قادسیهی صدام: بازی با تاریخ و حافظهی جمعی
طاقنصرت «شمشیرهای قادسیه» در بغداد
کمتر از شش ماه پیش از آغاز جنگ عراق با ایران، صدام در یک سخنرانی ایرانیها را «بزدل و کوتوله» خواند که خیال دارند «انتقام شکست جنگ قادسیه» را بگیرند و وعده داد که به نیابت از تمام عراقیها و بلکه تمام اعراب خاطرهی قادسیه را زنده نگه میدارد و جلوی ایرانیها میایستد. جنگ ایران و عراق در گفتمان رسمی رژیم بعثی عراق «قادسیهی صدام» خوانده میشد.
قادسیه، دیروز و امروز: موردی برای مطالعه تاریخ و حافظه، مذهب و ناسیونالیزم در گفتمان خاورمیانهای، پایاننامه دکترا، نوشتهی دی گرشون لونتال، دانشگاه برندایس، ۲۰۱۱
دوازده فروردین ۱۳۵۹ خبرگزاری رسمی عراق اعلام کرد که یک ایرانیالاصل با نام سمیر نورعلی در حین تلاش برای ترور طارق عزیز – معاون رییسجمهوری – کشته شده است. مقامات عراقی مدعی شدند که سمیر عضو «فداییان اسلام» بوده است. این ادعا را خبرگزاری رسمی ایران – «پارس» که بعدها به «ایرنا» موسوم شد – نیز به نقل از یک تلفن ناشناس به دفتر خبرگزاری تکرار کرد. هیچ وقت چند و چون ماجرا شرح داده نشد. سه دهه بعد، بنیاد شهدای عراق که زیر نظر نخستوزیر است، سمیر نورعلی را قربانی یک صحنهسازی سیاسی معرفی کرد که هیچ نقشی در آن نداشته است. سمیر یک دانشجوی سال سوم فیزیک در دانشگاه المستنصریه بغداد بود و از اقلیت فیلی که جان و مالشان دستخوش تاراج مدام حکومت بعثی عراق بود.
ماجرای سمیر اما بهانهای شد برای صدام تا بنیادیترین استعارهی عقیدتی-سیاسی دوران حکومتش را از صدر اسلام احضار کند و به حال حاضر بیاورد. یک روز پس از حادثه، یعنی سیزده نوروز ۱۳۵۹، صدام در سخنرانیاش ایرانیهای «بزدل و کوتوله» را مسبب ماجرا خواند که خیال دارند «انتقام شکست جنگ قادسیه» را بگیرند و وعده داد که به نیابت از تمام عراقیها و بلکه تمام اعراب خاطرهی قادسیه را زنده نگه میدارد و جلوی ایرانیها میایستد. کمتر از شش ماه بعد جنگ عراق با ایران آغاز شد، جنگی که در گفتمان رسمی رژیم بعثی عراق «قادسیهی صدام» خوانده میشد.
پیروزی مسلمانان بر سپاه امپراتوری ساسانی در قادسیه سیزده قرن است که در حافظهی جمعی ایرانیان و اعراب نقش بسته است. روایتهایی که از این نبرد ساخته و ارائه شده، و گونهای که به یاد آورده شده و میشود، تفاوت چشمگیری با تاریخ آنچه واقعاً اتفاق افتاده دارد. همین انگیزهای شد برای دی گرشون لِوِنتال، استاد مطالعات تاریخ فرهنگی خاورمیانه تا پایاننامه پر و پیمان دکترایش را در اینباره بنویسد. بخش اعظم پایاننامه به بررسی و مقابلهی روایتهای تاریخی و قصصی میپردازد که در منابع اولیه و متأخر اسلامی و غیراسلامی، و به زبانهای عربی، فارسی، سریانی، عبری، ارمنی و گرجی دربارهی این نبرد وجود دارد. لونتال همچنین با دقت به تفتیش توصیفاتی میپردازد که از فرط تکرار به باور رایج دربارهی قادسیه تبدیل شدهاند، مثل روایتهای حماسی از جنگجویان بیساز و برگ و تجربهی عرب در برابر سپاه مجرب و تا دندان مسلح ساسانی، یا افسانههایی که از مشیت و مداخلهی الهی در حین نبرد برای پیروزی سپاه اسلام سخن میگویند.
