جغرافیا علیه تاریخ
هامون نیشابوری
چگونه ممکن است برداشتی از زمان به نفی تاریخ منجر شود و پیامدهای ناگواری برای تعاملات بشری داشته باشد؟
چگونه ممکن است برداشتی از زمان به نفی تاریخ منجر شود و پیامدهای ناگواری برای تعاملات بشری داشته باشد؟
دو عامل مهم داستاننویسیِ ایرانِ قبل و بعد از انقلاب را از هم جدا میکند: اول، جهانبینی نویسندگان و دوم، تفسیرشان از روابط قدرت. داستاننویسان مطرح پیش از انقلاب، به اشکال مختلفِ رئالیسم اجتماعی و رئالیسم انتقادی ملتزم بودند و بر مبنای قدرت تعیینکنندهی نهادهای مسلط بیرونی داستان مینوشتند. داستاننویسانِ پس از انقلاب بر کنش فردی و بُعد روانشناختی شخصیتهای داستانی تأکید داشتند.
من آن موقع ۱۷ سال داشتم و مثل همهی تابستانهایی که در تهران بودم یک مینیشورت جین و بلوز آستین حلقهای پوشیده بودم. از پیادهروی میرداماد که در حال عبور بودیم، دو خانم با عصبانیت و پرخاشگری شدید از داخل این جمعیت به سمت ما آمدند و از زیر چادرشان دو تا روسری بلند درآوردند و به سوی من پرت کردند. گفتند خودت را بپوشان، این چه وضعی است که در خیابان هستی. من شوکه شده بودم. چون هنوز انقلاب نشده بود و من مثل همهی تابستانهایی دیگری که به ایران میرفتم لباس پوشیده بودم و انتظار این برخورد را نداشتم.
وقتی بوداییها به مسلمانان روهینگیا در میانمار حمله کردند بسیاری از مردم از شنیدن این که در قرن بیست و یکم هم قتل عام رخ میدهد، تکان خوردند. اما قتل عام اتفاق میافتد و شواهد فزاینده حاکی از آن است که این رویدادها از الگوهای آشنایی پیروی میکنند. در این صورت، باید بتوان وقوع آنها را پیشبینی کرد.
انقلاب بهمن ۱۳۵۷ روی دوش یک گفتمان عمومی به پیروزی رسیده بود که آن گفتمان صرفنظر از تعلقات مذهبی یا سوسیالیستیاش، سه عنصر برجسته و نسبتاً مشترک داشت: برابری، برادری و آزادی. منتها این گفتار بسیار مبهم و کلی و فاقد جزئیات روشن بود؛ به این معنی که ما دلبستگی به آزادی داشتیم اما در مورد دموکراسی چیز زیادی نمیدانستیم. یعنی تصور روشنی از شکل تحقق آن آرمان آزادی در قالب سیاسی و اجتماعی نداشتیم.
قتل پاول آداموویچ، شهردار لیبرال محبوب گِدانسک، واکنشهای تندی را در سراسر لهستان و دیگر نقاط اروپا برانگیخته است. در راهپیماییهای خاموشی که در ورشو، گدانسک و دیگر شهرها به یاد او برگزار شده است دهها هزار لهستانی شرکت کردهاند. شنبهی گذشته، روز خاکسپاری او، روز سوگواری ملی بود.
هرچه و هرکه با استبداد مدرنِ سلطنتی یا با غرب یا حتی با استعمار میجنگد الزاماً از آن حکومتها مترقیتر نیست بلکه میتواند بارها واپسگراتر و خطرناکتر باشد. این شناخت میبایست و میباید به ارزیابیِ تازه و بازسازی بسیاری از تئوریها و استراتژیهای چپِ مارکسیست در کشورهای درحال توسعه بینجامد.
جولین باگینی، فیلسوف و نویسنده، در جدیدترین اثرش، جهان چگونه میاندیشد: تاریخ جهانی فلسفه، میخواهد این واقعیت را به ما یادآوری کند که هرچند جهانیشدن جابهجایی کالاها و مردم را افزایش داده اما در انتقال اندیشهها به آن سوی مرزها دستاورد ناچیزی داشته است.
حالا نه جهانی که اطلاعات از آن خبر میدهد بلکه خودِ اطلاعات به محلِ اصلیِ «امرِ ناشناخته» تبدیل شده است. اکنون به نظر میرسد که خودِ اطلاعات بیش از حد گسترده، مرموز و مهارنشدنی است.
در دنیای ناپایدارِ ما که مبتنی بر تغییرِ آنی و نامنظم است، اهداف غاییِ تعلیم و تربیتِ سنتی نظیر عادتهای ثابت، چارچوبهای شناختیِ محکم و اولویتهای ارزشی پایدار، عیب و نقص به شمار میروند. دستکم، تلقّی بازارِ دانش از آنها چنین است، بازاری که وفاداری، پیوندهای ناگسستنی و تعهداتِ بلندمدت را مطرود و منفور میشمارد: اینها موانعیاند که باید از سرِ راه برداشت.
