موسیقی کهن یهودی-اسپانیایی در ترکیهی امروزی
اقلیت یهودی-اسپانیاییتبار ترکیه از بازماندگان مهاجرانی هستند که قرنها پیش از شبهجزیرهی ایبری اخراج شدند و به امپراتوری عثمانی کوچ کردند. میراث فرهنگی این اقلیت، که در زبان لادینو و موسیقی فولکلور آنها متبلور میشود، در معرض نابودی است. در همین حال، بعضی از هنرمندان متعلق به این اقلیت برای زنده نگه داشتن میراث موسیقایی آن تلاش میکنند.
ژاک اِسیم، یک یهودیِ سفاردی، در خانهاش واقع در استانبول، در 3500 کیلومتریِ شبهجزیرهی ایبری، و بعد از نیم هزاره جدایی، مالک چیزی است که به نظر خودش جامعترین آرشیو موسیقی فولکلور یهودی-اسپانیایی در دنیا است. اسیم تمام عمرش در استانبول زندگی کرده است، اما در جستوجوی ریشههایش به سرزمینی کوچک در شرق اقیانوس اطلس رسیده است. زبان بومی او، یهودی-اسپانیایی یا «لادینو»، گویشی از زبان اسپانیایی است که واژگان اسپانیایی آن در تاریخ خود منجمد شدهاند، تاریخی که به فرمان الحمرا (مبنی بر اخراج یهودیان از خاک اسپانیا) در سال ۱۴۹۲ میرسد. زبان لادینوی جامعهی سفاردیِ استانبول در طول زمان تعدادی واژگان ترکی نیز جذب کرده است. اسیم خود شاهد بوده که چگونه در میان این اقلیت، که حدود ۱۷ هزار نفر جمعیت دارد، رواج و گسترش زبان لادینو دچار افت شده است؛ او معتقد است که بهترین راه برای حفظ این زبان انتقال دادن آن از طریق موسیقیِ فولکلور است. به همین دلیل، اسیم و همسرش که عضو دیگر گروه «ژانت-ژاک اسیم» است، دو دهه از عمرشان را صرف تحقیق و اجرای ترانههای لادینوی سنتی کردهاند.
وقتی در ماه اکتبر سال 2015 با اسیم صحبت میکردم، میگفت: «من جمعآوری موسیقی فولکلور لادینو را از اطرافیانم شروع کردم. از پدر و پدربزرگ و مادر بزرگم شروع کردم. بعد شروع کردم به تحقیق تماموقت دربارهی موسیقی یهودی-اسپانیایی، و برای این کار به ملاقات سالمندان در خانههای سالمندان و بیمارستانهای یهودیان میرفتم. چند سال قبل، متوجه شدم که بهترین آرشیو موسیقی سفاری را درست کردهام. محققهای دیگر کم کم برای مشورت دربارهی این موضوع به من مراجعه میکردند.»
گروه موسیقی ژانت و ژاک اسیم
سمی لوی، که در جوانی تحت تأثیر گروه سفاردیهای لس پاشاروس قرار گرفته بوده، موسیقی کلاسیک لادینو را به موسیقی پاپ تبدیل کرده است. گروه موسیقی لوی به نام «سفاراد» (که شامل چکی بنشوشهی گیتاریست و چم ستاماتیِ نوازندهی گیتار باس میشد) به موفقیتی نایل شده است که بسیاری از متخصصان موسیقیِ اقلیت آن را غیرممکن میدانستند: این که حضار بومی و ترکزبان در حین اجرای زنده اشعارِ ترانه را با خوانندگان گروه و به صدای بلند بخوانند. لوی میگوید: «کاش این آیندهبینی را داشتم که از بعضی از کنسرتها و برنامههای معرفی، که بعد از انتشار اولین آلبوممان اجرا کردیم، فیلم میگرفتم. فکر میکنم آن فیلمها میتوانست ایمان آدمها به انسانیت را تقویت کند. ما به نقاط مختلف ترکیه سفر کردیم، و به روی هر صحنهای که میرفتیم، مردم فریاد میزدند "سفاراد! سفاراد!" ترکزبانها، پیر و جوان، ترانههای لادینو را حفظ کرده بودند.» و البته موفقیت آنها بدون مصالحه نبود: «مسلماً اگر این ترانهها (یهودی-اسپانیولی فولکلور) را به ترکی هم اجرا نکرده بودیم، هرگز اینقدر محبوب نمیشدیم.»