قادسیه در خلال سیزده قرن به خاطرهی خوش مذهبی برای عامه مسلمانان تبدیل شده بود که شهادت بر حقانیت دینشان میداد. صدام اما تصمیم گرفت تا نبرد را از نو شروع کند و برای پیشبرد اهداف سیاسی خودش رنگ و بوی قومی و ناسیونالیستی به آن بدهد. لونتال در آخرین بخش پایاننامهی خود به بررسی پروژهی تاریخسازی صدام و اشتیاق وسواسگونهاش به قادسیه میپردازد.
در یکی دیگر از تبلیغات هنری، شمشیر ذوالفقار علی در نبرد قادسیه نشان داده و چنین تداعی میشد که علی قهرمان عرب در جنگ با «پارسیها» است.
در دوران حکومت او هر شهر و روستای کوچک و بزرگی یک خیابان صدام داشت و یک میدان قادسیه. ارتش عراق سپاه قادسیه خوانده میشد و با این حال درون همین سپاه هم گردانی خاص با نام قادسیه وجود داشت. نام کشتی جنگی قادسیه بود و همینطور نام روزنامهی رسمی ارتش، نام مؤسسات آموزشی، بیمارستانها، بنگاههای تجاری و حتی اوراق قرضه. رادیوی «صوت القادسیه من الاحواز» از بغداد برای ایرانیهای عرب خوزستان برنامه پخش میکرد. تصویر صدام در کنار جنگجویان قادسیه روی اسکناس ۲۵ دیناری عراق بود، روی مدالهای نظامی، دیوارنگارهها و روی تمبرهای پستی هم.
گاه این تصاویر ترکیب غریبی داشتند؛ مثلاً جت جنگندهی عراقی را نشان میدادند که بر فراز شمشیربهدستان بدوی در حال پرواز بود. در یکی دیگر از تبلیغات هنری، شمشیر ذوالفقار علی در نبرد قادسیه نشان داده و چنین تداعی میشد که علی قهرمان عرب در جنگ با «پارسیها» است. در نمونهی دیگری شمشیر سعد ابن ابیوقاص، رهبر سپاه اعراب، در کنار تفنگ صدام جاخوش کرده بود – طنز ماجرا این بود که بسیاری از روایتهای تاریخی سعد را مذمت میکنند که از روی بزدلی اصلاً حاضر به مشارکت در نبرد قادسیه نشده بود.
معمولاً اشاعهی ناسیونالیزم عربی به جمال عبدالناصر، رییسجمهوری مصر، نسبت داده میشود. اما این صدام بود که دشمنانگاری «پارسیها» را در این گفتمان جا انداخت و نهادینه کرد. او از سال ۱۹۷۳ میلادی (تقریباً هفت سال پیش از آغاز جنگ با ایران) پروژهای را راه انداخت با عنوان «مشروع عیادت کتابات التاریخ» که هدفش بازنویسی تاریخ برای تحکیم سلطه و ترویج کیش شخصیت صدام بود. ایرانیها در این بازنگریِ تاریخی، چنان که رادیوی «صوت القادسیه من الاحواز» مدعی بود، «از سپیدهدم تاریخ در حال توطئهچینی علیه اعراب بودند.»
داستان نزاع از چهار هزار و پانصد سال پیش شروع میشد؛ زمانی که عیلامیها سومر و اکد را زیر سلطهی خود آوردند، بعد به فتح بابل توسط کوروش میرسید و همینطور ادامه مییافت. حتی جنگهای صفوی با عثمانی هم گونهای تفسیر میشد که انگار تداوم نزاع قدیمی بین ایران و اعراب بوده است. خلاصهی ستم مدام ایرانیان در عبارتی تبلور مییافت که بارها در رسانههای عراقی و عربی در خلال جنگ تکرار شد: «من أخمینی الی خُمینی» که یعنی ایرانیان از زمان هخامنشیان، که در عربی أخمینیون خوانده میشوند، تا زمان خمینی همواره علیه اعراب بودهاند.
