تب‌های اولیه

مهرانگیز کار: هنوز باور نمی‌کنم که این همه ظلم را پذیرفته باشیم

مهرانگیز کار، حقوق‌دان و پژوهشگر

این روزها که شهر را چراغانی کرده‌اند تا چهل سالگی انقلاب را جشن بگیرند، ایرانیان زیر وحشت ناامنی و آینده‌ای که هولناک‌تر از گذشته در ذهن‌شان تصویر می‌شود، باور نمی‌کنند این همه شکنجه و فقر و اسارت را از انقلابی دارند که با هزار امید به سویش دست دراز کرده بودند و می‌گفتند «شاه برود، هرکه می‌خواهد بیاید»، یا «به فرض که خمینی تو زرد از آب در بیاید، ترتیبش را می‌دهیم، از شاه که قوی‌تر نیست.»

منصوره بهکیش: شعارهای عدالت‌خواهانه‌ی خمینی همه را هیجان‌زده کرده بود

منصوره بهکیش، فعال در حوزه‌ی دادخواهی

ما نه تنها آزادی و عدالت را به دست نیاوردیم بلکه در قعر یک دیکتاتوری تمام عیار مذهبی اسیر شدیم. از همان ابتدای انقلاب، بهترین و عاشقترین بچهها و فعالان جنبشها را زدند و کشتند و این مسئله آسیب زیادی به گروه‌ها و فعالیتها‌شان زد. خود من در سال‌های بعد از انقلاب، شش نفر از اعضای خانوادهام را که همگی برای پیروزی این انقلاب تلاش و مبارزه کرده بودند، از دست دادم.

تصویرهای انقلاب

محمد حیدری

رویدادهای دوره‌ی انقلاب و چهل سالی که از آن می‌گذرد در عکس‌های بی‌شماری ثبت شده، که بسیاری از آن‌ها تصویرهایی ماندگار از انقلاب در حافظه‌ی جمعیِ ماست. این مجموعه روایت محمد حیدری از برخی از این عکس‌هاست.  

رحمان جوانمردی: انقلاب نتوانست سیستم اداره‌ی کشور را تغییر دهد

رحمان جوانمردی، مدافع حقوق بشر

من دو روز بعد از ۲۲ بهمن و در روزهای تغییر رژیم، به محض این‌که از فرودگاه مهرآباد اجازه‌ی پرواز دادند، به ایران برگشتم. در آن هواپیما، نزدیک ۲۵۰ تا ۳۰۰ نفر ایرانی دیگر هم بودند که تا پیش از این، نمی‌توانستند به ایران برگردند. در بین آنها کسانی بودند که دو نسل بعد خودشان را ندیده بودند. حدس می‌زنم بیشتر توده‌ای بودند، کسانی که بعد از کودتای سال ٣٢، زمانی که فعالیت حزب توده ممنوع شد و تودهای‌ها را دستگیر می‌کردند، فرار کرده بودند.

نوشابه امیری: خمینی با انتقام و نفرت به ایران آمد

نوشابه امیری، روزنامه‌نگار

وقتی هم که با آقای خمینی مصاحبه کردم، پای تلفن که مصاحبه را برای سردبیرمان، رحمان هاتفی (که سال ۶۰ زیرشکنجه در زندان کشته شد) و شوهرم که عضو شورای سردبیری کیهان بود خواندم، تمام مدت گریه می‌کردم و درباره‌ی خمینی به آنها گفتم که یک کسی با انتقام و نفرت به ایران می‌آید.

مهرک کمالی: تقویت عاملیت مردم، نتیجه‌ی ناخواسته‌ی انقلاب ۵۷

مهرک کمالی، استاد ادبیات فارسی

من در روزهای منتهی به انقلاب، در شیراز بودم و کاملاً هم نسبت به انقلاب سمپاتی داشتم. به عنوان یک نوجوان به راهپیمایی‌ها میرفتم و خیلی دوست داشتم که شاه نباشد. خانوادهی ما کاملاً غیرسیاسی بود و پدر و مادرم هیچ کاری با سیاست نداشتند، اما من تصور میکردم که شاه یک دیکتاتور است و باید برود و یک حکومت دیگر جایش را بگیرد. هیچ تصور خاصی هم از این‌که چه چیزی پیش خواهد آمد نداشتم. 

مریم سطوت: سلطنت متلاشی شد اما خواسته‌های ما محقق نشد

مریم سطوت، فعال سیاسی و از اعضای اتحاد جمهوری‌خواهان

اگرچه انقلاب پیروز شد اما ما خواستههایی را که برای‌ آنها مبارزه میکردیم، به دست نیاوردیم. ما خواهان آزادی سیاسی بودیم که آن را به دست نیاوردیم، ما خواهان آزادی بیان بودیم که به آن دست نیافتیم. ما خواهان جمهوری‌ای بودیم که در عوضِ آن، جمهوری اسلامی درست شد. ما خواهان جامعهای بودیم که بر مبنای قوانین مدنی اداره شود، اما الان جامعه ایران با قوانین اسلام اداره میشود.

فتحیه زرکش یزدی: امیدم پیاده شدن حرف‌های خمینی در فرانسه بود

فتحیه زرکش یزدی، فعال حقوق زنان

بیم من اما این بود که چون خمینی به عنوان رهبر این انقلاب، انسانی مذهبی بود، رژیم جدید هم رژیمی مذهبی باشد و آزادیها محدود شود. به خصوص نگران محدودیت آزادی زنان بودم. ولی از طرفی هم فکر میکردم با وجود این‌که خمینی یک فرد مذهبی است، حرف‌هایش چنان نیست که برای زنان گرفتاری درست کند.