اسیم و لوی که دو نسل از موسیقی یهودی-اسپانیایی در ترکیه را نمایندگی میکنند، به مسیرهای متفاوتی کشیده شدند. اسیم و همسرش به ضبط آوازهای فولکلورِ لادینو ادامه دادند و به مارک مستقل موزیک کلان پیوستند که ویژهی تولید آلبومهای باکیفیت و قابل بایگانی از موسیقی اقلیتهای قومی آناتولی است. در حال حاضر، گروه اسیم گاهی در استانبول کنسرتهای کوچکی اجرا میکند و همچنین این گروه تور اروپا داشته و در آنجا مورد استقبال قرار گرفته است. لوی که اکنون در بورسا اقامت دارد، کار انفرادی میکند و بیشتر در خود ترکیه اجرا دارد. گروه سفاراد بعد از آنچه که لوی «اجرای ضعیف» سومین آلبومشان، اول زمان، میخواند از هم پاشید. زمانی که من در ماه اکتبر با او صحبت میکردم، میگفت که اگرچه مخالف پخش موسیقی لادینو نیست، فکر میکند که اکثریت ترکزبان علاقهشان را به مجموعهی زبانهای اقلیتها از دست دادهاند.
با وجود زیاد و کم شدن علاقهی مردم به یک هنرمند خاص، مشخص است که از اوایل دههی ۱۹۹۰ (زمانی که حسن سالتیک، مؤسس موزیک کلان، این ژانر را با اجراهای پیشگامی مثل کارهای قارداش تورکلر (آوازهای برادری) و گروه کرد راک به نام گروپ یورم بنا نهاد) موسیقی موسوم به «موسیقی اقلیت» محبوبیت بیشتری پیدا کرده است. قارداش تورکلر که در سه سال گذشته در اطراف جهان اجراهای چندزبانهای داشته، با کسانی مثل سزن آکسو، جاندان ارکتین، و شوال سام روی صحنه رفته است. به نظر میرسد که شنوندهها کم کم دارند با میراث موسیقایی و زبانشناختی متنوع آناتولی آشنا میشوند.
سمی لوی
در حالی که محبوبیت گروه سفاراد در اواسط دههی اول این قرن نشانهی دلگرمکنندهای برای آن دسته از هنرمندان اقلیتِ اهل آناتولی بود که میخواستند به زبانهای مادریشان موسیقی اجرا کنند، به این نکته نیز باید اشاره کرد که ایستگاههای رادیویی برجستهای که به پخش موسیقی پاپ ترکی میپردازند هنوز هم تقریباً هیچ وقتی به پخش ترانههای اجراشده به هیچیک از زبانهای اقلیت (به ویژه گویشهای کردی) اختصاص نمیدهند. لوی خودش متوجه این نکته شده بود که فقط ترجمهی ترکی ترانههای سنتی و لادینوزبان سفاراد از این شبکهها پخش شده بود – و نه اصل آن ترانههای فولکلور. اسیم نیز اذعان میکند که او و همسرش هرگز انتظار نداشتهاند که در داخل کشور به موفقیتی دست پیدا کنند، و دلیل این مسئله را بیعلاقگی ترکها به فرهنگ یهودی-اسپانیایی میداند.
