درستیسنجی در فضای مجازیِ فارسی؛ شایعات، افسانهها و دروغها
science
«محمد رضا شاه پهلوی همهگیری کرونا را پیشبینی کرده بود»، «کودکان هندی به خاطر واکسنهای بنیاد خیریهی بیلگیتس فلج شدند»، «ویروس کرونا ساخت آمریکاست و ژنوم ایرانی را هدف گرفته است»، «اقتصاد ایران در سال ۲۰۱۷ بالاترین نرخ رشد جهانی را داشته است.»
گزارههای بالا بخش کوچکی از شایعات، اخبار جعلی و نظریههای توطئهای است که در چند ماه گذشته از سوی افراد، صفحههای اینستاگرام، کانالهای تلگرام، رسانهها و سیاستمداران اظهار شده و در فضای وب فارسی مخاطبان بسیاری دارد. اخبار جعلی از تبلیغ کمپینهای سیاسی و ضربه به اعتبار افراد و نفرتپراکنی تا افزایش مخاطب، دنبالکننده و سود مالی، اهداف متفاوتی را دنبال میکنند.
با افزایش ضریب نفوذ اینترنت و گسترش شبکههای اجتماعی، حالا دیگر پروپاگاندا و شایعهپراکنی در انحصار سیاستمداران، دولتها و رسانههای پرنفوذ نیست. اما راه مقابله با این شایعات و اخبار جعلی چیست؟
فکتنامه
«ما میخواهیم با همیاری شما، درستیسنجی را به تجربهای عمومی تبدیل کنیم تا در مسائلی که روی زندگی شخصی و عمومی همه اثرگذار است، به دنبال دقت و راستی باشیم.» این هدف فکتنامه است. رسانهای که رسالت خود را درستیسنجیِ شایعات فضای مجازی و اظهارات مقامها و شخصیتهای تأثیرگذار همهی طیفهای سیاسی و اجتماعی ایرانیِ داخل و خارج از کشور میداند. اما ایدهی شکلگیری این وبسایت چطور شکل گرفته است؟ فرهاد سوزنچی از مؤسسان و محققان فکتنامه به آسو میگوید: «ما از طریق پروژهی قبلی اصل ۱۹ به نام روحانیسنج، با درستیسنجی آشنا شدیم. ایدهی اولیهی روحانیسنج از وبسایت مصری مرسیمیتر گرفته شد. روحانیسنج در مدت کوتاهی محبوب شد و مورد توجه قرار گرفت. ما فکر میکردیم این ایدهای است که عدهای از جوانان مصری راه انداختهاند و ما هم از آن الهام گرفتهایم. چیزی که نمیدانستیم این بود که روحانیسنج و وبسایتهای مشابه آن در دنیای رسانه یک اسم مشخص دارد: وعدهسنجی!»
وعدهسنجی بخشی از جنبش بزرگتر درستیسنجی است؛ جنبشی کموبیش نو در خبرنگاری که ریشههای آن در دههی ۱۹۹۰ است. یعنی خبرنگاریای که بر پایهی واقعیتها و آمار است. درستیسنجی در دههی ۲۰۱۰، بهویژه در سال ۲۰۱۶ و با انتخابات آمریکا که به ریاستجمهوری دونالد ترامپ ختم شد، محبوبیت بیشتری یافت و جهانی شد. جای خالی یک رسانهی درستیسنج در فضای فارسی، چند ماه مانده به انتخابات ریاستجمهوری در سال ۹۶، جرقهی اولیه و در نهایت تولد فکتنامه را به دنبال داشت. فرهاد سوزنچی میگوید که فکتنامه «ماحصل بررسیهای چند سالهی آنها از کل دنیای درستیسنجی است.»
انتخاب سوژهها و فرایند درستیسنجی
سوژههای درستیسنجی فکتنامه از نور پهلوی و مسیح علینژاد تا حسن روحانی و آیتالله خامنهای را شامل میشود. فرهاد سوزنچی میگوید: «ما همیشه در حال رصد اظهارات سیاستمداران و مسئولان ایرانی هستیم. گاهی حرفهایی گفته میشود که قابل سنجشاند چون هر حرفی قابل سنجش نیست. توصیه و نظر قابل سنجش نیست. حرفهای قابل سنجشی که موضوع روز است یا به هر دلیلی کنجکاوی ما را تحریک میکند برای درستیسنجی انتخاب میکنیم. سعی داریم که همهی طیفهای سیاسی را پوشش بدهیم و روی یک جریان خاص تمرکز نکنیم.»
شایعات فضای مجازی هم بخش مهمی از سوژههای درستیسنجی فکتنامه را شامل میشوند. سوژههایی که با رشد مخاطبان فکتنامه بیشتر توسط مخاطبان به آنها پیشنهاد میشود. مخاطبانی که به گفتهی سوزنچی «بسیار متنوعاند و از طرفداران نظام تا مخالفان سرسخت جمهوری اسلامی» را دربرمیگیرند. «مخاطبان به چشم ما در شبکههای اجتماعی تبدیل شدهاند و مطالبی برای ما میفرستند که شاید در حالت عادی خودمان نبینیم. در شش ماه اخیر نیمی از درستیسنجیهای ما توسط کاربران پیشنهاد شدهاند.»
