چطور فرانسه به کشور خطرناکی برای یهودیان تبدیل شد؟
psmag
نفرت: موجِ خیزانِ یهودستیزی در فرانسه (و اهمیتش برای ما)، نویسنده: مارک وایتزمن، انتشارات: هاوتون میفلین هارکورت، 2019.
یهودستیزی در سراسر دنیای غرب رو به افزایش است. این امر یکی از نتایج فرعیِ خیزش ملیگرایی و بومیبرترپنداریای (nativist) است که نخبگان جهانوطن را عامل نابرابری و انزوای فرهنگیِ فزاینده میشمارد. یهودیان، «جهانوطنی» (cosmopolitan) را به خوبی میشناسند. آنها با قدرت اسطوره هم بیگانه نیستند. اتهام دسیسهچینی هرگز به سرعت عصر شبکههای اجتماعی تکثیر نشده است. به قول مارک وایتزمن، این اتهامات لازم نیست که درست باشد؛ «فقط باید هر چه بیشتر منتشر شود.» اتهامات مندرج در پروتکلهای بزرگان صهیون و انواع گوناگون اسلامهراسی به لطف فناوری بیش از پیش رواج یافتهاند.
منازعهی اسرائیل و فلسطین به اروپا هم سرایت میکند (هر بار که در غزه جنگی رخ میدهد، به کنیسهای در اروپا بیحرمتی میشود). بنابراین، عجیب نیست که افزایش یهودستیزی در این قاره چشمگیر بوده است. فرانسه، که بزرگترین جوامع یهودی و مسلمانِ اروپا را در خود جای داده، و زادگاه «اعلامیهی جهانی حقوق بشر» و خاستگاه رهایی یهودیان در سال 1791 بوده، کانون یهودستیزی بوده است. حتی تظاهرات جلیقهزردهای حاشیهنشین هم از یهودستیزی در امان نمانده است. آنها اخیراً بر سرِ اَلِن فینکِلکِروت، نویسندهی نامدار فرانسوی، فریاد زدند: «برگرد به تل آویو!»
کشتار کودکان یهودی در مدرسهی یهودیان ارتدوکس در تولوز در سال 2012، حملهی تروریستی به یک سوپرمارکت یهودی در حومهی پاریس در سال 2015 و قتل وحشیانهی یک بازماندهی هولوکاست به نام میرِی نول در سال 2018 وضعیت هولناکی را پدید آورده است. وایتزمن در کتاب پرشورِ خود که گاهی بدون نظم و ترتیب از این شاخه به آن شاخه میپرد و از تأملات شخصی به سراغ تأملات تاریخی میرود، میخواهد به علل این مصیبت پیبرد و این وضعیت پیچیده را حل و فصل کند.
وایتزمن به خانوادهی یهودی فرانسویِ سکولاری تعلق دارد. او در 30 سالگی تصمیم میگیرد که ختنه شود و مراسم بار میتزوا را به جا آورَد. وایتزمن از خود میپرسد: آیا چنین کاری احمقانه است یا نوعی تأیید هویت یهودی؟ در پاسخ میگوید مطمئن نیست اما به نظر میرسد که شق دوم را برمیگزیند چون میگوید اگر زمان به عقب برگردد دوباره همین کار را انجام خواهد داد.
او با لحنی متأثرکننده مرگ پدر، عضو یک گروه نمایشی، و عموی پدرش، قهرمان جنگ و عضو جنبش مقاومت، را شرح میدهد. هر دوی آنها در اواخر عمر مجبور شدند که علائم احیای یهودستیزی در فرانسه را تحمل کنند. نزدیک آپارتمان پدرش در بوبینی، تصویر صلیبشکستهای ]نشان حزب نازی[ روی یک واگن باری در درَنسی به چشم میخورد. درنسی مهمترین اردگاه موقت برای بیش از 70 هزار یهودیای بود که دولت ویشی به اردوگاههای مرگِ نازیها فرستاد. در سال 2014، گروهی از مردم جلوی خانهی عموی پدرش تجمع کردند و فریاد زدند: «یهودی! فرانسه مالِ تو نیست».
خانوادهی وایتزمن بازماندهی جنگ جهانی دوم بودند و احیای یهودستیزی را ناممکن میشمردند. این خاطرات خانوادگی ذهن وایتزمن را به خود مشغول کرده است. همکارانش در روزنامه «به خاطر نام خانوادگیاش» به نظرش ]دربارهی احیای یهودستیزی[ «به دیدهی تردید مینگرند»، آن هم در حالی که چند «فاجعهی یهودستیزانه» در «مجتمعها»ی مسکونیِ واقع در حومهی شهرها رخ داده است. این مجتمعهای رو به زوال که در اطراف شهرهای بزرگ قرار دارند شمار زیادی از مهاجران مسلمان آفریقای شمالیتبار را در خود جای دادهاند.