با توجه به تعداد اندک و در حال کاهش لادینوزبانان (و در واقع سخنوران زبانهای اقلیتهای آناتولی در کل) بیعلاقگی به موسیقی فولکلور لادینو نه عجیب است و نه الزاماً علامت خصومت ترکها با یهودیان سفاردی. اما این حقیقت به جای خود باقی است که میراث چندزبانه و چندفرهنگی امپراتوری عثمانی ناپدید شده است، و چیزی که ترکهای بسیاری – از جمله خود من – امروزه آن را یک تبار موسیقاییِ تکبعدی میدانند جای آن را گرفته است. برای درک ریشههای این تاریخنگاری موسیقایی لازم است بفهمیم چگونه جمهوری تازه استقراریافتهی ترکیه تفاوتهای مذهبی و قومی را در آناتولی کمرنگ کرد. جمهوری ترکیه بعد از چهار سال جنگ استقلال، پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی تأسیس شد. اگرچه تعداد زیادی از وزرای کشور در طول تاریخ از مذهبها و قومهای مختلفی شامل ارامنه، یونانیها و یهودیها بودند، پادشاه کشور که قدرت مطلق داشت مسلمان سنی بوده است. در واقع، کاخ پادشاهی به این سه گروه قومی اجازه میداد که «ملت»ها یا مملکتهای نیمهمستقل خود را بر طبق قوانین مذهبی خود اداره کنند.
در آغاز قرن بیستم، هم «ملت»های غیرمسلمان و هم ترکها دیگر خودشان را به عنوان ملت تعریف میکردند. جنبش ناسیونالیسم ترکی ساختار مبتنی بر تعدد «ملتها» را رد کرد، زیرا هواداران این جنبش معتقد بودند که اقلیتها «مشغول نقشه ریختن برای استقرار ملت-دولتهای خود، حتی به بهای از بین رفتن امپراتوری عثمانی هستند.» تنشهای قومی بعد از جنگ جهانی اول و در پی معاهدهی سِور در سال 1920، زمانی که متفقین بخش بزرگی از آناتولی را (که ناسیونالیستهای ترک آن را بخشی از وطن خود میشمردند) به ارمنستان و یونان واگذار کردند، به اوج رسید. علاوه بر آن، ناسیونالیستهای آنکارا از این که نخبگان غیرمسلمان، شامل یهودیان سفاردی، در رفاه نسبی در استانبولِ تحت اشغال متفقین زندگی کنند بیم داشتند.
ناسیونالیستهای ترکیه به رهبری مصطفا کمال آتاتورک، بنیانگذار جمهوری ترکیه، نیروهای اشغالگر را بیرون کردند و کنترل آسیای صغیر و استانبول را بازپس گرفتند. در سال ۱۹۲۳ معاهدهی لوزان مرزهای امروزی ترکیه را به وجود آورد، و ترکها بار دیگر بر آناتولی مسلط شدند. قانون اساسی کشور جدید، که توسط مجمع عالی کشور در سال ۱۹۲۴ به تصویب رسید، اقلیتهای یهودی و ارمنی و یونانی را به رسمیت شناخت، و اعلام کرد که تمام اقلیتهایی که در درون مرزهای جمهوری ترکیه متولد شدهاند شهروند ترکیه محسوب میشوند. ولی عنوان «ترکی» همچنان دارای دلالتِ قومیتی بود: کشور جدید زبان ترکی را به عنوان زبان رسمی معرفی کرد، و آموزش به زبانهایی غیر از زبانهای اقلیتهای به رسمیت شناختهشده را غیرقانونی اعلام کرد. همچنین، جمهوری تازهتأسیس دست به کار ساختن یک فرهنگ ملی شد که موسیقی در آن اهمیت زیادی داشت. موسیقی عثمانی و مذهبی ممنوع شد، و هنرستانها ملزم شدند تا فقط موسیقیهای «غربی مورد تأیید دولت» و موسیقی فولکلور «ترکیشده» را آموزش بدهند. در طول چند دهه، ایستگاههای رادیویی به قصد خلق یک فرهنگ موسیقایی واحد با کتمان «این حقیقت که موسیقی فولکلور ترکی در واقع ترکیبی از فرهنگهای قومی و مذهبی متفاوت است که قرنها در کنار هم زیستهاند»، فقط موسیقی غربی و فولکلور مورد تأیید دولت را پخش میکردند.
