانویه و در دهمین سالگرد بازنگری قانون اساسی کشور، اوو، که در بولیوی به این نام شهرت دارد، در سخنرانی خود که پوشش رسانهایِ چشمگیری داشت، ۳۴ بار مخاطبان خود را «برادران» خواند.
حداقل دستمزد ماهانه اکنون ۲۰۶۰ بولیویانوس (۲۲۴ یورو) است که از زمان به روی کار آمدن مورالس سه برابر افزایش یافته است.
پس از برشمردن فهرستی طولانی از موفقیتهای دولت، اوو به ریشههای پوپولیستی خود برمیگردد. وی اعلام میکند: «فقرا و مستضعفان، اولویت این کشور باقی خواهند ماند؛ به خاطر آنها است که ما در انتخابات پیروز شدهایم» و سپس به کوبیدن لولوی همیشگی میپردازد: «اجنبیها هرگز دوباره کنترل منابع طبیعی ما را در دست نخواهند گرفت. بولیوی هرگز دوباره تحقیر نخواهد شد.» این لفاظیها برای طرفداران وی دلنشین است. هستهی اصلیِ طرفدارانش را فقرای روستانشین و کارگران اتحادیهها تشکیل میدهند. اما حتی متخصصان کشور نیز به سختی میتوانند بهبود مشهود شرایط زندگی را انکار کنند.
بزرگراههای آسفالتشده، مراکز خرید، بنزین یارانهای، ارز ثابت و حداقل دستمزد تنها تعدادی از پیشرفتهایی است که خولیو سزار، مهندس کوچابامبایی، به آنها اشاره میکند. وی که اکنون در پالایشگاه دولتی مشغول به کار است، میگوید: «من طرفدار اِم اِی اِس (حزب حاکم مورالس) نیستم اما فرزندانم اکنون به دانشگاهی خوب میروند و من بالاخره توانستهام که صاحب خانهای جدید بشوم.» سزار پیش از این مجبور بود که برای گذران زندگی در گاراژ خود جوشکاری کند.
دویل اشاره میکند که تمام دولتهای پوپولیستی که موفق به کاهش نابرابری شدهاند، تولیدکنندهی کالا هستند. «این برای من به این معنی است که احتمالاً رونق کالا عامل اصلیِ این وضعیت است.» وی میافزاید: «این کاهش ممکن است ناشی از شایستگی نبوده و صرفاً بر حسب تصادف رخ داده باشد.» به نظر میرسد که به قدرت رسیدن مورالس درست همزمان با دورهای طولانی از رونق کالا بود. به عبارت دیگر، شانس و شایستگی هر دو دخیل بودهاند. وی درست زمانی که قیمت نفت و گاز سر به فلک گذاشت، در انتخابات پیروز شد ــ برای کشوری که دومین ذخایر بزرگ گاز طبیعی در این قاره را دارد این یک حسن اتفاق بود. درآمد صادرات کشور در اولین دورهی ریاستجمهوری وی با رشدی به میزان شش برابر از میانگین ۱.۱۴ میلیارد دلار در دو دههی قبلی به ۷ میلیارد دلار رسید.
نکتهی دیگری که به عملکرد مورالس کمک کرد، برنامهی بلندمدت بخشش بدهیها بود که بدهیِ خارجیِ بولیوی را به نصف (۲.۲ میلیارد دلار) کاهش داد. علاوه بر این، توافقی که در آخرین روزهای دولت پیشین برای انجام اقداماتی در جهت ملیکردن داراییهای هیدروکربنیِ اصلیِ کشور به دست آمد، به نفع مورالس تمام شد. اما موفقیت کلان-اقتصادی لزوماً به معنی کاهش نابرابریِ اقتصادی نیست. ونزوئلا شاهد این مدعا است. بهرغم بهرهمندی از ذخایر عظیم نفت و گاز، بیش از نیمی (۵۵.۶ درصد) از جمعیت آن قبل از به قدرت رسیدن هوگو چاوز در فقر زندگی میکردند.
