فوتبال و پروپاگاندا
themoscowtimes
در هنگام برگزاری شانزدهمین دوره از رقابتهای جام ملتهای اروپا (11 ژوئن- 11 ژوئیه) اتحادیهی فوتبال اروپا (یوفا) با لحنی احساساتی این مسابقات قارهای را نمادی از تفاهم بینالمللی خواند. یوفا برای شصتمین سالگرد این رقابتها برنامهی بسیار ویژهای را تدارک دیده بود: برای نخستین بار در تاریخ این مسابقات، بازیها به طور همزمان در ده شهر اروپایی و یک شهر آسیایی برگزار میشد.[1]
در همهجا این رقابتها را به علت احترام به تنوع و حقوق بشر ستودند. اما این صرفاً بخش ظاهری و سطحیِ ماجرا است. بهرغم ظاهر زیبای صنعت فوتبال چندفرهنگی، محبوبترین ورزش دنیا آلت دست قدرتمندان است. فوتبال ویترینی استثنایی برای خودکامگان، ناسیونالیستها و جداییطلبان فراهم میکند.
برای مثال، مجارستان را در نظر بگیرید: سه بازی در دور مقدماتی و یک بازی در مراحل حذفی در پایتخت این کشور، بوداپست، برگزار شد ــ فرصت سیاسیِ فوقالعادهای که ویکتور اوربان آن را از دست نداد.
سلطهی اوربان بر فوتبال
اوربان از زمانی که در سال 2010 به قدرت رسید، با ورزش سازمانیافته عهد و پیمان بسته است. دولت او هزینهی احداث و نوسازی استادیومها، ورزشگاهها و آموزشگاههای ورزشی را تأمین میکند. اوربان خودش با ارائهی معافیتهای مالیاتی، شرکتها را به سرمایهگذاری در ورزش تشویق میکند. افزون بر این، اکنون اعضای برجستهی حزب فیدژ در هیئت مدیرهی باشگاههای بزرگ فوتبال عضویت دارند. برای مثال، میتوان به گابور کوباتوف اشاره کرد که هم عضو پارلمان کشور است و هم رئیس باشگاه فرانسواروش بوداپست که بارها جام قهرمانی را به دست آورده است. این امر به سود اوربان بوده است زیرا کوباتوف نگهبانان باشگاه فرانسواروش را، که از فوتبالدوستان راستگرای افراطی هستند، علیه معترضان در تظاهرات ضد دولتی بسیج کرد.
ورزشگاه 3800 نفریِ پانچو آرِنا در ناحیهی فقیرنشین فِلکسوت، روستایی با جمعیتی کمتر از 1700 نفر، تأسیس شده است ــ این استادیوم تقریباً روبهروی خانهی پدری ویکتور اوربان است. نام این ورزشگاه همان لقب فرانس پوشکاش، بازیکن افسانهای مجارستانی، است که تا اواخر چهارمین دهه از عمر خود در رئال مادرید بازی میکرد و به علت شکم بزرگش به پانچو شهرت یافته بود. عکس: سیورتانس در ویکیپدیای مجارستانی.
ویکتور اوربان در اتحادیهی اروپا غریبهای ناسیونالیست به شمار میرود اما در فوتبال میتواند خود را یک اروپایی مهم جلوه دهد. آلمان در ابتدای سال جاری به علت شیوع سویهی انگلیسی ویروس کرونا قوانین سفتوسختی را برای ورود مسافران وضع کرد اما مجارستان به ورزشکاران خارجی اجازه داد که برای شرکت در رویدادهای ورزشی به این کشور سفر کنند. در نتیجه، در ماه مارس چند مسابقهی اروپایی در بوداپست برگزار شد، آن هم در حالی که آمار مرگومیر روزانه در مجارستان ــ بیش از 300 نفر ــ از هر کشور اروپایی دیگری بدتر بود.