حسن سالتیک
یهودیان سفاردی از سال ۱۴۹۲، زمانی که هزاران هزار از آنها از شبهجزیرهی ایبری رانده شدند و در امپراتوری عثمانی پذیرفته شدند، آناتولی را خانهی خود نامیدند. رعفت بالی، تاریخدان ترک-یهودی، در اثر مهم خود با عنوان ترکهای یهودی در دوران جمهوریت، نوشت که در سالهای اول جمهوری ترکیه به یهودیان چنین القا میشد که احساس کنند بیشتر یک «مهمان» هستند تا شهروندی متولد ترکیه. اغلب وقتی که تقاضای استخدام یک یهودی در ارتش یا ادارات رد میشد، مسئولان به او یادآوری میکردند که قوم و خویش او به مردم ترکیه «دِینی بدهکار» هستند. علاوه بر آن، بالی نوشته است که ترکهای بسیاری فکر میکردند که اقلیتهای غیرمسلمانی که در استانبول زندگی میکنند در دوران جنگِ استقلال «خونبها»ی لازم را نپرداختهاند، ولی واقعیت این است که بسیاری از یهودیان در کنار مسلمانان جنگیده بودند.
زبان هم یک موضوع مهم و مورد مناقشه شد. قانون اساسی این اجازه را به یهودیان میداد که زبان عبری و لادینو را به کودکانشان آموزش دهند، در عمل اما آموزش عبری تنها به روحانیان یهودی اختصاص یافت و به ندرت لادینو در خارج از خانه استفاده میشد. در حقیقت، اغلب مدارس یهودی میخواستند برنامهی تحصیلی فرانسوی ارائه دهند، ولی از آنجایی که فرانسوی یک زبان یهودی نبود دولت ترکیه اجازهی آموزش به این زبان را نمیداد. همزمان محبوبیت جنبش موسوم به «وطندش ترکچه کنوش» («هموطن، ترکی حرف بزن»)، رهبران جامعهی یهودی را ترغیب کرد که برای اولین بار در طول نزدیک به ۵۰۰ سال به کودکان خود زبان ترکی را آموزش بدهند. لادینو هنوز همچنان در زندگی یهودیان رایج بود، اما همانطور که ماهر شال، محقق ترک-یهودی، نوشته است: «نسل جدید ترکی را نه تنها صحیح بلکه بدون لهجهی قابل تشخیص یهودی تکلم میکرد.» به این ترتیب، زبان ترکی تا دههی ۱۹۶۰ به زبان مادریِ بیشتر یهودیان در ترکیه تبدیل شده بود. کارن شارون در یک مطالعهی تحقیقاتی دربارهی جوانان ترک-یهودی دریافت که تا دههی ۱۹۷۰ اکثر یهودیان ترکیه زبان لادینو را «ترکیبی ناموزون از زبانهای مختلف» میدانستند که ارزش آموزش دادن به کودکانشان را ندارد.
بعد از تقریباً هفت دهه سیاست همسانسازی، دههی ۱۹۹۰ فرصتهای جدیدی برای اقلیتها به همراه آورد تا میراث غیراسلامی و غیرترک خود را طلب کنند. این دهه زمان بیرون آمدن از پوسته بود؛ در سال ۱۹۹۱، دولت ممنوعیت پخش موسیقی به «زبانهای بدون پرچم» را که به زبانهای مادریِ اقلیتهای قومی اطلاق میشد لغو کرد. وزیر امور خارجه، اسماعیل جم، در سخنرانیاش در اجلاس اتحادیهی اروپا در سال ۱۹۹۹ به همتای سوئدی خود مجموعهای از آلبومهای قارداش تورکلر هدیه داد. اما از سوی دیگر، سالهای دههی ۱۹۹۰ از بدترین سالهای جنگ بین ارتش ترکیه و حزب کارگران کردستان (پکک) هم بود. درگیری به حیطهی فرهنگ عامه نیز سرایت کرد، و موجب تشدید تنش قومی در خارج از میدانهای نبرد در شرق ترکیه شد. در طول این مدت، گفته میشد که پلیس در مناطق کردنشین نوارهای کاست به زبان کردی را توقیف میکند.
