تاریخ انتشار: 
1399/04/06

شریعتی در ترکیه

فاطمه مسجدی
بابک مینا

علی شریعتی یکی از تأثیرگذارترین اندیشمندان ایرانی در خارج از مرزهای ایران است. هر چند در دهه‌های اخیر محبوبیت اندیشهی وی در ایران رو به افول بوده است، در ترکیه همچنان در کانون توجه اسلام‌گرایان قرار دارد. در گفت‌وگو با خلیل ابراهیم ینیگون، استاد دانشگاه استنفورد در آمریکا، علل محبوبیت شریعتی در ترکیه را می‌کاویم.


چنانکه می​دانیم مجموعه‌ی آثار شریعتی به ترکی ترجمه شده است. به نظر شما دلایل جذابیت افکار شریعتی در کشورهایی مثل ترکیه در چیست؟

معروف است که در دوران شکل‌گیری روشنفکری اسلام‌گرای ترکیه در دهه‌ی۱۹۷۰ این جریان از علی شریعتی تأثیر زیادی گرفت. معمولاً گفته می‌شود که در آن دوران عامل اصلی ظهور اسلام‌گرایی در ترکیه، انتشار ترجمه‌‌های متون اسلام‌گرایان جهان در پی کودتای ۱۹۶۰ بود، یعنی زمانی که بر مبنای قانون اساسی سال ۱۹۶۱ تا اندازه‌ای آزادی‌های بسیاری پدید آمده بود. امروزه، هر پژوهشگر اسلام‌گرایی ترکیه متوجه حضور سه چهره‌ی خارجی در حلقه‌ی اسلام‌گرایان ترکیه خواهد شد: سید قطب، ابوالاعلی مودودی و علی شریعتی. هر چند شریعتی تفاوت چشمگیری با آن دو نفر دیگر دارد. در واقع، بر خلاف آن دو نفر، آثار شریعتی را حکومت ترکیه یا ناشران تحت حمایت «اتحادیه‌ی مسلمانان جهان» ترجمه و منتشر نکردند. ترجمه‌ی آثار او در اوایل این دوران صورت گرفت اما شریعتی در دورانی متأخرتر کشف شد، یعنی در اواخر دهه‌ی 1970 زمانی که اسلام‌گرایان جوان برای گفتمان انقلابیِ تازه‌تأسیس خود شدیداً به دنبال آثار ترجمه‌شده‌ی بیشتری بودند. اغلب می‌گویند که این دانشجویانِ ایرانیِ هوادارِ شریعتی در ترکیه، به‌ویژه در دانشگاه فنی خاورمیانه در آنکارا، بودند که برای نخستین بار نام او را مطرح کردند. اندکی بعد، گروه اسلام‌گرای جوان «آکینجیلر»، به‌ویژه در محله‌ی فاتح استانبول، پوسترها و اعلان‌هایی توزیع کردند که تصویر شریعتی را بر خود داشت. این اقدامات بدیع و همچنین استفاده از زبان کردی در تظاهرات را اغلب به رهبر سرشناس آنان، متین یوکسل که در فوریه‌ی ۱۹۷۹ به دست یکی از ملی‌گرایان افراطی به قتل رسید، نسبت می‌دهند. در میان گروه‌های اسلام‌گرای ترکیه، جناح آکینجیلر خط مشی هواداری از ایران را ادامه دادند.

