نفت و آب؛ جنگ نفتکشها
itv
جنگ بین ایران و عراق، که در دههی ۸۰ میلادی برای هشت سال ادامه داشت، یکی از خونینترین درگیریهای اواخر قرن بیستم بود. شمار تلفات در هر دو طرف به صدها هزار نفر رسید. مناطق جنگی ایران و عراق با منظومهای از کیلومترها سنگر که در خط مقدم در دو جبهه مقابل یکدیگر کشیده شده بود، توسل به حملات گستردهی پیادهنظام به سمت جلو و کاربرد سلاحهای شیمیایی و تاکتیک رو به فزونی حمله و دفاع، گاهی شبیه مناطق جنگی در جنگ جهانی اول میشد. به این ترتیب، درگیری ایران و عراق در جبههی اصلی یک جنگ زمینی در مقیاس بزرگ بود و عملیات دریایی، یک میدان عملیاتی کاملاً فرعیِ آن به شمار میآمد.
با وجود این، جنبهی دریایی آن جنگ ــ بهویژه تصمیم هر دو طرف برای حمله به کشتیهای تجاری دشمن ــ با توجه به اینکه تنش بین ایران و آمریکا دوباره شدت گرفته است، امروز بیشتر جلب توجه میکند.
هدف قرار گرفتن کشتیهای تجاری ایران و عراق، و بهویژه نفتکشها از سوی دو طرف، به جنگ نفتکشها معروف شد. این جنگ، طولانیترین حملات به کشتیرانی تجاری از زمان جنگ جهانی دوم بود و به کشته شدن بیش از ۴۰۰ دریانورد غیرنظامی، صدمه دیدن صدها کشتی تجاری و خسارتهای اقتصادی چشمگیر انجامید. اهمیت گستردهتر چنین حملاتی، خطری بود که متوجه اقتصاد جهانی میکرد که به صورت جدی به صادرات نفتی که از آبهای خلیج فارس عبور میکند وابسته است. جنگ نفتکشها از این رو هم بسیار مهم بود که میتوانست قدرتهای خارجی را با هدف تضمین آزادی ناوبری وارد درگیری کند.
درگیری بر سر کنترل خلیج فارس پیش از تشکیل دولتهای مدرن ایران و عراق هم جریان داشت. با وجود این، کشف نفت در منطقه، رقابت بر سر کنترل این آبراه، به ویژه در دو منطقهی مهم آن، را تشدید کرد: شمال شط العرب، رودخانهای که دسترسی به مناطق تولید نفت را میسر میکند و پالایشگاههای نفتی داخل کشور را به بنادر خلیج فارس پیوند میدهد، اما متأسفانه مرزهای مورد مناقشهی ایران و عراق هم بر آن بار شده است، و تنگهی جنوبی هرمز، نقطهای حیاتی که آبهای خلیج فارس را به خلیج عمان و دریای عرب پیوند میدهد. کشتیهای ورودی و خروجی از تنگهی هرمز به حرکت در دو مسیر دریایی محدود میشدند که هر دو تنها یک مایل دریایی پهنا داشتند و با یک کانال گستردهی سه مایلی دریایی از هم جدا میشدند.