پوتین و فوتبال به مثابهی پروپاگاندا
ویکتور اوربان از الگوی پوتین در سیاست ورزشی پیروی میکند. پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی و دوران متلاطم بوریس یلتسین، پوتین در اواخر دههی 1990 میخواست ثبات و احترام بینالمللی را دوباره به روسیه بازگرداند. و درست مثل دوران جنگ سرد، البته این بار به شیوهی توسعهطلبانهی سرمایهدارانه، ورزش به عنوان بهترین ابزار پروپاگاندا در خدمت روسیه است.
به تدریج نهادها و شرکتهای دولتی ــ غولهای انرژی، بانکها و شرکتهای حملونقل ــ به باشگاههای فوتبال در روسیه راه یافتند. بزرگترین تولیدکنندهی گاز طبیعی در دنیا، شرکت دولتی گازپروم، در راهیابی تیم فوتبال زادگاه پوتین، زنیت سنت پترزبورگ، به ردههای بالاتر فوتبال اروپا نقش مهمی داشت. این شرکت به همکاری با باشگاههای شالکه 04 و ستارهی سرخ بلگراد، و همچنین فیفا و یوفا، روی آورد.
این استراتژی سیاسی در نواحی خارج از پایتخت روسیه هم ــ که اغلب بر سرِ جذب گردشگر، کارگر ماهر و سرمایهگذاری رقابت شدیدی با یکدیگر دارند ــ حاکم است. بیش از یکسوم از 16 باشگاه لیگ برتر روسیه توسط نهادهای دولتیِ محلی حمایت میشوند. این وضعیت به نفع همه است: باشگاهی که موفقیتش مدیون سرمایهگذاری دولتی است به نوبهی خود سرمایهگذاران مطلوب نخبگان حاکم را جذب میکند.
میزبانی رویدادهای ورزشی مهم توسط روسیه به نفع نواحی خارج از پایتخت بوده است. یکی از چشمگیرترین نمونهها عبارت است از برگزاری المپیک زمستانی 2014 در سوچی. دیگر مثالها عبارتاند از رقابتهای قهرمانی ورزش دوگانهی جهان در خانتی-مانسیسک در سال 2011، رقابتهای قهرمانی دوومیدانی جهان در مسکو در سال 2013، رقابتهای قهرمانی ورزشهای آبی جهان در غازان در سال 2015، و رقابتهای قهرمانی هاکی روی یخ جهان در مسکو و سنت پترزبورگ در سال 2016. بیتردید مهمترین نمونه عبارت است از جام جهانی فوتبال در سال 2018. این رقابتها بدون جنجال خاصی در روسیه برگزار شد و حدود 100 گروه قومی مختلف را در بزرگترین کشور دنیا دور یکدیگر جمع کرد.
ورزش در روسیه عامل پیونددهندهی اجتماع است زیرا میتواند به پیروزیهای ملی بینجامد. علاوه بر این، ورزش به پوتین اجازه میدهد که خود را دولتمردی جهانوطن جلوه دهد و در عین حال سیاست زور را سرسختانه دنبال کند. پس از آن که نیروهای روسی به اوکراین هجوم بردند، کریمه را به خاک این کشور ضمیمه کردند، در کنار بشار اسد در جنگ داخلی سوریه جنگیدند و در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مداخله کردند، درهای بسیاری از مجامع سیاسی در اروپا به روی پوتین بسته شد. اما برگزاری هفت بازی از رقابتهای جام ملتهای اروپا در سنت پیترزبورگ تریبون مناسبی را در اختیار پوتین قرار میدهد.
اردوغان و فوتبال به اسم دین
فوتبال میتواند نماد سیاسی قدرت باشد، بیآنکه حتی لازم باشد که رهبر به طور مکرر به استادیوم برود. بعضی از سران کشورها حتی میتوانند عناصری از مذهب را در فوتبال ادغام کنند. در ترکیه، ارزشهای سکولار بنیانگذار این جمهوری، مصطفی کمال آتاتورک، زمانی اصل راهنمای نخبگان اقتصادی بود. اما از وقتی که رجب طیب اردوغان ابتدا به نخستوزیری و سپس به ریاست جمهوری رسید، کشور مسیر دیگری را در پیش گرفته است. دولت قراردادهای نانوآبدار گوناگونی را برای احداث فرودگاهها، جادهها، مساجد و حدود سی استادیوم فوتبال به شرکتهای اسلامیِ محافظهکار واگذار کرده است.