اما موج واقعی ترجمه با تلاش حلقه‌های اسلام‌گرایان جوان در انتشارات «دوشونجه» و در نشریه‌ای به همین نام آغاز شد. آنان جوانانی بودند که تازه دانشگاه را تمام کرده بودند و در دهه‌ی ۱۹۷۰ از نسخه‌ی ابتدایی اسلام‌گرایی بومی‌، عثمانی‌گرایی و حتی ملی‌گرایی ترک به اسلام‌گراییِ انقلابی جهانی و بنیادگرا روی آورده بودند. دلیل اصلی این تحول مطالعه‌ی آثار قطب و مودودی و شخصیت‌هایی مانند آنها و همچنین از سرگذراندن تجربه‌ی خشونت در خیابان‌های مراکز شهری بود. در سایر مجله‌های جدید، جوانان اسلام‌گرا نیز از آنان پیروی کردند. در این حال و هوای سنت‌شکنانه، شریعتی در بحبوحه‌ی دوران انقلابی ایران به عنوان چهره‌ای جذاب ظهور کرد. در واقع، این جوانان در آمیزه‌ای بسیار جالب، تمام این شخصیت‌ها را به‌رغم تفاوت‌های آشکاری که داشتند ــ تفاوتی که برای پژوهشگران اسلام‌گرایی به آسانی قابل‌تشخیص است ــ به عنوان اجزای گفتمان اسلام‌گرای انقلابیِ واحدی در نظر می‌گرفتند.

جذابیت شریعتی برای جوانان، علاوه بر شور انقلابی پیام او، نظراتش درباره‌ی عدالت اجتماعی و تلاش برای پاکسازی مذهب سنتی عامیانه‌ و مرجح شمردن مذهب انقلابی بود، مذهبی که دولت را نهادی مشروع برای نظارت بر حیات و مذهب نمی‌دانست و نمی‌خواست پیاده‌نظام حکومت برای مواجهه با کمونیسم باشد.

در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ به سبب آثار دانشگاهی متعددی که به ایده‌های شریعتی می‌پرداختند، توجه به او افزایش پیدا کرد. با این حال، در دهه‌ی ۲۰۱۰ توجه جوانان به او شدت بیشتری پیدا کرد. در این دوران، از نظر نسل دوم اسلام‌گرایان، سیاست‌های اقتصادی و خارجی حزب حاکمِ «عدالت و توسعه» در برابر اتحادیه‌ی اروپا و آمریکا بیش از اندازه لیبرال و فرمانبردارانه بود. در این مرحله، به‌ویژه به سبب اتحادی که بین اسلام‌گرایان و گروه‌هایی از جوانان چپ‌گرا بر مبنای برنامه‌ی مشترکشان درباره‌ی عدالت اجتماعی و ضدیت با امپریالیسم شکل گرفته بود، به نظر می‌رسید که می‌توان در این راه از شریعتی استفاده کرد. ظهور عناصر سوسیالیستی در اسلام‌گرایی یا در گروه‌های دینی بزرگ‌تر تحولی دیرهنگام در ترکیه بود و اغلب با مخالفت حلقه‌های اسلام‌گرایان بنیادگرا و سنتی مواجه می‌شد. این موج جدید به نسل‌های قدیمی‌تر، یعنی گروه‌هایی مانند «ائتلاف کار و عدالت»، اعتنایی نداشت. از میان آنان «مسلمانان ضدسرمایه‌داری» شهرت بیشتری دارد و در راهپیمایی‌های ضدسرمایه‌داری خود پرچم علی شریعتی را حمل می‌کنند. اسلام ابوذر، کوشش خستگی‌ناپذیرش در راه عدالت و مبارزه با سرکوب اقتصادی و آرمان‌های او برای بازتوزیع ثروت، در برابر اسلام معاویه قرار می‌گرفت که هوادار ثروتمندان و سرمایه‌داری بود. این جوانان از چنین تعارضی برای توصیف تقابل قربانیان سیاست‌های نئولیبرالی حزب عدالت و توسعه، یعنی کارگران، زنان، بی‌خانمانان و افراد منتفع از آن، یعنی افراد مذهبی نوکیسه ــ که سبک زندگی تجملی و فساد آنان اغلب نکوهش می‌شود ــ استفاده کردند. علی شریعتی برای این‌گونه فعالیت‌های گفتمانی کارآمد بود. این جنبش در حال ریشه ‌دواندن در میان توده‌های مذهبی بود اما دورنمای سیاسی ترکیه پس از اعتراضات پارک گزی در 2013 تغییر کرد و اردوغان در این برهه توانست به شکلی مؤثر پایگاه خود را در برابر پیام چنین گروه‌های جوانی تحکیم کند.