مسئله این است که دولتهای بهرهمند از رونق، چگونه این عواید نامنتظره را خرج میکنند. بازتوزیع ثروت در کانون اقتصادِ چپ راستین جای دارد. طرحهایی مانند بولسا فامیلیا در برزیل و اوراق قرضهی توسعهی انسانی در اکوادور مثالهای نمادین از سیاستهای بازتوزیعی هستند. برخلاف دولتهای رفاهیِ سنتی که از همه در برابر مخاطرات کلی مانند بیکاری و بیماری مراقبت میکنند، این اقدامات حمایتیِ اجتماعی معطوف به اقشار آسیبپذیر خاص است. به گفتهی دویل، این اقدامات «روشی برای جا دادن افرادِ بیشتر زیر چتر حمایت اجتماعی هستند.»
مورالس نیز از این قافله عقب نمانده است. میلیونها فقیر بولیویایی اکنون از کمکهای نقدی بهره میبرند. تمرکز این کمکها بر روی کهنسالان، زنان باردار و خانوادههای کمدرآمدِ دارای فرزند است. این مبالغِ نسبتاً اندک نمیتواند به طور کامل موفقیت بولیوی در کاهش شکاف درآمدی را توجیه کند. الوینو میتا، دستفروش 47 ساله در اِل آلتو، فقیرترین منطقهی لاپاز، با خندهای کنایهآمیز به پرسشم دربارهی امکان بازنشسته شدن با 300 بولیویانوس (۳۳ یورو) در ماه پاسخ میدهد. این مبلغ تقریباً برابر با درآمد روزانهاش از فروش بادام زمینی و موز خشک در غرفهی خیابانی سیارش است. «من نمیگویم این مبلغ هیچی نیست، رفیق! اما خب خیلی هم بیشتر از هیچی نیست.»
این به این معنی نیست که میانجیگریهای دولت هیچ اثری نداشته است. برای مثال، حداقل دستمزد ماهانه اکنون ۲۰۶۰ بولیویانوس (۲۲۴ یورو) است که از زمان به روی کار آمدن مورالس سه برابر افزایش یافته است.
منتقدان نسبت به استقلال قوهی قضائیه کشور هم شک دارند و فکر میکنند که فساد در کشور رو به افزایش است.
اما این اقداماتِ غیرمستقیم بر کارگران اقتصاد رسمی تمرکز دارند، و در نتیجه میتوانند سبب پسرفت شوند. کارگران فعال در بخش رسمیِ اقتصاد کمتر از نیمی (۴۴ درصد) از جمعیت را تشکیل میدهند. به نظر ارنستو پرز، اقتصاددان توسعه و مأمور سازمان ملل در لاپاز، یکی از دلایل موفقیت بولیوی در کاهش نابرابری میتواند سرمایهگذاری دولت در زیرساختهای اساسی باشد. بر اساس آمار دولتی، سال گذشته بولیوی ۶.۵ میلیارد دلار خرج مدارس، بیمارستانها، نیروگاهها، برقرسانی، آبرسانی و امثال آن کرده است. این رقم در سال 2005، تنها 629 میلیون دلار بوده است. سرمایهگذاری عمومی در این سطح سبب ایجاد اشتغال مستقیم در بخش ساختوساز میشود اما تأثیر اصلیاش بر افزایش بهرهوری است. پرز میگوید: «مانند برنامههای پس از جنگ در اروپا است، تنها فرقش این است که اکنون پس از 70 سال در بولیوی اتفاق میافتد.»
به نظر آرماندو اورتانیو، تحلیلگر سیاسی، عامل مهمی که اقتصاددانان از آن غافل ماندهاند، قدرت رهبریِ اوو است. وی میگوید: «صرف داشتن یک رئیسجمهور بومی مثل اوو مورالس در رأس قدرت تأثیری تقریباً انقلابی دارد... محدودیتهای نمادین قبلی دیگر وجود ندارد.»