بسیاری از این استادیومها در شهرها و حوزههای انتخابیهای ساخته شدند که حزب حاکم «عدالت و توسعه» در آنها اکثریت بزرگی را در اختیار دارد. در همین حال، استادیومها، که زمانی نام آتاتورک یا همقطاران او را بر خود داشتند، هویتهای جدیدی پیدا میکنند. برای مثال، استادیوم محلهی بشیکتاش در استانبول ــ که در آن تماشاگران اغلب از دولت فعلی انتقاد میکنند ــ در ابتدا به نام عصمت اینونو، دومین رئیس جمهور ترکیه، خوانده میشد اما اکنون استادیومی با نام یک شرکت تلفن همراه (وودافون) جایگزین آن شده است.
استادیوم رجب طیب اردوغان در محلهی قاسمپاشا در استانبول. عکس: ویکیمدیا.
استادیوم قاسمپاشا، باشگاه دیگری در استانبول، نام اردوغان را بر خود دارد. او دستور داده است که استادیومها را دیگر «آرِنا» نخوانند، نشانهای حاکی از مخالفت او با نمادهای غربی. در نواحی محافظهکاری مثل قونیه و آنکارا شعارهای ناسیونالیستی و اسلامی بیش از پیش در استادیومها شنیده میشود.
اردوغان هوادار صریحاللهجهی باشاکشهیر است. این باشگاه، واقع در حومهی استانبول، ارتباطات نزدیکی با وزارت ورزش، فدراسیون فوتبال ترکیه و رسانهها دارد. هرچند تعداد طرفداران باشاکشهیر نسبتاً کم است اما این تیم برای اولین بار در سال 2020 قهرمان ترکیه شد، درست پس از آن که استادیومش در مدتی کوتاه (16 ماه) ساخته شد. در مراسم افتتاحیهای این استادیوم، اردوغان کاپیتان تیمی از ستارگان بود و سه گل به ثمر رساند.
اروپاییها در آسیا
در جام ملتهای اروپا، تیم ملی ترکیه دو بار در بازیهای مرحلهی مقدماتی در باکو به میدان رفت ــ در پایتخت کشوری که متحد اردوغان است. اما در پاییز پارسال، فوتبال به هیچ وجه در این منطقه در صدر اخبار نبود. در آن زمان، در جنگ آذربایجان و ارمنستان بر سرِ قرهباغ چند هزار نفر جان باختند.
هر دو طرف از فوتبال به عنوان ابزار پروپاگاندا استفاده کردند. در باکو، باشگاه زیره پرچمی را به نشانهی احترام به ایلغار بورچالیِف برافراشت؛ بورچالیف بازیکن سابق تیم جوانان این باشگاه بود و در لباس سربازی در این جنگ کشته شد. سکوهای تماشاگران مملو از پرچمهای آذربایجان شد. بازیکنان تیمها لباسهایی را پوشیدند که روی آن نوشته شده بود: «قرهباغ آذربایجان است.» بازیکنان در برابر دوربین سلام نظامی میدادند و در شبکههای اجتماعی ویدیوهای نظامی را منتشر میکردند. سخنگوی مطبوعاتی باشگاه قرهباغ ــ قهرمان لیگ برتر آذربایجان ــ در فیسبوک نوشت: «ما باید همهی ارمنیها را بکشیم. کودکان، زنان و سالخوردگان. باید بدون استثنا آنها را بکشیم.»
آذربایجانیها با باشگاه قرهباغ احساس نزدیکی میکنند. زادگاه این باشگاه آغدام است که زمانی بزرگترین شهر در ناگورنو-قرهباغ بود. در زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، مناقشه بر سر این منطقه به جنگ انجامید. ارمنستان پیروز شد و تقریباً همهی آذربایجانیها را از این منطقه اخراج کرد. آغدام ویران شد و تیم قرهباغ به باکو گریخت. در آنجا از حمایت سیاسی و مالی بهرهمند شد؛ این تیم هفت بار پیاپی قهرمان لیگ برتر آذربایجان شده و در چند رقابت اروپایی شرکت کرده است.