حسن سالتیک در این دههی حرکت و توقفِ چندفرهنگی، برندی برای ضبط موسیقی ساخت تا ژانر «موسیقی فولکلور ترکی» تعداد بیشتری از موسیقیهای سنتی بومی را در بر بگیرد. سالتیک در سال ۱۹۹۱ موزیک کلان را تأسیس کرد تا «فرهنگهای آناتولی که صنعت موسیقی ترکی هیچ وقت به آنها توجه نکرده بود» را در بر بگیرد. هم گروه اسیم و هم گروه سفاراد در این دوران به عرصه آمدند، ولی با اهداف متفاوت. ژاک اسیم، که شاخصترین هنرمند یهودی-اسپانیاییِ موزیک کلان بود، بعد از یک دوره نواختن موسیقی کلاسیک در ارکسترهای «سبک اروپایی» در نوجوانی، در سال ۱۹۸۵ در استانبول کار خود در حوزهی موسیقی فولکلور را شروع کرده بود. اسیم به من گفت که به نظرش باید این گذار را انجام میداده چون احساس میکرد که بعد از غوطهور بودنش در زبان لادینو در دوران کودکی، ارتباطش با میراث یهودی-اسپانیاییاش کم شده بود. او گفت: «فکر کردم باید موسیقی قومی را یاد بگیرم، موسیقی اقلیت خودم را. من در کودکی همزمان هم ترکی و هم لادینو یاد گرفته بودم. در واقع، برای من لادینو حرف زدن حتی راحتتر بود. ولی وقتی که مدرسه ابتدایی (ترکی) ام را شروع کردم، همه چیز عوض شد.»
به این ترتیب، اسیم شروع کرد به مصاحبه کردن با بزرگترهای یهودیان سفاردی در اطراف استانبول، و ضبط کردن صدای آنها؛ این کار را از خانوادهی خودش شروع کرد. فیکرت کیزیلک، یکی از پایهگذاران راک ترکی که چندین آلبوم از طریق موزیک کلان منتشر کرده، میزبان اسیم در چکردک سنات اوی شد. اسیم میگوید این شاید اولین اجرای عمومی موسیقی یهودی-اسپانیایی برای مخاطبان ترک بوده است. بعد از چند سال اجرای آوازهای فولکلور لادینو به صورت انفرادی، اسیم همراه با همسر خود گروه «ژانت-ژاک اسیم» را در سال ۱۹۸۹ تشکیل داد، و در همان سال این زوج اولین آلبوم خود را به اسم «آنتیک بیر حزون: جود-اسپانیول ازگلر» («یک سودای باستانی: ملودیهای یهودی-اسپانیایی») منتشر کردند. آلبوم بعدی آنها به اسم «سفاردی یک» همزمان با پانصدمین سالگرد صدور «فرمان الحمرا» منتشر شد. همراه با موج توجه رسانهها به این موضوع، گروه اسیم در سالنهای اصلی زیادی در ترکیه و همچنین اروپای غربی موسیقی اجرا کرد.
به رغم اجراهای این گروه در خارج از ترکیه، اسیم میگوید گروه آنها هیچگاه نتوانست در ترکیه، در مقایسه با کنسرتهای خارجیاش، مخاطب جلب کند. او میگوید: «ما هیچ وقت گروه یا مخاطبان خاصی را هدف قرار ندادیم. دغدغهی اصلی ما این بود که موسیقی باکیفیت تولید کنیم، موسیقی جالب. تعدادی شنوندهی خاص در سالنهای خارج از کشور هستند که به نوع موسیقی ما علاقهمند اند؛ ولی هیچ وقت نتوانستیم آن فضا را در درون ترکیه هم بسازیم.» علاوه بر آن، اسیم معتقد است که هنرمندان اقلیت در ترکیه، وقتی که در سالنهای کوچکتر به زبانهای خود میخوانند، هنوز در معرض واکنشهای منفی مردم قرار میگیرند. او یک بار شاهد بوده است که در جشنوارهای در جزیرهی هیبلیادا، یکی از مجموعه جزایر پرنسس در دریای مرمر، در نزدیکی ساحل استانبول، ملیگرایان افراطی حین اجرای یک خواننده بلوا به راه انداخته بودند. اسیم میگوید: «اگر فقط بخواهید یک آلبوم به زبان قومی ضبط کنید، احتمالاً مشکلی برای شما پیش نمیآید. اما من هنوز در بعضی موقعیتها از این که روی صحنه آوازی به زبان یک اقلیت بخوانم میترسم. خوشبختانه، اگر در سالنهای بزرگ شهری اجرا داشته باشید، به مشکلی بر نمیخورید ... ما داریم موسیقی قومی میسازیم و باید حواسمان به مخاطرات این کار باشد.»