در ۶ دسامبر ۱۹۸۶ نفتکش نورمن آتلانتیک که با پرچم سنگاپور حرکت میکرد نزدیک به تنگهی هرمز هدف حملهی ایران قرار گرفت و در آتش سوخت. عکس: نوربرت شیلر/ خبرگزاری فرانسه/ گتی ایمجز
نگهبان خلیج فارس
هر چند عراق به صادرات نفت از طریق خلیج فارس متکی بود اما مشکل استراتژیک آن، خط ساحلی کوچک این کشور بود که آن را برای محاصره آسیبپذیر کرده بود، خطری که نزدیکی نیروهای ایران آن را تشدید میکرد. در حالی که عراق هیچ فرصتی را برای تأکید بر حقوق خود در مورد شط العرب و خلیج فارس از دست نمیداد، با عقبنشینی بریتانیا از منطقه در دههی ۱۹۶۰ میلادی و تلاش آمریکا برای تقویت شاه از طریق ارتقا نیروی دریایی ایران، موقعیت عراق بدتر شده بود. شاه معتقد بود که ایران مسئولیت اخلاقی دارد که «نگهبان خلیج فارس» باشد، که این شامل کنترل کشتیرانی و مقاومت در برابر تلاشهای عراق برای گسترش حوزهی نفوذش هم بود. در اوایل دههی ۱۹۷۰، ایران از نیروی دریایی رو به رشد خود برای تصرف جزایر مهم استراتژیک تنب بزرگ و کوچک استفاده کرد. این کشور همچنین توانست از شورش کُردها در عراق برای ناچار کردن بغداد به امضای توافقنامهی موسوم به قرارداد الجزایر در سال ۱۹۷۵ بهرهبرداری کند، قراردادی که امیدهای عراق به دستیابی به یک خط ساحلی گسترده و افزایش کنترل خلیج فارس را از بین برد. در اواخر دههی ۱۹۷۰ نیروی دریایی ایران در تنگهی هرمز گشتزنی میکرد و بر ترافیک بینالمللی نفتکشها نظارت داشت.
این توازن قوا در آبراه خلیج فارس به دنبال انقلاب ۵۷ در ایران به طرز چشمگیری تغییر کرد. نیروی دریایی کوچک عمان، مسئولیت گشتزنی در تنگهی هرمز را به دست گرفت. با فروپاشی حکومت شاه، آرزوهای صدام حسین محقق شد و موقعیت اقتصادی و نظامی عراق در خلیج فارس تقویت شد.
یک هلیکوپتر مینیابی نیروی دریایی ایالات متحده پیشقراول کاروان نفتکشهای کویت، تنگهی هرمز، ۲۲ اکتبر ۱۹۸۷/ آژانس فرانسپرس/ نوربرت شلیر/ گتی ایمجز
از آغاز خصومتها در سال ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۳، حملات عراق علیه کشتیها به صورت متناوب شروع شد و در درجهی نخست کشتیهای ایرانی در شمال خلیج فارس هدف میگرفت. نیروی هوایی عراق در این عملیاتها از میگ ۲۳، میراژ اف۱ و هلیکوپترهای سوپر فریلون مسلح به موشکهای کروز اگزوست ضد کشتی استفاده میکرد. تا جاییکه عملیات ضد کشتی بازتابدهندهی تفکر استراتژیک گستردهتر عراق بود، این عملیات به دنبال پشتیبانی از عملیات زمینی در عرصهی گستردهتری بود. کشتیهایی با پرچمهای بینالمللی نیز در این درگیریها گرفتار شدند و در ماه مه ۱۹۸۲، نفتکش ترکیهای «اطلس یک» که نفت ایران را در جزیره خارک بارگیری میکرد، نخستین نفتکش غیرایرانی بود که هدف قرار گرفت.
پشتیبانی فرانسه در صنایع هوایی، بغداد را قادر میساخت که دامنهی حملات خود به کشتیها با موشک اگزوست را در سال ۱۹۸۴ گسترش دهد و به عملیات خود علیه تأسیسات صادرات نفت ایران شدت ببخشد. تأسیسات ایرانی در جزیرهی خارک به شدت مورد حمله قرار گرفت. تشدید حملات عراق علیه کشتیرانی با محو شدن امیدهای عراق برای پیروزی آسان بر رژیم انقلابی در تهران همزمان شد. آشکار شدن بنبست و فرسایشی شدن جنگ روی زمین با دشمنی بالقوه قدرتمندتر، عراق را ناچار کرد که به عملیات غیرمستقیم بیشتری دست بزند. در فوریهی ۱۹۸۵، یک نفتکش لیبریایی به نام نپتونیا، هدف یک موشک اگزوست عراقی قرار گرفت و به اولین نفتکشی بدل شد که در نتیجهی حملهی موشکی غرق شد.