صدام در این روایت اما جمع همهی قهرمانان بود: گاه روح نبوکدنصر در او حلول کرده بود، گاه منصور عباسی، گاه صلاحالدین ایوبی و بسیاری از اوقات هم سعد ابن ابیوقاص. جنگجویان قادسیه قرنها به خاطر تقوا و ایمانشان ستوده میشدند اما در بازنگری کتابهای درسی تاریخ در دوران صدام، خون عربی و شجاعت بدوی بود که برجسته میشد. قادسیه در روایت تازه فقط یک واقعهی سرنوشتساز در تاریخ گسترش اسلام نبود، بلکه مناسبتی ملی بود که رهایی اعراب از یوغ ستم ایران را رقم زد. به دستور صدام در نزدیکی خرابهی طاق کسری اردوی قادسیه به راه افتاد؛ بچه مدرسهایها را دستهدسته میآوردند تا از گذشتهی پر افتخار عبرت بگیرند، دیپلماتها برای ادای احترام باید سر میزدند و مردم عادی هم تشویق میشدند که بساط عیششان را آنجا پهن کنند. کار به تولیدات سینمایی هم کشید. فیلم قادسیه، با سرمایهگذاری ۱۵میلیون دلاری عراق و با مشارکت صنعت سینمای مصر در سال ۱۹۸۱ تولید و همزمان در کشورهای عربی اکران شد. فیلم از طرف عراق به جشنوارههای کن و فیلم مسکو هم فرستاده شد. تولید فیلم یکسال و اندی پیش از آغاز جنگ شروع شده بود و دولت ایران بعدها از آن به عنوان یکی از شواهدی استفاده کرد که نشان میداد صدام از مدتها پیش به طور حسابشده در تدارک آغاز جنگ بوده است.
به نظر لونتال، صدام با زنده کردن خاطره و برجسته کردن استعارهی قادسیه سه فایده میبرد:
نخست، قادسیه استعارهای امیدبخش با پیامی روشن بود: چنان که اعراب در قادسیه سپاه ساسانی را شکست دادند این بار هم پیروزی بر ایران ناگزیر است.
دوم، قادسیه ناسیونالیزم عربی-عراقی را تقویت میکرد بدون آنکه لزوماً آن را در تعارض با مذهب قرار دهد. بخش زیادی از تبلیغات قادسیه برای مخاطب شیعی عراق بود. صدام میخواست جذابیت گفتمان شیعیگرای جمهوری اسلامی را برای شیعیان عراقی کم کند و از آنان انتظار داشت تا هممذهبیهای خود در آن سوی مرز را اول بیگانهی پارسی ببینند و بعد شیعی. او حسابشده از عناصر مذهبی برای ترویج گفتمان ناسیونالیستی و کیش شخصیت خویش بهرهبرداری میکرد، بارها به زیارت مراکز مقدس شیعی رفت و همچنین ادعا کرد که نسبش به امام سوم شیعیان میرسد. در سالهای جنگ با ایران، بنری در سردر حرم امام حسین نصب شده بود که از زائران میخواست تا به جان صدام «مدافع حرم مقدس [از تعدی ایرانیان] دعا کنند.»
تصویر صدام و جنگجویان قادسیه روی ۲۵ دیناری عراقی
سوم، استعارهی قادسیه دعوای صدام را، که ماهیت سیاسی و ژئواستراتژیک داشت، به صورت یک جدال قدیمی و دنبالهدار قومی میان ایرانیان و اعراب وانمود کرد. صدام از قدرت چارچوببندی رسانهای آگاه بود و با استفاده از خاطرهی قادسیه توانست جنگ خود با ایران را برای دولتها و افکار عمومی غربی به عنوان یک دعوای کهنه توجیه کند. همانطور که این روزها رسانههای غربی دعوای ایران و عربستان را با سادهسازی به نزاع شیعی–سنی تقلیل میدهند، در آن زمان هم روایت صدام را خریدند و دعوای ایران و عراق را نزاع قدیمی پارسی–عرب خواندند.
مخاطب دیگر صدام دولتها و ملتهای عرب بودند. صدام عراق را محافظ جبههی شرقی جهان عرب از شر تعدی و تجاوز «استکبار پارسیها» میخواند و از دیگر اعراب میخواست که همچون قادسیه همه با هم در یک جبههی متحد در برابر ایرانیها بجنگند. همانطور که بالاتر اشاره کردم، صدام نقش مهمی در فرآیند دیگریسازی و دشمنانگاری ایرانیان در گفتمان معاصر قومیگرایی عربی داشت. تأثیر سخنان مکرر و مدام صدام و آثار رسانهای، ادبی و هنری که در زمان او تولید و در سراسر جهان عرب دیده و شنیده میشد را همچنان میبینیم. به عنوان مثال تفسیری که صدام از دوران صفویه - به عنوان یک حکومت شیعیِ پارسی که قصد توسعهطلبی در اراضی عرب داشت - ارایه کرد امروزه در رسانههای عربی بازتولید میشود و گاه حتی برخی چهرههای ایرانی هم آن را تکرار میکنند.