سمی لوی، یک دهه بعد از این که اسیم تحقیقاتش را آغاز کرد، شروع به جستوجو و کاوش در سنتهای موسیقی اجداد خود کرد، و تجربههایش در مورد موسیقی لادینو تفاوت شاخصی داشت. لوی در دوران کودکی صدای آواز خواندن مادر و پدر و مادربزرگ و پدربزرگش به زبان لادینو را میشنید، ولی لادینو تا اواخر نوجوانی برای او بیگانه ماند. لوی میگوید: «مادربزرگ مرحوم من خیلی خوب اسپانیایی حرف میزد، ولی من هرگز در کودکی لادینو را یاد نگرفتم. خانوادهی من آن "ذهنیت اقلیتی" را پذیرفته بودند که باعث میشد ما در خانه لادینو حرف نزنیم. من خودم چیزهایی یاد گرفتم. اما الان نمیتوانم ادعا کنم که میتوانم لادینو را روان حرف بزنم.»
لادینو زبان مادری لوی نشد، اما لوی میگوید با وجود این که اغلب در مدرسهی دولتی تنها شاگرد یهودی بوده، هیچ وقت ابایی از این نداشته که از یهودی بودنش حرف بزند. لوی خاطرنشان میکند که: «مردم همیشه از من میپرسیدند آیا اسم من "سامی" (متناسب با زبان ترکی) تلفظ میشود یا "سَمی"؟ من همیشه جواب میدادم "سَمی"، حتی وقتی که با ترکهای مسلمان در یک مدرسه بودم. من هیچ وقت از این که به همکلاسیهایم بگویم که یهودی هستم نمیترسیدم، چون به هویت ترکی خود خیلی اعتقاد داشتم. من عاشق کشورم هستم. خانوادهی من حداقل پنج شش نسل اینجا بودهاند.» اما برخلاف اسیم، که به شوق شناخت میراث فرهنگی خود به سمت موسیقی یهودی-اسپانیایی کشیده شده بود، تلاش لوی برای یادگیری لادینو ریشه در علاقهاش به اجرای موسیقی داشت. لوی اینگونه به یاد میآورد: «اولین خاطرات من از "کنسرت"هایی است که در اتاق نشیمن خانهمان برای خانوادهام میدادم. همیشه دوست داشتم که یک هنرمند بشوم. وقتی که بزرگتر شدم، با دوستانم (ستاماتی و بنشوشه) دربارهی این ترانههای یهودی-اسپانیایی حرف میزدم، و این که چطور میتوانیم آنها را به شکل موسیقی پاپ در بیاوریم. راستش، هدف ما این نبود که فرهنگ سفاردی را به ترکیه معرفی کنیم؛ ما فقط میخواستیم معروف بشویم. ولی این که یکی از ترانههای لادینو در آلبوم اولمان ، عثمان آقا، یک نسخهی معروف ترکی هم داشت به نفع ما تمام شد.»