در حالی که وزن اقدامات عراق همیشه در همین حد باقی ماند، این حملات ضد کشتیرانی به طور مشخص علیه نفتکشهای ایرانی و و تأسیسات مرتبط با آن، ابزاری برای تحمیل فشار اقتصادی بر رژیم ایران به شمار میرفت. عراق همچنین ممکن است چنین محاسبه کرده باشد که تداوم حمله به این خط تولید حیاتی ایران، ایرانیها را به سمت تشدید اقدامات مشابه خواهد راند که در نهایت به مداخلات بینالمللی با هدف حمایت از آزادی دریانوردی خواهد انجامید. صدام حسین که به شدت زیر فشار بود مداخلهی منطقهای و بینالمللی را ابزاری برای محافظت از حکومت خود در برابر ایران میدانست که به صورت فزایندهای در حال قدرت گرفتن دوباره بود.
حملات به سرعت افزایش مییابد
در سال ۱۹۸۴، ایران با حملاتش به کشتیرانی تجاری مرتبط با عراق، در واقع پاسخ به تشدید حملات عراق را شروع کرد. هدف استراتژی ایران مجازات عراق و متحدان آن کشور در حوزهی خلیج فارس و در عین حال مجبور ساختن عراق به توقف حملاتش علیه کشتیرانی بود. در فقدان سیستمهای پیچیدهی اگزوست، ایرانیان به طیفی از سلاحهای با ظرفیت تهاجمی کمتر مانند ایاس ۱۲ و ماوریکس تکیه کردند. اندازهی بزرگ نفتکشها به معنای آن بود که آنها عموماً در مقابل حملات ایران تاب میآوردند و بیشتر آنها غرق نمیشدند اما بلوکهای مسکونی محل اقامت خدمه در این نفتکشها آسیبپذیر بودند و در پی حمله تلفات چشمگیری را متحمل میشدند. تا اینکه سرانجام در سال ۱۹۸۷، ایران استقرار موشکهای مؤثر و مخصوص ضد کشتی موسوم به کرم ابریشم چینی سیاساسسی۲ را شروع کرد. با وجود این، موشکهای کروز ضد کشتی همچنان به عنوان ابزار اصلی حملهی هر دو طرف عمده جنگ باقی ماند. در طول جنگ، ایران ثابت کرد که در استفاده از روشهای متنوع حمله از عراق ماهرتر است؛ استفاده از مینهای ضد کشتی در غرب جزیرهی فارسی و خلیج عمان موجب اختلال چشمگیر کشتیرانی در خلیج فارس شد.
همچنان که ایران به توانمندیهای خود میافزود و هدفگذاریهای خود را گسترش میداد، تأثیرات اقداماتش بر کشتیرانی بینالمللی شروع شد. همسایگان عراق در خلیج فارس به شدت ضربه خوردند و کشتیرانی آنها از حملات ایران آسیب دید. مقامات کویت به خصوص احساس آسیبپذیری کردند و از جامعهی بینالمللی خواستند که کشتیهای کویت را زیر پرچم خود گرفته تا همچون عاملی بازدارنده مانع حملات ایران شود. هر چند کشورهای غربی در ابتدا مواضعی دوپهلو و مبهم در این مورد اتخاذ کردند، اما حمله به کشتیرانی بینالمللی و این خطر که اقدامات ایران به طور بالقوه میتوانست موجب بسته شدن تنگه هرمز شود در نهایت منجر به مداخلهی دریایی به رهبری ایالات متحده در سال ۱۹۸۷ شد.
