تاریخ انتشار: 
1397/08/30

چهار نامه به نویسندگان ستم‌دیده

تام استاپارد
جنیفر کلمنت
داویت لاگرکرانتس
خالد حسینی

هر سال «انجمن بین‌المللی قلم» توجه جهانیان را به پنج نویسنده‌ی ستم‌دیده جلب می‌کند تا شاید از آزار و اذیت و تهدید روزنامه‌نگاران و نویسندگان در سراسر دنیا بکاهد. امسال کارزار این انجمن به داویت آیزاک (محبوس در اریتره)، میروسلاوا بریچ وِلدوسیا (مقتول در مکزیک)، اولِگ سِنتسوف (محبوس در روسیه)، شهید العَلَم (بازداشتی در بنگلادش)، و وائِل عباس (محبوس در مصر) اختصاص دارد. نامه‌ی آرونداتی روی به شهید العلم پیشتر در آسو منتشر شده است. آن‌چه در ادامه می‌خوانید نامه‌های چهار نویسنده‌ی نامدار دیگر است.


اولِگ سِنتسوف (محبوس در روسیه) - Wikipedia


اولِگ عزیز،

در نیویورک سرگرم تمرین نمایشی بوده‌ام که در آن تاجری لطف و مرحمتش را از یک روزنامه‌نگار دریغ می‌کند و می‌گوید: «تو خودت را به ]تبعید به[ سیبری محکوم کردی!»[1] چه استعاره‌ی آسانی برای یک نویسنده‌ی انگلیسی! یکی دو روز قبل به خانه برگشتم و فیلم محاکمه‌ات را دیدم. واقعاً خجالت می‌کشم که از جای گرم و نرم خودم به تو چیزی بنویسم. اما باید بنویسم. وقتی فیلم را تماشا می‌کردم احساس کردم که دارم مردی را می‌بینم که از نظر اخلاقی در جایگاهی بس رفیع‌تر از نظامی قرار دارد که او را به پای میز محاکمه کشانده است. طرز حرف زدنت در دادگاه را از یاد نخواهم برد، نه فقط به خاطر کلماتی که بر زبان راندی بلکه به خاطر آرامش و ادبی که در برابر دم و دستگاه نظامی بدبین و کینه‌توز از خود نشان دادی. اولین بار نبود که چنین چیزی می‌دیدم، سی، چهل، پنجاه سال قبل هم چنین چیزی دیده بودم. مایه‌ی افتخارم است که بگویم برایت احترام زیادی قائل‌ام.

تام استاپارد[2]

 

میروسلاوا بریچ وِلدوسیا (مقتول در مکزیک) - BBC


میروسلاوای عزیز،

نگارش این نامه آسان نیست چون تو هرگز آن را نخواهی خواند.

پارسال، در 23 مارس 2017، وقتی از خانه بیرون رفتی هشت گلوله به تو شلیک شد-تو یکی از شش روزنامه‌نگاری بودی که در سال 2017 در مکزیک کشته شدند.

مکزیک خطرناک‌ترین جای دنیا برای روزنامه‌نگاران است. تو با آگاهی از این واقعیت، به نوشتن و افشای چیزهایی که می‌خواستند مخفی نگه دارند، ادامه دادی. تو در پی حقیقت رفتی، و برای این کار بهایی گزاف پرداختی.

هیچ کسی را به جرم قتل تو محکوم نکرده‌اند. عدالت اجرا نشده است. در سال 2018 پنج روزنامه‌نگار دیگر در مکزیک کشته شده‌اند و سال هنوز تمام نشده است.

بدان که در انجمن بین‌‌المللی قلم به تلاش برای پایان دادن به مصونیت آمران و عاملان، و خشونت و آزار نویسندگان و روزنامه‌نگاران ادامه خواهیم داد. ما برای تغییر اوضاع در کشورهایی مثل مکزیک، که امروز روزنامه‌نگاران در آن با خطر بزرگی مواجه‌اند، فعالیت خواهیم کرد. ما هرگز عزم راسخ و شجاعت تو را از یاد نخواهیم برد.

جنیفر کلمنت[3]

 

داویت آیزاک (محبوس در اریتره) - etc.se


داویت عزیز،

دلم به درد می‌آید که بعد از هفده سال هنوز در زندان هستی. سعی می‌کنم که حال و روزت را تصور کنم اما به کرّات فکر می‌کنم که اتفاق خیلی بدی افتاده است. خوانده‌ام که روزنامه‌نگارانی در حبس در اریتره از دنیا رفته‌اند و می‌دانم که ناخوش بودی، و احتمالاً شکنجه شده‌ای.