 

کدام مفاهیمِ طرح شده از سوی علی شریعتی برای مردم ترکیه، و به‌ویژه نسل جوان، جذابیت دارد؟

برای جوانان نسل دهه‌ی ۱۹۷۰، محبوب‌ترین واژه‌های شریعتی «مستکبر» و «مستضعف» بود. دین قشری در برابر دین انقلابی، دوگانه‌ی جذابی بود که به آنان کمک می‌کرد برداشت سنتی از دین را به سود برداشتی انقلابی کنار بگذارند. در واقع در آن دوران جوانان تصور می‌کردند انقلاب اسلامی به زودی در ترکیه، همانند ایران، روی خواهد داد و آنان از منظر انقلاب ایران، شریعتی را درک می‌کردند.

در واقع، انقلاب ایران باعث تحرک جنبش توده‌ای اسلام‌گرای آن دوران، که هنوز نوپا بود، شد. البته کودتای سال ۱۹۸۰ به شکلی ناگهانی به همه چیز پایان داد. اغلب جوانان پس از این کودتا منزوی شدند. اما هنوز هم جریان اقبال به اسلام‌گرایی، حتی در میان جوانان ملی‌گرای افراطی در زندان‌ها، به شکل انبوه ادامه داشت و بسیاری روایتی ایرانی از اسلام‌گرایی را پذیرفتند. در این شرایط، تصور می‌شد که افکار خمینی و شریعتی یکسان‌اند. برخی از اسلام‌گرایان آن دوران اینک ادعا می‌کنند که حمایت پنهانی رژیم ایران از این فعالیت‌ها به عنوان سیاست صدور انقلاب، عاملی مؤثر بود و داستان‌های متعددی در این رابطه وجود دارد. با این حال، شخصیت شریعتی جذاب بود و این جوانان ناراضی با آثارش ارتباط برقرار می‌کردند، جوانانی که به زبانِ مذهبی و انقلابی جدیدی نیاز داشتند تا بتوانند شرایط خود را بیان کنند.

در خلال دهه‌ی ۲۰۱۰، تقریباً تمام آثار شریعتی به کمک ویراستاران و مترجمانی توانا ترجمه شدند و مجموعه‌ی آثار او به خانه‌های بسیاری از افراد مذهبی راه یافتند. نام پژوهشگران و اندیشمندان ایرانی دیگری، مانند آیت الله طباطبایی و مطهری، بر سر زبان‌ گروه کوچکی از اسلام‌گرایان بنیادگرا افتاد اما اکثر اسلام‌گرایان و گروه‌های اسلامی آنان را صرفاً «بنیادگرا» می‌خوانند. حلقه‌های مذهبیِ کمتر سیاسی، که تعدادشان بیشتر است، به شخصیت‌های سنت‌گرای دیگری مانند سید حسین نصر اقبال پیدا کردند. در دوران پختگیِ فکری، اسلام‌گرایان بسیاری از بحث‌های داخل ایران را با دقت دنبال می‌کردند. در دهه‌ی ۱۹۹۰ عبدالکریم سروش موجب به راه افتادن بحث‌های جدیدی در ترکیه شد. در این دوران، علی شریعتی همواره مطرح بود. بسیاری از دانش‌آموزان اسلام‌گرای دبیرستانی با الهام از او به تحصیل جامعه‌شناسی روی می‌آوردند.

در خلال دهه‌ی ۲۰۱۰، تقریباً تمام آثار شریعتی به کمک ویراستاران و مترجمانی توانا ترجمه شدند و مجموعه‌ی آثار او به خانه‌های بسیاری از افراد مذهبی راه یافتند.