رئیس جمهور خودکامهی آذربایجان، الهام علیاف، میخواهد با استفاده از موفقیتهای ورزشی توجه دنیا را به ذخایر نفت و گاز این کشور جلب کند. مسابقات اتوموبیلرانی فرمول یک، که از سال 2016 هر سال در باکو برگزار شده است، به این هدف کمک میکند. در سال 2015، اولین دوره از «بازیهای اروپایی» در باکو برگزار شد. پس از مذاکرات طولانی، ورزشکاران ارمنستان توانستند تحت محافظت نیروهای نظامی در این رقابتها شرکت کنند. هنریک میختاریان، کاپیتان تیم ملی فوتبال ارمنستان، اغلب به عنوان سفیر حسننیت یونیسف اظهارنظر میکند. اما او از بیم جانِ خود از حضور در فینال لیگ اروپا در سال 2019 انصراف داد و به باکو نرفت.
بر اساس یک قانون خاص یوفا، باشگاهها و تیمهای ملی آذربایجان و ارمنستان نباید با یکدیگر بازی کنند. با وجود این، هواداران این تیمها، بهویژه مهاجران ارمنی و آذربایجانی خارج از کشور، در رقابتهای بینالمللی شعارها و پلاکاردهای اهانتآمیزی علیه یکدیگر در دست دارند. در برلین و وین، تماشاگران ترکتبار گاهی همراه با آذربایجانیها علیه ارمنیها شعار میدهند. و در ورشو و بوداپست، گروههای راستگرای افراطی با ارمنستان ابراز همبستگی میکنند.
در سال 2012، اتحادیهی فوتبال در قرهباغ علیا تأسیس شد اما چون این منطقه کشور مستقلی نیست از عضویت در فیفا محروم است. در عوض، این اتحادیه به «کنفدراسیون اتحادیههای مستقل فوتبال» پیوسته است، که تیمهایی از کشورها، اقلیتها و مناطق رسمیتنیافته را دربرمیگیرد. نخستین دبیر کل اتحادیهی فوتبال قرهباغ علیا کارمند وزارت امور خارجهی ارمنستان بود و، در نتیجه، در سال 2019 ناگورنو-قرهباغ میزبانیِ دومین دوره از رقابتهای قهرمانی کشورهای رسمیتنیافتهی اروپایی را بر عهده داشت.
فوتبال خونین در شبهجزیرهی بالکان
در دههی 1980 وقتی در یوگسلاویِ «چندقومی» تمایل به ایجاد کشورهای از نظر قومی همگون افزایش یافت، استادیومها به محل شعارهای ناسیونالیستی و خشونت تبدیل شد. زلیکو رازناتوویچ، سردستهی هواداران افراطی ستارهی سرخ بلگراد، با اسلوبودان میلوسویچ، سیاستمدار تندرو صرب، دربارهی اتحاد همهی صربها در قالب «صربستان کبیر» همنظر بود. رازناتوویچ، که خود را آرکان میخواند، گروهی شبهنظامی متشکل از طرفداران افراطی ستارهی سرخ بلگراد را ایجاد کرد. پس از پایان سوسیالیسم دولتی و تجزیهی یوگسلاوی، «ببرهای آرکان» در جنگ علیه کرواتها، و سپس بوسنیاییها، شرکت کردند. آنها را مسئول قتل و تجاوز به عدهی زیادی از کرواتها و بوسنیاییها و از عاملان پاکسازی قومی میدانند اما اکثرشان هنوز تحت پیگرد قانونی قرار نگرفتهاند.
آنها در نبرد سارایوو هم شرکت کردند، جنگی که به مرگ حدود 11 هزار تن از اهالی این شهر و زخمی شدن بیش از 50 هزار نفر دیگر انجامید. در مارس 1992، واحدهای نظامی صرب شروع به محاصرهی پایتخت بوسنی کردند. آنها با تصرف یک آموزشگاه پلیس در نزدیکیِ استادیوم ژِلیِزنیچار، به بازیکنان و تماشاگران شلیک کردند. این استادیوم ماهها در خط مقدم جنگ بود. شبهنظامیان پشت باشگاه سنگر کندند و جایگاه تماشاچیان را به آتش کشیدند. ژِواد بگیچ ژیلدا، سردستهی هواداران بوسنیاییِ این باشگاه در حالی که سرگرم نجات دادن یک زن مجروح بود، با شلیک گلولهی یک تکتیرانداز صرب کشته شد.