می‌دانم خانواده‌ای داری که عاشقت هستند، و می‌دانم که اجازه ندارند تو را ببینند. اما آیا می‌توانی حداقل به نحوی اظهار نظر کنی؟ می‌توانی چیزی روی کاغذ بیاوری؟ افکارت را تندتند بنویسی؟ من هم مثل تو نویسنده‌ام و فکر می‌کنم چنین کاری کمی مایه‌ی آرامش می‌شود.

نوامبر است، تاریک‌ترین ماه. در استکهلم باران می‌بارد، و من دارم رمانم را به پایان می‌برم و با شک و تردیدهایم مبارزه می‌کنم. من در این حباب کوچک با کار و خانواده‌ام زندگی می‌کنم. گاهی به جلسات هیئت مدیره‌ی انجمن قلم سوئد می‌روم و سعی می‌کنم کار مفیدی انجام دهم. متأسفانه باید بگویم که سرکوب و اقتدارگرایی در جهان گسترش یافته است، در لهستان، مجارستان، ترکیه، روسیه، چین و خاورمیانه. حتی در آمریکا هم رئیس جمهوری هست که رسانه‌ها را دشمن مردم می‌خوانَد. تنها در یک سال بیش از هزار روزنامه‌نگار در سراسر جهان کشته شده‌اند.

اما مثل همیشه آدم‌هایی هستند که دارند با این وضعیت می‌جنگند، و مسلماً افراد و سازمان‌هایی وجود دارند که برای تو مبارزه می‌کنند، و تا تو آزاد نشوی از پا نخواهیم نشست. امسال کتابت، امید: قصه‌ی عشق موسی و مانا، را به انگلیسی و فرانسوی منتشر کردیم. در بعضی شهرها تظاهراتی در دفاع از تو بر پا شده، و در بزرگ‌ترین روزنامه‌ها فعالیت‌هایی انجام شده است. کسانی مثل مدونا و بروس اسپرینگستن خواهان آزادی‌ات شده‌اند.

جایزه‌ی توخولسکی را به تو اهدا کرده‌ایم، و تو در این افتخار با نویسندگانی مثل سلمان رشدی و سوتلانا الکسیویچ شریک و سهیم هستی. هر چند می‌دانم که چنین نخواهد شد اما اگر به رایانه‌ای دسترسی داشتی، دنبال هشتگ «داویت را آزاد کنید» بگرد تا ببینی که مردم در تمام این سال‌ها هر روز صدای اعتراض خود را بلند کرده‌اند، به این امید که آزاد شوی.

پس داویت عزیز، چه می‌توانم بگویم؟ این که خیلی متأسف‌ام؟ بله البته که هستم. اما در عین حال، باید بگویم من-منی که از چیزی جز منتقدان سخت‌گیر نمی‌ترسم-مفتخرم که انجمن بین‌المللی قلم از من خواسته تا این نامه را بنویسم. برایم مایه‌ی افتخار است که ارتباطی هرچند ناچیز با تو داشته باشم.

اگر قرار است که دنیا بهتر شود-و باید چنین شود-به آدم‌هایی مثل تو احتیاج داریم، نویسندگان شجاعی که برای حقیقت و حقِ ابراز عقیده مبارزه ‌کنند.

به امید و آرزوی دیدارت به زودی.

با احترام

داوید لاگرکرانتس[4]

 وائِل عباس (محبوس در مصر)- hrw


وائِل عزیز،

من و تو از بسیاری جهات با هم تفاوت داریم. من را هرگز بر خلاف میلم بازداشت نکرده‌اند. هرگز به خانه‌ام هجوم نیاورده‌اند. نمی‌دانم تعلیق حسابم در شبکه‌های اجتماعی یا ضبط اموال شخصی‌ام توسط مأموران چه حسی دارد. هرگز به من چشم‌بند نزده‌اند. هرگز به من اتهام کذب وارد نکرده‌اند. هرگز نوشته‌هایم را سانسور نکرده‌اند. شخصاً نمی‌دانم چطور می‌توان از احساس خشم و بی‌عدالتی لبریز شد، چون این بلاها بر سرم نیامده است.