در این حلقه‌های کوچک اما متعهد، تشیع علوی در برابر تشیع صفوی، حسینیه‌ی ارشاد به عنوان مدرسه‌ی فکری، مفهوم اسلام‌شناسی و استعاره‌ی هابیل و قابیل اصطلاحات رایجی بودند. در همین حال، مخالفان مذهبی شریعتی به شکل فزاینده‌ای می‌کوشیدند با نشان دادن این که او بیشتر یک مارکسیست بود تا اسلام‌گرا او را بی‌اعتبار کنند و از دامنه‌ی نفوذش بکاهند. استفاده‌ی او از این مفهوم مارکسیستی که دین می‌تواند افیون توده‌ها باشد، به مخالفان سنتی شریعتی اجازه می‌داد او را کمونیست بخوانند یا از نظر روش کار چندان مسلمان ندانند و این امر در دورانی که تأکید زیادی بر «اصالت اسلامی» وجود داشت، انتقاد مؤثری بود.

پس از دهه‌ی ۲۰۱۰ با ظهور گروه‌های اسلام‌گرایی که به شکلی آشکارتر هوادار سوسیالیسم بودند، آنان علاوه بر اصطلاحات دیگر، شخصیت «ابوذر» علی شریعتی را نیز به عنوان نماد تفسیر برابری‌خواهانه‌ی خود از اسلام رواج دادند. این روزها نیز استفاده از اصطلاحات و استعاره‌های شریعتی به شکلی گسترده در شبکه‌های اجتماعی رواج دارد.

 

شریعتی متفکری شیعی است. مواجهه‌ی جوانان سنی​مذهب با او در کشوری مثل ترکیه چگونه است؟ خصوصاً که شریعتی «اسلام اموی» را نقد می‌کند.

شیعه بودن او مانعی عمده بر سر راه پذیرش او در میان سنی‌مذهبان سنتی‌تر در دهه‌های ۱۹۷۰ و اوایل ۱۹۸۰ بود اما همین امر برای جوانان مسلمان عصیانگر عامل جذابیت به حساب می‌آمد. نقد بی‌پروای قطب از صدر اسلام راه را برای پذیرش چنین انتقاد بنیادینی از تاریخ اسلام هموار کرده بود. برای مسلمانان سنتیِ مدرسی قابل‌ تصور نبود که زبان جز به ستایش سلجوقیان یا عثمانیان گشوده شود تا چه رسد به معاویه که از اصحاب پیامبر بود. شریعتی برای آنان این زبان انتقادی را فراهم آورد و به واسطه‌ی آن توانستند هم علت نارضایتی خود را از دین پدران‌شان ــ که به ابزار حکومت برای تحت کنترل درآوردن و ساکت کردن توده‌ها تقلیل یافته بود ــ دریابند و هم نسبت به آن اعتراض کنند.

 

جریان چپ سکولار ترکیه چه برخوردی با افکار شریعتی دارد؟

می‌توان گفت که چپ‌گرایان سکولار ترکیه تا مدت‌ها نسبت به اندیشه‌ی دینی بی‌اعتنا بودند. اما از میان جامعه‌شناسان، کسانی که به اندیشه‌ی دینی توجه داشتند، برای شریعتی بیش از سایر اسلام‌گرایان ارزش قائل بودند. زمانی که دریافتند ایده‌های او شباهت بیشتری با اندیشه‌ی چپ دارد، این توجه و احترام بیشتر شد؛ او با فانون رابطه‌ی دوستی داشت و به حلقه‌ی سارتر نزدیک بود؛ او در جنبش استقلال الجزیره مشارکت داشت: تمام این موارد اعتبار او را بیشتر می‌کرد. البته این برداشت رایج در میان حلقه‌های بزرگ‌تر اسلام‌گرایان که او را «نظریه‌پرداز انقلاب اسلامی» و پدرخوانده‌ی اندیشه‌ی آیت‌الله خمینی می‌دانست، با توجه به عاقبت مصیبت‌بار سوسیالیسم ایرانی در حکومت آیت‌ الله خمینی، برای چپ‌گرایان سکولار نکته‌ای منفی به حساب می‌آمد. با این همه، کسانی که دین را ضرورتاً نیرویی واپس‌گرایانه نمی‌دانند برای شریعتی احترام زیادی قائل‌اند.