مهاجران الجزایریتبار به کشوری وارد شدند که «فکر و ذهنش مشغول شکوه و عظمت ازدسترفتهی دوران استعماری»اش بود.
به نظر همکاران وایتزمن، این ضرب و شتمها و تهدیدها احتمالاً کارِ موساد است. وایتزمن میگوید اگر با نظر همکارانش مخالفت کند احتمالاً با نگاهی تحقیرآمیز او را «خلوچلی شیفتهی سیاستِ هویتمحور» خواهند شمرد زیرا در فرانسه قرار است که مفهوم شهروندی تمام تفاوتهای نژادی و دینی را از طریق الگوی سکولار معروف به لائیسیته دربرگیرد. تیم فوتبال رنگارنگ فرانسه که قهرمان جام جهانی شد فرانسوی است: روایت رسمی با اشاره به این امر بحث را خاتمه میدهد.
همانطور که نسلهای متوالیِ مهاجران پرتغالی و ایتالیایی میتوانند شهادت دهند، این الگو دههها مؤثر بود. اما این الگو در پی ورود انبوهی از مهاجران از آفریقای شمالی از کار افتاد. بسیاری از این مهاجران جدید، که اغلب در معرض تعصب قرار دارند، الجزایری هستند. جنگ خونینی که بر سرِ استقلال الجزایر از فرانسه درگرفت هر دو کشور را دچار آسیب روانی کرد. مهاجران الجزایریتبار به کشوری وارد شدند که «فکر و ذهنش مشغول شکوه و عظمت ازدسترفتهی دوران استعماری»اش بود. بعضی از آنها در فقدان یک گزینهی فرانسویِ واقعی به اسلام افراطی روی آوردند.
به نظر وایتزمن، برای این جوانان حومهنشین که دنبال «ریشههای فرهنگی» خود بودند، باور کردن «مضامین یهودستیزانه»ای که در تاروپود زبان محیط اطرافشان درهمتنیده است، آسان بود. دیودونه امبالا امبالا (Dieudonné M’Bala M’Bala)، کمدین ایستاده، با نقل «لطیفهها»یی آکنده از کلیشههای یهودی به شخصیتی فوقالعاده محبوب تبدیل شد. تقلید او از درود نازی به سرعت در اینترنت پخش شد.
این نارساییها سبب نشده است که مقامهای فرانسوی به نظام خود شک کنند. آنها اقدامات خشونتآمیز را کارِ آدمهای گوشهگیرِ روانپریش میدانند و نه شبکههای اسلامگرایی که در مجتمعهای حومهی شهر نشو و نما میکنند. بنابراین، فرانسه از خودآزمایی و خودنگری بازمانده است. آسانتر است که از وجود یک آدم متوهم حرف بزنیم تا از نوعی ذهنیت یهودستیز متوهم، حتی اگر اصل و اساسِ توهم اغلب این باشد که «یهودی شیطان است.»
وایتزمن از روانکاوی نقل قول میکند که کوبیلی ترائوره را معاینه کرد. ترائوره متهم بود که در سال 2017 یک زن یهودی به نام سارا حلیمی را از پنجره به بیرون پرت کرده است. این روانکاو در گزارش خود نوشت که ترائوره به محض این که دعایی را دید که یهودیان روی پوست مینویسند و به درِ خانه آویزان میکنند به یاد «شیطان» افتاد و دچار «نفرتی جنونآمیز» شد. اخیراً یک قاضی این قتل را اقدامی یهودستیزانه خواند، در حالی که مسئولان فرانسوی مردد بودند که چنین کنند.
موضوع اصلیِ کتاب عبارت است از بررسیِ فلج فرهنگی روشنفکران فرانسوی ــ تمایل آنها به عذر و بهانه آوردن یا دلیلتراشی برای خشونت یهودستیزانه. وایتزمن پروندهی محمد مِراح، قاتل 23 سالهی چند سرباز فرانسوی، سه کودک یهودی و یک خاخام در مدرسهی عوزار هاتورا در تولوز، را به تفصیل شرح میدهد. از قضا این سربازان مثل خود مراح آفریقای شمالیتبار بودند ــ شاهدی بر این واقعیت که ادغام مهاجران در جامعهی فرانسه هنوز هم میتواند رخ دهد.
مراح، که بعداً در تیراندازی به دست مأموران پلیس کشته شد، در خانوادهای نابهنجار بزرگ شده بود، خانوادهای مبتلا به خشونت خانوادگی، جرمهای جزئی و قاچاق مواد مخدر. پدرش، که در الجزایر به دنیا آمده بود، دمدمیمزاج و زمانی مدافع گروه اسلامگرای تندرو «جبههی آزادیبخش الجزایر» بود و حدود 20-15 فرزند داشت (کسی دقیقاً نمیداند که چند بچه داشت). همه چیز علیه مراح بود و همهی درها به رویش بسته بود.
