بسیاری از باورهای ما که نقش اساسی در جهانبینیمان دارد، برگرفته از جوامعی است که به آن تعلق داشته و در آن پرورش یافتهایم. والدین مذهبی بچههای مذهبی بار میآورند، مؤسسات آموزشیِ لیبرال، فارغالتحصیلان لیبرال تربیت میکنند و ایالتهای دموکرات یا جمهوریخواه اغلب دموکرات یا جمهوریخواه باقی میمانند.
وقتی برتراند راسل مُرد در ایران برای گزارهای که میخواست خبر این مرگ را بدهد اتفاق عجیبی افتاد. در مورد کسی که کتاب «چرا مسیحی نیستم» را نوشته بود باید چه مینوشتند؟ او جان به جانآفرین تسلیم کرد! این یعنی او اکنون به نزد دادار بیهمتاست. اما این نظر کسانی است که به جانآفرین اعتقاد دارند و او نداشت، که مسیحی نبود. اگر این طور مینوشتند خبر مرگ او را برخلاف نظر او داده بودند.
برای نیرمال ورما (۲۰۰۵-۱۹۲۹)، نویسندهی هندی، شهر پراگ دروازهی ورود به ذهنیت اروپایی از راهی سوای زبان انگلیسی بود. حتی پس از بازگشت ورما به هند در دههی ۱۹۷۰ و توجه بیشتر او به هویت هندی، فرهنگ و ادبیات اروپایی جایگاه ویژهی خود را در آثار او حفظ کرد.
تجربیات ترکیه نمونهی روشنی است از اینکه در کشوری با ساختار موزائیکی متشکل از قومیتها و ملیتهای گوناگونی که هر یک زبان خود را دارند، هرگونه سیاست هویتگرا، و بهویژه ملی/مرکزگرا، به شکافهای قومی دامن میزند، و وضعیت معمولاً برگشتناپذیری را به وجود میآورد که عموماً به فاجعه میانجامد.
دوازده ژوئن روز جهانی منع کار کودک است. طبق آخرین آمار، 152 میلیون کودک کار در جهان وجود دارد که بیش از 90 درصد آنها در کشورهای در حال توسعه ساکن هستند. تخمینهای سازمان جهانی کار نشان میدهد که 62 میلیون کودک در منطقهی آسیا و پاسیفیک، حدود 72 میلیون نفر در آفریقا و بیش از ۱۷/۵ میلیون تن در آمریکای لاتین و حوزهی کارائیب مشغول به کارند.
آدام اسمیت از این مشکل شناختهشده تصور روشنی داشت، مشکلی که وقتی آدمها میکوشند زیرک، کارآمد و اخلاقی باشند با آن مواجه میشوند. او در ثروت ملل (۱۷۷۶) میگوید که نانوا از روی نیکخواهی نان نمیپزد بلکه به خاطر نفع شخصیاش نان میپزد. تردیدی نیست که منفعت همگانی وقتی میتواند حاصل شود که مردم در تعقیب آن چیزی هستند که به سادهترین طریق به دست میآید: نفع خود.