 

کدام نویسندگان و کوشندگان سیاسی در ترکیه یا دیگر کشورهای اسلامی از شریعتی تأثیر گرفته​اند؟

کسانی که پیشتر با عنوان «بنیادگرایان» از آنها نام بردم بی‌شک متأثر از شریعتی بودند، البته بجز گروه‌های اندک بنیادگرای سلفی که از نظر آنان هویت شیعی او موجب تکفیرش می‌شد. اما این نکته قابل ذکر است که احتمالاً با توجه به حسن سابقه‌ی اسلام‌گرایانه ترکیه به علت مداخله‌ی کمالیست‌ها، وجه تمایز اسلام‌گرایان دهه‌ی ۱۹۷۰ ترکیه از سایر مسلمانان جهان این بود که بر خلاف همتایانشان در کشورهای عربی یا شبه‌جزیره‌ی هند، اسلام‌گرایی را از نو ساختند و تعصب‌ فرقه‌گرایانه‌ی عمیقی نداشتند. می‌توان گفت که الهام‌ گرفتن هم‌زمان از چهره‌های سلفی عرب و شریعتی در میان حلقه‌های مسلمانان امر غریبی بود. شاید نمونه‌ی دیگر اسلام‌گرایی در آفریقای جنوبی باشد.

در حال حاضر، در میان گروه کوچک مخالفان مذهبی سیاست‌های حزب عدالت و توسعه، شریعتی هنوز هم منبعی الهام‌بخش به حساب می‌آید و آنان اغلب اسلامِ حزب عدالت و توسعه را «اسلام معاویه» می‌خوانند. در مقابل، اغلب نسل جوان اسلام‌گرایان هوادار حزب عدالت و توسعه یا در پی ائتلاف اردوغان با حزب ملی‌گرای افراطی «حرکت ملی»، گرایش ملی‌گرایانه‌تری یافته‌اند یا تاجر و بوروکرات شده‌اند.

 

مسئله‌ی تأثیر فکری شریعتی بر انقلاب اسلامی ایران در ترکیه چگونه فهمیده شده است؟ آیا چپ​های مذهبی که از شریعتی تأثیر می‌گیرند به دنبال استقرار ساختار سیاسی​ای مشابه با جمهوری اسلامی هستند؟ در کل چه آرمان سیاسی‌ای را دنبال می​کنند؟

اسلام‌گرایان ترکیه در ابتدای کار به سبب نفوذ پژوهشگرانی مانند حامد الگار، شریعتی را نظریه‌پرداز انقلاب اسلامی محسوب می‌کردند. مدت‌ها طول کشید تا گروهی اندک به تنش و تعارض بین اندیشه‌ی علی شریعتی، یعنی الهیات رهایی‌بخش، و حکومت خودکامه‌ی آیت‌الله خمینی اشاره کردند. تنها در دوران اخیر است که می‌شنوید برخی از طرفداران جوان‌تر شریعتی با استفاده از اصطلاح «شیعه‌ی صفوی» مخالفت خود را با حکومت کنونی ایران نشان می‌دهند.

با این حال، احتمالاً نسل دوم اسلام‌گرایانی که در دهه‌های ۱۹۷۰ و ابتدای ۱۹۸۰ آشکارا هوادار ایران بودند هنوز هم بر مبنای افکار شریعتی به انقلاب اسلامی باور دارند اما این گرایش اکنون بسیار تضعیف شده است. جذابیت شریعتی بیش از همه ناشی از فراهم ساختن زبانی نکوهش‌آمیز برای جوانان ضدسرمایه‌داری است. از نظر آنان اصطلاحات شریعتی برای توصیف فساد اعضای برجسته‌ی حزب عدالت و توسعه بسیار مناسب است. نمی‌دانم آیا مطالعات میدانی در این باره انجام شده است یا خیر اما تصور می‌کنم که در میان جوانان هوادار شریعتی گرایش چندانی به انقلاب اسلامی و رژیم یا حکومت اسلامی وجود ندارد.

 

برگردان: هامون نیشابوری