ناوچهی یواساس استارک پس از اینکه مورد اصابت موشک اگزوست جنگندهی عراقی قرار گرفت / ۱۷ مه ۱۹۸۷ / کوربیس/ گتی ایمجز
این حضور خطرات خاص خود را به همراه داشت. حتی قبل از شروع برنامهی تغییر پرچم، که به موجب آن کشتیهای کویتی با پرچم آمریکا و به عنوان کشتیهای آمریکایی حرکت میکردند و از سوی نیروی دریایی ایالات متحده هم در آسمان و هم روی آب در خلیج فارس اسکورت میشدند، آمریکاییها قبلاً تلفاتی متحمل شده بودند. در ماه مه سال ۱۹۸۷، اصابت ظاهراً تصادفی موشک عراقی اگزوست به ناوچهی موشکانداز یواساس استارک آمریکایی ۳۷ کشته بر جای گذاشت. از قضا این حملهی یک موشک عراقی بود که به فشار بر واشنگتن برای وارد کردن نیروهای دریایی خود به خلیج فارس کمک کرد تا در مقابل حملات ایران از کشتیرانی محافظت کند.
مداخلات آمریکا سرانجام به مهار فعالیتهای ضد کشتیرانی ایران، تضمین آزادی کشتیرانی بینالمللی در خلیج فارس و همچنین افزایش فشار بر تهران برای دستیابی به صلح با همسایه خود کمک کرد. نکتهی مهم این که مداخلهی ایالات متحده از سوی ایران بدون مخالفت نماند و استفاده آنها از مینهای ضد کشتی همان ابتدا ثابت کرد که این چالشی خاص است. این مرحله از جنگ شاهد درگیری بین نیروهای آمریکایی و ایرانی، از جمله مینگذاری ناوچهی یواساس ساموئل ب.رابرتز، غرق شدن ناوچههای ایرانی و هدف قرار دادن تصادفی هواپیمای غیرنظامی ایران بود. این رویدادها همیشه خطر وسیعتر شدن دامنهی درگیریها را به دنبال داشتند اما درگیری همچنان به آبهای خلیج فارس محدود ماند.
تغییر در توازن نیروها در خلیج فارس در نتیجهی مداخلهی ایالات متحده یکی از دلایلی بود که ایران در سال ۱۹۸۸ آتشبس را پذیرفت و به درگیریها پایان داد.
کشمکشهای کوچک
در نهایت، جنگ نفتکشها به بسته شدن تنگهی هرمز نینجامید و همچنین تأثیر چشمگیری بر صادرات نفت از خلیج فارس یا افزایش پایدار قیمت نفت نداشت. بر اساس برخی برآوردها، درگیریهای چندلایهی ایران و عراق هرگز نتوانست بیش از دو درصد از کشتیرانی در خلیج فارس را دچار اختلال کند.
از زمان این نبردها در دههی ۱۹۸۰، سپاه پاسداران ایران در طیف وسیعی از قابلیتهای ضد کشتیرانی، از جمله زیردریاییهای کوچک، مینها، سلاحهای ضد کشتی و تعداد زیادی قایقهای تندرو تهاجمی به شدت سرمایهگذاری کرده و به تاکتیکهای تهاجمی روی آورده است.
تهدید کشتیرانی بینالمللی و آزادی حرکت از طریق تنگهی هرمز همچنان وجود دارد. در طول جنگ نفتکشها، ایران تهدید کرده بود که این تنگه را میبندد اما هرگز این کار را نکرد زیرا صادرات خودش به باز بودن تنگهی هرمز وابسته است. این وابستگی حاد هنوز موضوعیت دارد. در هر صورت، در مواجهه با تعهد ایالات متحده و اقدامات متقابل بینالمللی، تردید وجود دارد که ایران بتواند تنگهی هرمز را برای مدتی طولانی بسته نگه دارد.
برگردان: شاهد علوی
مارتین اس. ناویاس، عضو هیئت علمی در گروه جنگپژوهی در کینگز کالج لندن است. آنچه خواندید برگردان این نوشتهی او با عنوان اصلیِ زیر است:
Martin S. Navias, ‘Oil and Water: The Tanker Wars’, History Today, 8 August 2019.