روایت دگراندیشان از زندانهای آلمان شرقی
dw
سی سال پس از سقوط دیوار برلین هنوز بعضی از آلمانیها از میراث جمهوریِ دموکراتیک آلمان دفاع میکنند. آنها اغلب ادعا میکنند که «همهچیزِ جمهوری دموکراتیک آلمان بد نبود» و مهدکودکهای این کشورِ متحدِ شوروی عالی بود. به نظر مانفرد ویلهلمِ 68 ساله، چنین حرفهایی نامعقول و بیمعنی است. او یکی از زندانیان سیاسیِ آلمان شرقی بود.
در سال 1981، ویلهلم به جرم نفرتپراکنی علیه حکومت به هشت سال و نیم زندان محکوم شد ــ صرفاً به این علت که در میخانهها و برای دوستانش چند لطیفهی سیاسی تعریف کرده بود. او را در زندان براندِنبورگ-گوردِن حبس کردند، همان جایی که اریش هونِکِر، رهبر آلمان شرقی، هم در زمان نازیها زندانی بود.
هونکر بدنامترین زندانیِ سابق این زندان بود. این کمونیست جوان از سال 1937 تا سال 1945 زندانیِ نازیها بود و سرانجام توسط ارتش سرخ آزاد شد. در سال 1971 او به قدرتمندترین آدم در آلمان شرقی تبدیل شده بود.
رفتار این دیکتاتور با مخالفان سیاسیِ خود شبیه به رفتار نازیها با خودش بود: آنها را به زندان میانداخت. زندانی کردن مخالفان به شغل نان و آبداری برای این حکومت کمونیستیِ مفلس تبدیل شده بود؛ آلمان شرقی شهروندان خود را زندانی میکرد و آلمان غربی برای آزادیِ آنها پول میداد ــ ویلهلم هم به همین ترتیب در سال 1985 آزاد شد.
بسیاری از زندانیانی که در براندنبورگ-گوردن و دیگر زندانهای آلمان شرقی دربند بودند درد و رنج شدیدی را متحمل شدند. دستکم 500 زندانی خودکشی کردند. از سال 1988، کشیش کاتولیکی به نام یوهانس دروز، که اجازه داشت ماهی یک بار در زندان براندنبورگ-گوردن موعظه کند، با تجربیات زندانیان از زبان خودشان آشنا شد. او از نظر رسمی مجاز نبود که با زندانیها حرف بزند اما با آنها صحبت میکرد. دروز میگوید «فینفسه بسیار مشتاق» بود که با زندانیها حرف بزند چون ارتش شوروی پدربزرگش را در فاصلهی سالهای 1945 و 1948 در یکی از بازداشتگاههای پیشین نازیها به نام زَکزِنهاوزِن زندانی کرده بود.
دستکم 170 هزار نفر در دوران چهل سالهی حکومت جمهوری دموکراتیک آلمان زندانی شدند.
بنا به تخمینها، دستکم 170 هزار نفر در دوران چهل سالهی حکومت جمهوری دموکراتیک آلمان زندانی شدند. زندان براندنبورگ-گوردن، که در حاشیهی رود هاوِل در غرب برلین قرار دارد، یکی از بزرگترین زندانهای آلمان شرقی بود و گنجایش 3500 زندانی را داشت. توبیاس وونسچیک، مورخی که دربارهی تاریخ این زندان و بدرفتاری با زندانیان تحقیق کرده، نتیجهی پژوهش مفصل خود را در 1000 صفحه منتشر کرده است.
روایتهای ویلهلم و دیگر زندانیان سابق به انجام این تحقیق بسیار کمک کرد. اما ووچنیک بیش از هر چیز از اسناد و مدارک پلیس مخفیِ آلمان شرقی ــ اشتازی ــ بهره برد. اشتازی به تفرقه میان زندانیان سیاسی دامن میزد و آنها را به جاسوسی علیه یکدیگر وامیداشت. ووچنیک تخمین میزند که حدود 12 درصد از زندانیان در واقع مأمور مخفیِ اشتازی بودند. بدرفتاری با زندانیان سیاسی بیشتر از زندانیان عادی بود «هرچند زندانیان سیاسی رفتار نامناسبی نداشتند.»
وقتی زندانیها برای سرشماری در راهروها صف میبستند، قاتلان زندانی افرادی مثل ویلهلم را کتک میزدند. ویلهلم به یاد میآورد که در کل، سوءظن شدیدی میان زندانیها وجود داشت. او میگوید برایش خیلی سخت بود که احساساتش را با دیگر زندانیها در میان بگذارد. اما سرانجام تصمیم گرفت که برای غلبه بر یکنواختی، خصومت و احساس سوءظنِ فراگیر، مثبتاندیشی پیشه کند. بنابراین، به تجربیات قبلی و رؤیاهایی که برای آینده در سر داشت، فکر میکرد. دست و پنجه نرم کردن با انزوای مضاعف ــ هم از جامعهی آلمان شرقی و هم از دیگر جوامع ــ بسیار دشوار بود. زندانیها برای این که بفهمند در خارج از زندان چه میگذرد رادیوهای کوچکی ساختند و مخفیانه به برنامههای رادیوییِ آلمان غربی گوش میدادند.
کشیش کاتولیک مهربان
به نظر دروز، روشهای سرکوبگرانهی آلمان شرقی به رفتار آلمان نازی و شوروی با زندانیان شباهت داشت. او برای مقابله با این روشها با زندانیها دست میداد و اخبار کشور را با آنها در میان میگذاشت. در پاییز 1989، صدها هزار نفر در خیابانها تظاهرات میکردند و خواهان اصلاحات سیاسی و اجتماعی بودند. دروز اخبار این رویدادها را برای زندانیها تعریف میکرد.
پس از سقوط دیوار برلین در 9 نوامبر 1989، زندانیها احساس کردند که سرانجام آزاد خواهند شد. چهار هفته بعد از این رویداد تاریخی، زندانیان خواهان برگزاری کنفرانس مطبوعاتی شدند. دروز میگوید که هیچوقت آن روز را از یاد نخواهد برد. زندانیها او را به سلولهای خود بردند، سلولهایی که اغلب ده نفر یا بیشتر را به زور در آن جا میدادند. زندانیها تختخوابهای دوطبقه، معدودی صندلی و دستشوییهای بدون دیواری را به او نشان دادند که آنها را از حریم خصوصی محروم میکرد.
دروز میگوید، «ما معمولاً خیلی زود همهچیز را فراموش میکنیم.» او میافزاید که آلمانیها باید به «تأمل دربارهی قانون و عدالت» ادامه دهند و، از همه مهمتر، این که با دیگران مهربان باشند. متأسفانه در زندانهای آلمان شرقی چندان خبری از مهربانی نبود.
ویلهلم با دروز همعقیده است و میگوید رهبران جمهوری دموکراتیک آلمان «با ]مردم[ آلمان شرقی همان طوری رفتار کردند که نازیها قبلاً با خودشان رفتار کرده بودند.» این امر نشان میدهد که چطور آزاردیدگان میتوانند خودشان آزارگر شوند.
برگردان: عرفان ثابتی
مارسل فورستنو روزنامهنگار آلمانی است. آنچه خواندید برگردان این نوشتهی او با عنوان اصلیِ زیر است:
Marcel Fürstenau, ‘Former inmates recall life in Erich Honecker’s GDR prisons’, Deutsche Welle, 19 April 2019.