پس از جنگ، دیوان کیفری بینالمللی برای یوگسلاوی سابق 161 نفر را به اتهام ارتکاب جنایتهای مهم محاکمه کرد اما هزاران نفر از چنگ عدالت گریختند. رازناتوویچ، که حکم جلب بینالمللیاش صادر شده بود، در ژانویهی 2000 در سرسرای یک هتل به ضرب گلوله کشته شد. هرچند علت دقیق قتل او معلوم نیست اما محاکمه نشده بود. او هنوز در میان بسیاری از صربها محبوب است.
فوتبالدوستانِ صرب ژنرال راتکو ملادیچ را هم میستایند. ملادیچ مسئول کشتار 8 هزار بوسنیایی در سربرنیتسا در سال 1995 است. ملادیچ در سال 2017 به حبس ابد محکوم شد اما طرفداران ستارهی سرخ بلگراد هنوز نام او را فریاد میزنند. حتی بازیکنان تیم نووی ساد، شهری در شمال صربستان، تیشرتهایی با تصویر ملادیچ را میپوشیدند.
اتحادیههای فوتبال صربستان، روسیه و بوسنی و هرزگوین به طور رسمی به یوفا اعلام کردهاند که نمیخواهند با کوزوو بازی کنند.
در سال 2019، هواداران ستارهی سرخ بلگراد تانکی را کنار استادیوم خود قرار دادند. این تانک در زمان نبرد ووکوار در کرواسی در اوایل دههی 1990 به کار گرفته شده بود. به نظر میرسد که دولت صربستان با اینگونه ناچیز جلوه دادن جنایتهای جنگی چندان مخالف نیست. بر عکس، الکساندر ووچیچ، رئیس جمهور صربستان از سال 2017، دوست دارد که به سابقهی خود در هواداری از ستارهی سرخ بلگراد اشاره کند.
بعضی از فوتبالدوستان افراطیِ صرب، کارآفرین شدهاند یا به عضویت نیروهای امنیتی احزاب سیاسی درآمدهاند. گمان میزنند که سازمان اطلاعات و امنیت صربستان با شبکهای از افراد در کانونهای هواداران فوتبال ارتباط دارد تا از اعتراضات علیه دولت جلوگیری کند. بسیاری از گروههای هواداران با مافیا ارتباط دارند. این گروهها بارها در پریشتینا، پایتخت کوزوو، پلاکاردهایی را برافراشتهاند که روی آن نوشته «کوزوو صربستان است.»
در یوگسلاوی وقتی افسی پریشتینا، تیم آلبانیاییِ کوزوو، به ستارهی سرخ بلگراد یا دینامو زاگرب گل میزد، تماشاگران علیه دولت عمدتاً صربتبار شعار میدادند. هرچند کوزوو در سال 2008 از صربستان اعلام استقلال کرد اما بلگراد هنوز همسایهاش را استانی منشعب از خود میداند. با وجود این، افسی پریشتینا یکی از معدود نهادهای کوزوویی است که در سراسر یوگسلاوی سابق به رسمیت شناخته شده است.
ورزش به استقلال کوزوو کمک کرده است. وقتی در سال 2014 کمیتهی بینالمللی المپیک کوزوو را به عضویت پذیرفت، کوزووییها این موفقیت را جشن گرفتند. هنگامی که در سال 2016 این کشور به عضویت یوفا و فیفا درآمد، کوزووییها از شادی در پوست خود نمیگنجیدند.
پس از این موفقیتها، اتحادیهی فوتبال کوزوو به جستوجو برای یافتن بازیکنان بااستعداد در سراسر اروپا شدت بخشید. مسئولان کوزوویی به آلمان، فرانسه و سوئیس سفر کردهاند تا با بازیکنانی که والدینشان در زمان جنگ این کشور را ترک کردند، صحبت کنند. در نتیجهی این تلاشها، کیفیت تیم ملی کوزوو بهبود یافته و چیزی نمانده بود که به مرحلهی نهایی این دوره از رقابتهای جام ملتهای اروپا راه یابد.