برای گلادیس مامانی لاریکوبا این واقعیت آشنا است. این دختر 21 سالهی والدینی مهاجر و فقیر دارد و به تازگی در کلاس آشپزی در مرکز اجتماعی لامانکا ثبتنام کرده است. این دختر بومیِ آیماراتبار موهای بافتهشده و دامنی چینچین دارد و باید برای رسیدن به مدرسه در اِل آلتو، سه ساعت با اتوبوس سفر کند. او میگوید که «در آینده میخواهم رستوران خودم را راه بیندازم. فارغالتحصیلان دیگر این مدرسه، الان رستوران خودشان را دارند و این به من اعتماد به نفس میدهد که من هم میتوانم.»
با نزدیک شدن به انتخابات اواخر اکتبر، اوو مورالس هم دلمشغول آینده است. به عنوان یکی از آخرین پوپولیستهای چپگرا در منطقه، رئیسجمهور بولیوی کار سختی پیشرو خواهد داشت. تصمیم او مبنی بر لغو همهپرسی علیه چهارمین حضورش در انتخابات، بسیاری از مردم را نگران کرده که مبادا او به استبداد روی بیاورد.
هزینه و خودنماییِ کاخ جدید ریاستجمهوری (با نام رسمی خانهی بزرگ مردم) به باور منتقدان، نشانهی خودشیفتگی و فاصله گرفتن مورالس از کسانی است که خود را نمایندهی آنها میخواند. به نظر سومایا پرادو، مدیر روابط عمومی، «بولیوی بیشتر از ساختمانهای بیدروپیکر به بیمارستان نیاز دارد. با پول این کاخ میتوانستیم چهار بیمارستان بسازیم». منتقدان نسبت به استقلال قوهی قضائیه کشور هم شک دارند و فکر میکنند که فساد در کشور رو به افزایش است (در بازارچههای لاپاز اکنون بازیای فروخته میشود به نام اووناپولی). اگر قرار است مورالس دوباره انتخاب شود، باید با چشمانداز سیاسی و اقتصادی جدید همخوانی یابد، چشماندازی که خود به ساختش کمک کرده است.
به عبارت دیگر، او باید با منتقدان چپگرایی روبهرو شود که وی را به نرمخویی در برابر سرمایههای خصوصی و نظارت بر گسترش فزایندهی مصرفگرایی متهم میکنند. علاوه بر این، احتمالاً باید تغییراتی در سیاستهای پوپولیستی سنتیاش ایجاد کند، سیاستهایی که به نفع روستاییان فقیر و کارگران اتحادیهها بودهاند اما دیگر برای نسل جوان بولیویایی با وضع اقتصادی بهتر، جذابیت ندارند. چگونگی تعدیل شعارهای رئیسجمهور در بولیویای که اکنون تقریباً همه در آن به گوشیِ همراه و کارت اعتباری دسترسی دارند، مهمترین دغدغهی مانوئل کانلاس، وزیر جوان و جدید ارتباطات، است. او که از طبقهی شانزدهم کاخ ریاستجمهوری به چشمانداز روبهگسترش لاپاز نگاه میکند، اعتراف میکند که رئیسجمهور نمیتواند همچنان همان قولهایی را به مردم دهد که 10 سال پیش میداد.
کانلاس میگوید که «توقعات مردم عوض شده است، پیام مردم عادی بولیوی واضح است: به من نگویید که رئیسجمهور اوو بیمارستان جدیدی ساخته است، بگویید که بیمارستان جدید به خوبی کار میکند. این همان مشکلی است که اکنون با آن مواجه هستیم.»
برگردان: مریم طیبی
آلیور بالچ روزنامهنگارِ آزاد و نویسندهی سفرنامههایی همچون زندهباد آمریکای جنوبی! و خیزش هندوستان است. آنچه خواندید برگردان این نوشتهی او با عنوان اصلیِ زیر است:
Oliver Balch, ‘How a populist president helped Bolivia’s poor-but built himself a palace’, The Guardian, 7 March 2019.