آلبوم اول گروه به اسم سفاراد در سال ۲۰۰۳ با ترکیب اشعار ترکی و لادینو، ریتمهای برگرفته از سازهای بادی بالکانی، و حس و حال پاپ غربی، توانست برای چند ماه هم در پخش رادیویی و هم در پخش تصویری مطرح بماند. برخلافِ گروه اسیم که نام خود را از قبل از پخش آلبوم سال ۲۰۰۶ (به اسم آدیو) به موسیقی فولکلور مستقل پیوند داد، گروه سفاراد با «یاپیم موزیک دوغان» کار کرد و به فهرست کارهای برجستهی موسیقی پاپ ترکیه پیوست. گروه سفاراد بعد از موفقیت اولیهی خود، کارشان را در سال ۲۰۰۵ با آلبوم سفاراد دو ادامه دادند. آلبوم سوم آنها که همچنان حاوی آوازهای لادینو و ترکی بود در سال ۲۰۰۷ به بازار آمد، ولی طبق گفتهی لوی قبل از این که آلبوم اول زمانلر به بازار بیاید، علاقهی هواداران موسیقی پاپ به موسیقی یهودی-اسپانیایی فروکش کرده بود.
لوی میگوید: «سفاراد از نقطه نظر کاملاً تجاری دیگر نمیتوانست به کارش ادامه دهد. ما بیشتر کارهای یهودی-اسپانیایی مناسب بازار را ضبط و اجرا کرده بودیم. اگر تمام قصدمان برای تشکیل این گروه این بود که دربارهی موسیقی سفاردیک تحقیق کنیم و آن را ترویج کنیم، الان هنوز گروهمان سر جای خود باقی مانده بود. ولی احتمالاً به جای شو اجرا کردن در ترکیه، داشتیم در جشنوارههای بینالمللی شرکت میکردیم. ما اولی را انتخاب کردیم.» لوی بعد از انحلال گروه سفاراد در سال ۲۰۰۷، با آلبوم حاده حاده که ترکیبی از ملودیهای یهودی-اسپانیایی با اشعار ترکی بود شروع به کار هنری انفرادی کرد. لوی در حال حاضر در بورسا زندگی میکند و موسیقی اجرا میکند، و بیشتر کارهایش ترانههای پاپ به زبان ترکی هستند. هنوز خواندن به زبان لادینو را دوست دارد، اما خودش میگوید که او «یک هنرمند است، نه یک مسیونر»، و هدف اصلیاش ترویج موسیقی یهودی-اسپانیایی نیست.
در حال حاضر، به نظر میرسد که کار با شبکههای پخش موسیقی اینگونه ایجاب میکند که هنرمندان اقلیت ترانههایی به زبان ترکی اجرا کنند. چندین هنرمند ارمنی، یهودی، کرد، و یونانیتبار با آلبومهای ترکی خود موفقیتهای بزرگی کسب کردهاند. در همین راستا، هنرمندان کرد مثل آینور دوغان و روژین در ترکیه هزاران آلبوم و بلیت کنسرت برای آوازهای کردی فروختهاند. اما برای موسیقیدانانی مثل ژاک اسیم که اقلیتاش یکی از کوچکترین اقلیتهای ترکیه است، همین که توانسته آگاهی عمومی از فرهنگ موسیقایی کشورش را در سطح جهانی بالا ببرد به خودی خود یک موفقیت محسوب میشود.
لوی هم از این جهت که توانسته است جنبههای مختلف هویت خود را از طریق موسیقی کشف کند احساس رضایت میکند. او میگوید: «یک بار یک نفر از من پرسید با شنیدن کلمهی "ترکی" چه چیز به ذهنم میآید و چطور خودم و ریشههایم را تعریف میکنم. من به او جواب دادم که من خودم را هم غربی میدانم و هم شرقی، بچهی دریای اژه و دریای سیاه. اما حتی با تغییر ترکیه، آناتولی که عوض نمیشود و همیشه سر جای خودش باقی میماند. پس باید خودم را اهل آناتولی معرفی میکردم.»
برگردان: پروانه حسینی
ازگی یوستونداگ پژوهشگر ترک و مقیم آمریکا است. آنچه خواندید برگردانِ این نوشتهی او است:
Ezgi Üstündağ, ‘An Ancient Melancholy,’ REORIENT, 4 July 2016.