البته بسیاری از کسانی که اوضاع خانوادگیِ مشابهی دارند به تیراندازی به کودکان یهودی یا سربازان جوان روی نمیآورند. اما رسانههای فرانسوی عمدتاً مراح را قربانیِ تعصب اجتماعی و نژادیِ فرانسه جلوه میدهند. به نظر آنها، علت این قتلها چیزی جز نژادپرستیِ نواستعماری و تبعیض علیه مسلمانان نیست. وایتزمن میگوید رسانهها بعد از هر حملهای شعار میدهند: «تعمیم ندهید!». با این همه، مراح به وزیرستان ]در پاکستان[ رفته و آنجا تعلیم دیده بود و طی محاصرهی طولانیای که به مرگش انجامید به مذاکرهکنندگان پلیس گفته بود که در وزیرستان به او دستور داده بودند که «همه را بکشد» اما او که دلش نمیخواست صرفاً «یک تروریست دیوانهی دیگر» به شمار رود، تصمیم گرفت که «فقط سربازان و یهودیان را بکشد» ــ سربازان فرانسویای که در افغانستان با مسلمانان میجنگند، و یهودیانی که به فلسطینیها ظلم میکنند و دنیا را میگردانند.
The New York Times
این کتاب گاهی سرسری، تکراری و نومیدکننده است. وایتزمن میخواهد گزارش روزنامهنگارانهای ارائه دهد بیآنکه چندان زحمت بکشد و گزارش دستاولی تهیه کند. نثر او اغلب طوری است که انگار ناشیانه از فرانسوی به انگلیسی ترجمه شده است ــ «ارمغان گیوتین». گاهی حرفهای بیسروته میزند ــ «هر نظامی که مدعیِ اصالت شود ناگزیر به جنایت و خشونت میانجامد، شاید تنها به این دلیل که این بهترین راه رابطه برقرار کردن است.» اما آنچه کتاب را نجات میدهد، شور و هیجان و جدیت وایتزمن در کلنجار رفتن با سردرگمیِ لاینحل فرانسویها و اروپاییها است.
اخیراً دوستی به من گفت که وقتی با تاکسی از فرودگاه شارل دو گل به ایستگاه راهآهن اوسترلیتز در پاریس میرفت با این دیوارنوشته روبرو شد: «ماکرون و یهودیا، گورتونو گم کنید!»
امانوئل ماکرون را به خاطر این که زمانی در بانک سرمایهگذاریِ روتشیلد (Rothschild) کار میکرد، نبخشیدهاند. وایتزمن میگوید به نظر یهودستیزان فرانسوی، روتشیلد از مدتها قبل «اسم رمز» «نظام سرمایهداریِ وارداتی از آمریکا» بوده «که گفته میشود "جهودها"ی خارجی آن را کنترل میکنند.» در کارزار انتخابات ریاست جمهوریِ سال 2017، هواداران دستراستیِ «جبههی ملی» معمولاً در شعارهای خود علیه ماکرون از این بانک نام میبردند. در دو سال اخیر اوضاع بدتر شده است.
به نظر وایتزمن، علت این امر آن است که یهودستیزیِ فرانسویِ قرن بیستویکمی از درهمتنیدهشدن رشتههای گوناگون به وجود آمده است. به عقیدهی وایتزمن، فرانسه درگیر جنگ با مدرنیته است، بخشی از فرانسویها از جهانشمولگراییِ «عصر روشنگری» دفاع میکنند و بخش دیگر از دست رفتن ملیت و هویت را معلول جهانیشدنِ بیریشه میدانند و از آن بدگویی میکنند ــ و یهودیِ بیوطن را نماد آن میدانند. به نظر وایتزمن، میان حملهی اسلامگرایان به «دموکراسیِ جهانیِ همجنسگرایان و یهودیان» و انتقاد راستگرایان از زوال و انحطاط غرب وجه اشتراک وجود دارد. او به خوبی میداند که یهودستیزیِ پیشپاافتادهی مجتمعهای مسکونیِ مصیبتزدهی حومهی شهرها چه پیامدهایی داشته است.
اما وایتزمن راهحلی ارائه نمیکند، هر چند در روایت خللناپذیرش راهحل ضمنیای وجود دارد: فرانسه محتاج رویاروییِ صادقانه با خورههایی است که از درون آن را میخورند.
برگردان: عرفان ثابتی
راجر کوهن ستوننویس روزنامهی تایمز و نویسندهی کتاب دختر ساکن خیابان انسانی: سفر پرماجرای یک خانوادهی یهودی است. آنچه خواندید برگردان این نوشتهی او است:
Roger Cohen, ‘How France Became a Dangerous Place to Be a Jew’, The New York Times, 11 April 2019.