بیش از 100 هزار نفر متقاضی دریافت بلیت بازیهای خانگیِ تیم ملی کوزوو در پریشتینا بودند. نود درصد از کوزووییها آلبانیایی هستند و زمانی بسیاری از آنها فقط به تیم ملی آلبانی اهمیت میدادند. اما با افزایش موفقیت تیم ملی کوزوو، تعداد پرچمهای آلبانی در پریشتینا کاهش یافته است. فوتبال در «ملتسازی» و پیدایش هویت ملی مستقل نقش مهمی بازی میکند.
در حالی که از 193 عضو سازمان ملل، 115 کشور جمهوری کوزوو را به رسمیت میشناسند، دیگر کشورها با این امر مخالفاند. برای مثال، اتحادیههای فوتبال صربستان، روسیه و بوسنی و هرزگوین به طور رسمی به یوفا اعلام کردهاند که نمیخواهند با کوزوو بازی کنند.
جداییطلبی در اسپانیا و نقش فوتبال
دولت اسپانیا که از بیم تقلید جداییطلبان در باسک و کاتالونیا تا کنون کوزوو را به رسمیت نشناخته است، رویکرد متفاوتی را برگزیده است. قبل از بازی اسپانیا و کوزوو در مرحلهی انتخابی جام جهانی 2022، وزارت فرهنگ در مادرید به شبکهی تلویزیونی آرتیویای گفت که مجریان و مفسران باید به جای تیم «ملی» کوزوو از تیم کوزوو نام ببرند. گویندهی استادیوم به جای اسم بردن از کشورها یا سرود ملی آنها پخش «سرودهای بازی» را اعلام کرد.
در 120 سال گذشته اتلتیک بیلبائو نماد ابراز وجود در منطقهی باسک بوده است. در سال 1936، خوزه آنتونیو آگوئیر، بازیکن پیشین این تیم، به اولین رئیس جمهور دولت موقت منطقهی باسک تبدیل شد. او حامی تأسیس تیم ملی فوتبال باسک بود، و چنین تیمی را یکی از کاتالیزورهای بالقوهی جدایی از اسپانیا میدانست. اما پایان جنگ داخلی اسپانیا در سال 1939 به چنین ایدههایی خاتمه داد. فرانکو سنتهای منطقهای را سرکوب و استفاده از نامهای ظاهراً خارجی را ممنوع کرد: در دوران دیکتاتوری او (1974-1941) نام اتلتیک بیلبائو به اتلتیکو بیلبائو تغییر کرد.
در این دوران، بسیاری از اهالی باسک از دولت مرکزی در مادرید بیزار شدند. در سال 1976، اندکی پس از مرگ فرانکو، تیمهای بیلبائو و سن سباستین در شهرآورد باسک به مصاف یکدیگر رفتند. پیش از آغاز بازی، کاپیتانهای هر دو تیم با ابراز احساسات پرچم منطقهی باسک را در وسط زمین قرار دادند.
حزب ناسیونالیست باسک از فوتبال به عنوان ابزاری برای دستیابی به اهداف سیاسی خود استفاده کرده است. در سال 1977، خسوس ماریا دونابِیتیا، از سیاستمداران این حزب، مدیر اتلتیک بیلبائو شد. موسیقیدانان باسکی فعالیت خود در استادیوم را از سر گرفتند. طرفداران این تیم بیش از پیش خواهان خودگردانی سیاسی شدند، امری که تا حدی حاصل شده است: در اسپانیا، ملیت باسکی به رسمیت شناخته شده و زبان باسکی به یکی از زبانهای رسمی تبدیل شده است. اعطای حقوق جدیدی برای خودگردانی به منطقهی باسک اجازه داده که بیش از دیگر مناطق اسپانیا توسعه یابد.
