مارگارت مید در دورهی حیات علمیاش یکی از روشنفکران محبوب در آمریکا بود، محبوبیتی که پیش از آن هیچ انسانشناس دیگری به آن دست نیافته بود. او این آوازه را تنها زمانی که ۲۷ سال داشت با انتشار اولین کتابش «بلوغ در ساموآ» به دست آورد.
شاهزاده پتر کروپوتکین، اشرافزادهای که در دانشگاه نظامیِ نخبگان روسی تحصیل کرده بود، در سال ۱۸۶۶ با ایوان پولیاکف، دوست جانورشناس خود و یک نقشهبردار به نام ماسکینسکی مسافرت میکرد. کروپوتکین و پولیاکف به امید یافتن شواهد آن عامل تعیینکنندهی تکاملی که چارلز داروین در منشأ انواع (۱۸۵۹) به راه انداخته بود، یعنی رقابت، سر ذوق آمده بودند. اما به زودی مأیوس شدند.
بهرغم اعتقادات عامیانهای که به ویژگیهای افسانهای تستوسترون گره خوردهاند، تا کنون در هیچ مطالعهی علمی دقیقی، ارتباطی معنادار میان سطح تستوسترون مردان سالم و میل جنسیِ آنها پیدا نشده است.
ممکن است دیگر به درستی ندانیم که منظور از روح چیست اما به چشم دل درمییابیم که منظور از روحِ خود را باختن چیست ــ گونهای رهگمکردگی و فروپاشی معنوی در آنجا که هر آنچه درست است و نیکو از خاطر ما میگریزد، و ما میمانیم و یک زندگی برباد رفته به طمع سودایی خام، در نمایشی بیحقیقت.
واقعیت این است که تفاوتهای جنسیتی وجود دارند. مردان و زنان، پسران و دختران، واقعاً به طرزی متفاوت با هم رفتار میکنند. مسئله ــ و مشکل ــ این است که دربارهی منشأ این تفاوتها اختلاف نظر داریم. آیا این تفاوتها به نحو ژنتیکی تعیین میشوند؟ یا این تفاوتهای مشاهدهشدهی رفتاری معلول فرهنگ است؟
در میانهی دههی اول این قرن، یک متخصص علوم سیاسی با پیشنهاد عجیبی به سراغ عصبشناسی به نام رید مونتِگیو رفت. او گفت که وی و همکارانش شواهد و مدارکی دارند که نشان میدهد گرایش سیاسی ممکن است تا حدی موروثی باشد و با واکنش فیزیولوژیک ما به تهدیدها بتوان به آن پیبرد.