پس از انتخاب سوژه، کار اصلی یعنی درستیسنجی آغاز میشود. از فرهاد سوزنچی پرسیدم پیش از اعلام درستی یا نادرستی یک گزاره چه مراحلی را طی میکنند؟
وعدهسنجی بخشی از جنبش بزرگتر درستیسنجی است؛ جنبشی کموبیش نو در خبرنگاری که ریشههای آن در دههی ۱۹۹۰ است. یعنی خبرنگاریای که بر پایهی واقعیتها و آمار است.
«اگر موضوع مورد بررسی یک شخص یا فرد سیاسی باشد اول سعی میکنیم با او تماس بگیریم تا اولاً چنین گفتهای تأیید شود و ثانیاً به طرف فرصت داده شود که از خود دفاع کند و برای حرفش سند ارائه دهد. البته کار ما به دلیل اینکه خارج از ایران هستیم، سخت است...مثلاً غیرممکن است با دفتر آقای قالیباف تماس بگیریم و آنها پاسخگوی ما باشند. بخش دوم بررسیِ بستر نقل قول و درست بودن اصل خبر است. چون ممکن است خبر به اشتباه منتشر شده باشد یا نقل قول رسانهها دقیق نباشد و... بنابراین تا جای ممکن سعی میکنیم مثلاً اگر فیلمی از سخنرانی موجود است، فیلم آن را ببینیم. بعد از این شروع به بررسی منابع رسمی و معتبر میکنیم تا ببینیم در رابطه با این نقل قول چه اطلاعاتی وجود دارد. منابع رسمی و معتبر هم بسته به موضوع متفاوتاند. مثلاً آمارهای سازمان ملل، سازمان بهداشت جهانی و صندوق بینالمللی پول یا در ایران بانک مرکزی و مرکز آمار معتبرند...گاهی به تحقیقات دانشگاهی استناد میکنیم. اگر در این منابع چیزی نیابیم به مرحلهی بعدی میرویم که نقل قولهای مسئولان است و اهمیتاش از آمار رسمی کمتر است. در نهایت هم یکی از شش نشان درست، نیمهدرست، نادرست، غیر قابل اثبات، گمراهکننده و شاخدار به ادعا، خبر و نقل قول میدهیم.»
با این حال، گاهی هیچ سازمان و آماری که به درستیسنجی یک ادعا کمک کند وجود ندارد. مثلاً مدتی پیش خبرگزاری تسنیم ادعا کرده بود که سربازان انگلیسی در جنگ جهانی اول و در نزدیکی بیتالمقدس لوحی نقرهای یافتهاند که به زبان عبرانی قدیم روی آن نام پنج تن آل عبا نوشته شده است. به ادعای این خبرگزاری، دولت بریتانیا این لوح را مخفی کرده زیرا کسانی که این لوح را دیدهاند «گرایشی عجیب به اسلام و مذهب اهل بیت علیهم السلام پیدا کردند». این خبر را همراه عکسی از لوح مذکور منتشر کرده بودند.
چطور میتوان چنین موضوعی را درستیسنجی کرد؟ فرهاد سوزنچی میگوید: «تنها راه کمکگرفتن از کارشناسان بود. این کار سیاست ما نیست زیرا نمیخواهیم جهتگیری افراد را در قضاوت نهایی مقاله تأثیر بدهیم. اما در این مورد خاص مجبور شدیم. ما به سراغ استاد دانشگاهی در آمریکا رفتیم که تخصصاش زبانهای باستانی خاورمیانه و مخصوصاً منطقهی شام و فلسطین است. او به ما گفت که این خبر نه تنها جعلی بلکه خام و کودکانه است. زبان ادعایی این خبر، شکلهایی بیمعنی است و در واقع هیچ زبانی نیست.»
ترس و ابهام، عامل پخش شایعات
سرعت وقوع حوادث در چند ماه گذشته از ترور قاسم سلیمانی تا شلیک سپاه به هواپیمای مسافربری اوکراینی و شیوع کرونا به طرز عجیبی افزایش یافته است، شرایطی که محیط مناسبی را برای رشد شایعات، اخبار جعلی و پروپاگاندا ایجاد میکند. از دلارام صادقزاده، دانشآموختهی روانشناسی و عصبشناسی شناختی (cognitive neuroscience) میپرسم چه عواملی انتشار اخبار جعلی و شایعات را افزایش میدهد؟
«بزرگترین و مهمترین عامل، ابهام است. داشتن ابهام برای مغز خیلی سنگین است. مغز برای کشف و پیدا کردن ابهام دائماً انرژی مصرف میکند و ترجیح میدهد که سریعتر با هر اطلاعاتی جاهای خالی را پر کند. وقتی با ابهام مواجه میشویم مثلاً دربارهی یک موضوع تازه میشنویم و چیزی از آن نمیدانیم، احتمال دارد از هر خبر و حرف ریز و درشتی استفاده کنیم تا ابهاممان را برطرف کنیم.»