اما نباید از یاد برد که ناسیونالیسم باسکی مرگبار بوده است: اعضای سازمان جداییطلب زیرزمینیِ «اتا» (میهن باسک و آزادی) تا پیش از انحلال در سال 2018 بیش از 800 نفر را به قتل رساندند. آنها در ژانویهی 1986، خوان پدرو گوزمن، تاجر و عضو هیئت مدیرهی اتلتیک بیلبائو، را ربودند و چند روز در اسارت نگه داشتند. این سازمان به اخاذی از باسکیهای ثروتمندی مثل بیسِنته لیزارازو، که متولد بخش فرانسوی منطقهی باسک بود و در بایرن مونیخ بازی میکرد، روی آورده بود.
اتا هرگز بیش از چند صد عضو نداشت اما از حمایت دهها هزار نفر سود میبرد. در استادیوم بیلبائو، طرفداران این تیم خواهان آزادی اعضای زندانیِ اتا میشدند. و وقتی بازیکنان این تیم در سال 2008 برای ادای احترام به ایسایاس کاراسکو، سیاستمدار سوسیال دموکرات باسکی که به دست اتا به قتل رسیده بود، یک دقیقه سکوت کردند تعدادی از تماشاگران با سوت زدن سکوت را بر هم زدند.
این ناسیونالیسم شدید در ترکیب اتلتیک بیلبائو هم مشهود است. این تیم بیش از 100 سال فقط متکی بر بازیکنان باسکی بود. امروز دیگر باسکیبودن شرط لازم نیست اما بازیکنان باید «در فوتبال باسک پرورش یافته» باشند. البته چنین «قوانینی» به صورت مکتوب در دست استعدادیابها نیست؛ در غیر این صورت، دادگاه قانون اساسی اسپانیا مداخله میکرد.
اخیراً مناقشههایی بر سر نژادپرستی علیه بازیکنان آفریقاییتبار درگرفته است. اینیاکی ویلیامز، متولد بیلبائو، فرزند یک مرد غنایی و یک زن لیبریایی، نخستین سیاهپوستی بود که ــ در لیگ اروپا در سال 2015 ــ برای اتلتیک بیلبائو گل زد.
بسیاری از هواداران اتلتیک بیلبائو هیچ علاقهای به تیم ملی اسپانیا ندارند. در منطقهی باسک، تعداد بینندگان تلویزیونی بازیهای تیم ملی اسپانیا اغلب از دیگر مناطق این کشور کمتر است. در ابتدا قرار بود که تیم ملی اسپانیا هر سه بازی خود در مرحلهی گروهیِ جام ملتهای اروپای 2020 را در استادیوم سان مامِس در بیلبائو انجام دهد. اما بیلبائو تضمین نمیکرد که در زمان همهگیری ویروس کرونا به تماشاگران اجازهی ورود بدهد. بنابراین، یوفا بازیها را به سویل منتقل کرد و بسیاری از فوتبالدوستان باسکی از این که سرزمین باسک از ورود تیم ملی اسپانیا «در امان ماند» ابراز خوشحالی کردند.
البته در دیگر شهرهای میزبان جام ملتهای اروپا چنین اتفاقی رخ نداد. اوربان، پوتین و اردوغان از این بازیها و از تیمهای فوتبال خود برای اهداف ناسیونالیستی استفاده کردند. باید کوشید تا فریفتهی شعارهای پرهیاهوی تعهد به حقوق بشر و جامعهی چندفرهنگی نشویم ــ بسیاری از میزبانان جام ملتهای اروپا برای ناسیونالیسمِ خود اولویت قائلاند.
برگردان: عرفان ثابتی
رونی بلاشکه روزنامهنگار ورزشی آلمانی است. کتاب او «بازی قدرت» به ژئوپلیتیک و فرهنگ اعتراضی در ورزش میپردازد. آنچه خواندید برگردان این نوشته با عنوان اصلیِ زیر است:
Ronny Blaschke, ‘The domination of football’, Eurozine, 8 June 2021.
[1] رم، باکو (پایتخت آذربایجان)، سنت پترزبورگ، کپنهاگ، آمستردام، بخارست، لندن، گلاسکو، سویل، مونیخ، بوداپست.