میراث قادسیهی صدام حتی گروههای پیکارجوی سنی در عراق و سوریه را هم بینصیب نگذاشته است. در خلال پانزده سال گذشته گروههای متعددی این نام را برای خود یا شاخهای از فعالیتهای نظامی و رسانهای خود و یا حتی عملیات نظامیشان برگزیدهاند.
اگر صدام جنگ با ایران را در زمان سلطنت پهلوی آغاز کرده بود، شاید واکنش ایران به استعارهی قادسیه بسیار متفاوت میبود. گفتمان ناسیونالیستی ایرانی در زمان پهلوی از «اشغال» ایرانزمین به دست اعراب سخن میگفت و از مبارزههای مدام ایرانیان برای احیای هویت میهنی خویش. شیعه شدن ایرانیها هم در چنین خوانشی به مثابه تلاشی موفق برای جدا کردن سفرهی خود از بقیهی امت اسلامی قلمداد میشد. اما دولت اسلامگرای انقلابی نگاهی کاملاً متفاوت داشت: سپاه اسلام با «فتحِ» ایران موهبت مسلمان شدن را برای مردم به ارمغان آورده بودند. برای همین در روایت رسمی، ایرانیها و عربها برادران دینی شمرده میشدند که سالها در کنار یکدیگر تحت لوای اسلام زیسته بودند. صدام قادسیه را تبلور عظمت قومی عربی میخواند اما دولتداران ایرانی آن را مایهی افتخار ایرانیان به عنوان وارثان راستین پیامبر اسلام و سلالهاش میشمردند.
نمونهی جالبی از این صورتبندی را ابوالحسن بنیصدر، اولین رییسجمهوری ایران، در روز ۲۲ فروردین در پاسخ به سخنان صدام در دانشگاه المستنصریه ادا کرد: «در آنجا نطق کرده و گفته است که ما فرزندان قادسیه هستیم. تو چه چیزت به قادسیه میماند؟ تو که اصلاً دین نداری و اسلامیت نداری. فرزند قادسیه ما هستیم. اولاً که سید هستیم، ثانیاً در قادسیه مردم ایران اسلام را استقبال میکردند. آنچه را که ارتش ما کرد و به طرف امام آمد، ارتش آنروز هم به طرف اسلام رفت و یزدگرد سوم را رها کرد. واقعیت این بود که قادسیه فخر ماست و ننگ طاغوتیان آن دوره است. حالا امتحان کن؛ اگر سربازان عراقی تو که مسلمان هستند به طرف ما نیامدند که معلوم میشود تو راست میگویی ... ما خواهیم دید که ملت اسلام، فرزندان قادسیه، تو را سرنگون خواهند کرد.»
بزرگترین تبلور قادسیه در طاق نصرتی است در بغداد با نام رسمی «سیوف القادسیة» و موسوم به «قوس النصر» که صدام در خلال جنگ با ایران دستور ساختش را داد. داستان این طاق نصرت به نوعی نشاندهندهی وضعیت پیچیده و هشلهف استعارهی قادسیه است. طرح اولیه بنا را خود صدام کشیده بود: دو شمشیر عربی که به هم میخورند. هیچ کارگاه ریختهگری در آن زمان در عراق نبود که ظرفیت ساخت مجسمه را داشته باشد برای همین بیشتر آن در خارج و توسط شرکتهای آلمانی و انگلیسی ساخته شد. مجسمهساز اولیه پیش از پایان کار درگذشت. نفر بعدی تصمیم گرفت انگشتان مجسمه را از روی دستهای خود صدام تقلید کند. در سال ۲۰۰۷ میلادی دولت وقت نوریالمالکی قصد کرد تا بنا را خراب کند اما سفیر آمریکا، زلمای خلیلزاد، جلویش را گرفت. چهار سال بعد دولت نوریالمالکی یکباره نظرش عوض شد و تصمیم گرفت که بنا را ترمیم کند. در سال ۲۰۱۷ یک هنرمند عراقی مدعی شد که صدام حسین طرح بنا را از پوستر تبلیغاتی دومین فیلم از سری جنگ ستارگان کش رفته است. و ندا شبوط، یک استاد تاریخ هنر که در عراق دوران صدام بزرگ شده، روایت میکند که در آستانهی جنگ اول خلیج فارس صدام از ارتش خواست تا زیر طاق نصرت رژه برود. موسیقی رژه هم از فیلم جنگ ستارگان برگرفته شده بود.