اما از همه باورنکردنی‌تر این است که باید به خاطر نوشتن چیزی چنین بلاهایی به سرم بیاید. من هر روز از خواب بیدار می‌شوم و چیزهایی را که به نظرم ضروری است، می‌نویسم. درباره‌ی دنیای خود و ترس‌ها و رؤیاهایم می‌نویسم. صبح‌ها که بیدار می‌شوم قدر این آزادی‌ها را نمی‌دانم. باید قدرشان را بدانم. قدرشان را خواهم دانست.

چون زندگی تو، وائل، از بیخ و بن متفاوت است. تویی که زندگی‌ات را وقف افشای سو‌ءاستفاده، خشونت و بی‌عدالتی اجتماعی کرده‌ای، تویی که از حقوق بشر در حالی دفاع کردی که می‌دانستی حقوق خودت در معرض خطر خواهد بود. تویی که همه‌ی این کارها را در حالی انجام دادی که می‌دانستی روزنامه‌نگاران و نویسندگانی مثل تو با خطر و آزار و اذیت بی‌سابقه‌ای مواجه‌اند. من از فهم شجاعت تو عاجزم.

این نامه را به این دلیل می‌نویسم که تو، بر خلاف من، به شدت از بی‌عدالتی رنج برده‌ای و نوشته‌هایت به بهای آزادی‌ات تمام شده است. وائل، می‌خواهم به تو بگویم که، اگر احساس تنهایی می‌کنی، تنها نیستی. همه‌ی نویسندگان، هنرمندان و فعالان خشمت را احساس می‌کنند و پشتت ایستاده‌اند، و من هم یکی از آنها هستم. من نیز با آنها هم‌صدا می‌شوم و از مقامات مصری می‌خواهم که بی‌درنگ تو را آزاد کنند و حقوقت به عنوان یک نویسنده و فعال اجتماعی را به طور کامل اعاده کنند. امیدوارم که روزی، اگر خدا بخواهد، در روز روشن، زیر آسمان باز و آزاد، دستت را بفشارم.

برایت صبر و استقامت آرزو می‌کنم.

حامی‌ات،

خالد حسینی[5]

 

برگردان: عرفان ثابتی


[1]  استعاره از به مخمصه افتادن. [م.]

[2]  تام استاپارد نمایش‌نامه‌نویس و فیلم‌نامه‌نویس بریتانیاییِ چک‌تبار و برنده‌ی جوایز گوناگونی از جمله جایزه‌ی اسکار بهترین فیلم‌نامه‌ی غیراقتباسی و جایزه‌ی تونی بهترین نمایش‌نامه است. از میان آثار او می‌توان به مسئله‌ی غامض و روزِنکرانتز و گیلدِنستِرن مرده‌اند اشاره کرد. آن‌چه خواندید برگردان نوشته‌ی زیر است:

Tom Stoppard writes to Oleg Sentsov-Day of the Imprisoned Writer 2018’, Pen International, 14 November 2018.

[3]  جنیفر کلمنت نویسنده‌ی آمریکایی-مکزیکی است که آثارش به بیش از 30 زبان ترجمه شده است. او رئیس فعلی انجمن بین‌المللی قلم و نخستین زنی است که از هنگام تأسیس این سازمان در سال 1921 به این مقام دست یافته است. آن‌چه خواندید برگردان این نوشته‌ی او است:

Jennifer Clement writes to Miroslava Breach Velducea-Day of the Imprisoned Writer 2018’, Pen International, 14 November 2018.

[4]  داوید لاگرکرانتس روزنامه‌نگار و نویسنده‌ی سوئدی است. آثار او به بیش از 30 زبان ترجمه شده‌ است که از میان آنها می‌توان به من زلاتان ابراهیموویچ هستم و دختری در تار عنکبوت اشاره کرد. آن‌چه خواندید برگردان نوشته‌ی زیر است:

David Lagercrantz writes to Dawit Isaac-Day of the Imprisoned Writer 2018’, Pen International, 14 November.

[5]  خالد حسینی رمان‌نویس آمریکایی-افغانستانی‌ و نویسنده‌ی آثار پرخواننده‌ای همچون بادبادک‌باز و هزار خورشید تابان است. آن‌چه خواندید برگردان این نوشته‌ی او است:

Khaled Hosseini writes to Wael Abbas-Day of the Imprisoned Writer 2018’, Pen International, 14 November 2018.