در ۲۸ مرداد ۱۳۵۷، یعنی شش ماه پیش از پیروزی انقلاب، سینما رکس آبادان آتش زده شد و ۳۷۷ نفر در آتش سوختند. زنده زنده، جلو چشم بسیاری از ما جوانها که رفته بودیم بلکه بتوانیم درهای سینما را باز کنیم و آنها را نجات دهیم. این تجربه برای همیشه خاطرهی مرا از انقلاب تحت تأثیر قرار داد. گورستان شد محل تجمع ما. خشم از بیداد زبانه میکشید اما معلوم نبود باید چه کسانی یا کجا را نشانه گرفت، و بیم از همانجا آغاز شد.
یادگیری و تعلیم و تربیت به قامتِ دنیایی پایدار دوخته شده بود، دنیایی که امید میرفت که پایدار بماند و قرار بود که پایدارتر شود. در چنین جهانی، حافظه چیزِ ارزشمندی به شمار میرفت، و هر چه قویتر و پایدارتر بود، باارزشتر محسوب میشد. امروز چنین حافظهی قوی و پایداری از جهاتِ بسیاری بالقوه مایهی ناتوانی، از جهاتِ بسیار دیگری گمراهکننده، و از اکثر جهات بیفایده است.
جنبش زنان در ایران اگرچه پیشینهای به قدمت انقلاب مشروطه دارد، اما فقط در ۱۲ سالِ بین ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۸، بود که توانست یک دورهی مستمرِ نهادسازی و پس از آن مطالبهمحوری و سازماندهی کارزارها و اعتراضهای جمعی برای احقاق حقوق زنان را در کارنامهی خود ثبت کند و خواستههای زنان را به صورت گسترده در عرصهی عمومی مطرح کند.
من به تاریخ انقلاب مثل تاریخ خودشناسی نگاه میکنم. خودم را و نسل خودم را در آن میبینم و باز میشناسم. در جریان انقلاب ما بسیار آموختیم. آبدیده شدیم. رشد کردیم اما همچنان با مشکلات بسیاری دست به گریبانایم. در روزهای انقلاب من در مشهد بودم. ۱۸ سال داشتم و مثل بیشتر جوانانِ همنسل خودم در انقلاب شرکت کردم.
یک سال پس از درگذشت اندی وارهول، مؤسسهی ساتبی در حراجی ۱۰ هزار تکه از لوازم شخصی او را به معرض فروش گذاشت که چیزی بیش از ۷ هزار خریدار بالقوهی آثارش را به وسوسه انداخت. سال ۱۹۸۸ بود. دیک کاوت در دقایق آخر در محل حراج حاضر شد و به قیمتهای پرداختشده برای یک مبل راحتی که امیل ژاک رولمن طراحی کرده بود کنایه زد.
بسیاری پس از مهاجرت همچنان تعلقِ خاطر نسبت به جایی به نام وطن داشته و آرزوی بازگشت به آن را دارند. این مکان در خاطرات افراد انعکاس گذشتهی طلایی و شیرینی است که پیش از دورهی مهاجرت وجود داشت. ذهن افراد غالباً با گزینش لحظات شیرینِ گذشته و حذف وقایع ناگوار، تلفیقی ناهمخوان با واقعیات تاریخی ارائه داده و سپس در حسرت آن وضعیت مینشیند. احساس حسرت بسیاری را به اندیشهی بازگشت به وطن میاندازد. اما این افراد بهندرت آنچه را در تخیل خود از وطن دارند در واقعیت هم مییابند.
رخدادهای اخیر جهان -هر کدام را که مایلاید در نظر بگیرید- شاید در شما این پرسش را ایجاد کرده باشند که تاریخ بشر به کجا میرود و چه مسیری را طی خواهد کرد. احتمالاً این تنها شما نیستید که چنین پرسشی دارید. از هم گسیختن اتحادهای جهانی و برآمدن جنبشهای افراطی راستگرایانه موجب شده است اجتنابناپذیر بودن «پیشرفت» زیر سؤال برود.
استفادهی بشر از پلاستیک عمری نهچندان طولانی دارد. علاقهی ما به این ماده بیدلیل نیست. اما علت مصرف روزافزون این ماده چیست و این روند چه پیامدهای در محیط زیست دارد؟ چارهی کار کدام است؟
اولین خودکشی ثبت شده در تاریخ ایران را میتوان در دل بیستون یافت. در کتیبهی بیستون در شرح چگونگیِ مرگِ کمبوجیه آمده: به «خویشمرگی مرد.» این که آیا کمبوجیه به مرگی خودخواسته مرده یا مرگی طبیعی رازی است که از پس سالیان هنوز نامکشوف و مورد جدل است. چند صباحی است اما که پژوهشی دیگر نیز به خویشمرگیهای حوالی این کوه اضافه شده است. گویی عبارت حکاکی شده به سه زبان حالا خود دست به کار معنابخشی به این راز شده و از کلمات به بدنها منتقل شده است.