سوزنچی از ترس و نگرانی به عنوانی عوامل اصلی رشد این اخبار یاد میکند و میگوید: «وقتی مردم نگران باشند اخبار نادرست و جعلی را راحتتر قبول میکنند. در قضیهی کرونا بسیاری از کارشناسان واقعاً جواب خیلی از سؤالات را نمیدانستند. مثلاً ما هنوز دقیقاً نمیدانیم که ویروس کرونا از کجا شروع شد اما عدهی زیادی فکر میکنند که علت آن خوردن سوپ خفاش در چین بوده است. آدمها وقتی نگراناند به دنبال جواب هستند و اگر جوابشان را از کارشناسان و متخصصان نگیرند دست به دامن چیزهای دیگر میشوند. شما اگر نگران سلامتی خود باشید، دنبال راه حل هستید. یعنی چی که فقط در خانه بمانم و دستهایم را بشویم؟ در این جا شایعهی خوردن گرمیجات قوت میگیرد.»
نتایج تحقیق دانشگاه امآیتی دربارهی شایعات و اخبار جعلی در توئیتر نشان میدهد که اخبار جعلی بسیار سریعتر و بیشتر از اخبار دقیق دستبهدست میشوند. این تحقیق با همکاری ۶ سازمان درستیسنجی مستقل بین سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۷ انجام شده و حاکی از پخش ۱۲۶ هزار شایعه توسط ۳ میلیون نفر است. اینطور که به نظر میرسد، افکار عمومی میان تارهای شایعات و اخبار جعلی کمپینهای سیاسی، تبلیغاتی و مطالب جنجالبرانگیز شبکههای اجتماعی اسیر شده است. دلارام صادقزاده معتقد است که راههایی برای پس زدن این تارها وجود دارد: «آگاهی از نظام مغز، فعالیتها و فرایندهای شناختی به ما کمک میکند که گزارهها را ارزیابی کنیم و بتوانیم خود و دیگران را آموزش دهیم تا واقعیتها را از غیرواقعیتها تشخیص دهند.»
تحقیق و آگاهی از سوگیریهای شناختی (cognitive biases) قدمی بزرگ برای رهایی از دام اخبار جعلی و شایعات است. «سوگیریهای شناختی خطاهایی هستند ذهنی که به صورتی نظاممند به گرایش، نگرش، وهم یا باوری غلط میانجامند و در تصمیمگیری، استدلال، ارزیابی، یادآوری، ادراک و شناخت افراد تأثیر میگذارند.»[1]
صادقزاده با اشاره به ابهام و نگرانی ناشی از ویروس کرونا به سوگیریهای شناختیِ زمینهای (context biases) اشاره میکند و میگوید: «گاهی ما فکر میکنیم اگر کسی معروف یا محبوب است همهی حرفهایی که میزند و اخباری که انتقال میدهد درست است. بنابراین، بسیاری از اوقات به جای راستیآزماییِ اصل خبر یا گزاره به منبع و گویندهی آن توجه میکنیم...با وضعیتی که ویروس کرونا بر جهان تحمیل کرده، هر خبری دربارهی آن را بیشتر باور میکنیم چون الان توجه، حساسیت و اهمیت این موضوع برایمان بیشتر است. بنابراین، وقتی خبری دربارهی این موضوع میشنویم، اولین واکنشمان چک کردن اصل موضوع و واقعیت خبر نیست. اینجا البته ممکن است که دستخوش هیجان هم بشویم. وقتی ترس، نگرانی، عشق و طرفداری مثلاً در موضوع انتخابات یا هیجانات شدید باشد این خطا بیشتر رخ میدهد.»
سوگیری تکرار هم از دیگر خطایی است که ما را دچار اشتباه میکند. صادقزاده میگوید: «وقتی از رسانهها، افراد و تریبونهای مختلف خبری را به صورت مداوم بشنویم، حتی اگر به هیچکدام از آن منابع اعتماد نداشته باشیم، احتمال این که آن خبر را قبول کنیم، بسیار بیشتر میشود.»
تحقیقات نشان میدهد که بسیاری از شهروندان، درستی سنجیای را که نادرستیِ عقایدشان را ثابت کند، نمیپذیرند، مخصوصاً اگر این عقاید در حوزهی سیاست باشد.
فرهاد سوزنچی نیز به سوگیری تأیید (گرایش به جستوجو در اطلاعات یا تعبیر کردن آن به نحوی که باورها یا فرضیههای خودِ شخص را تأیید کند) اشاره میکند و میگوید: «مثلاً اگر شخصی از بیل گیتس بدش بیاید و تقریباً مطمئن باشد که او توطئهای در سر دارد و میخواهد بخش بزرگی از جمعیت جهان را برای منافع خودش بکشد (اشاره به یکی از نظریههای توطئه که میگوید نباید به برنامهی واکسیناسیون بیل گیتس اعتماد کرد) ممکن است بهسرعت خبر تسنیم مبنی بر «فلج شدن ۳۵۰ هزار کودک هندی توسط واکسنهای بنیاد خیریهی بیل گیتس» را با توضیح «آفتاب آمد دلیل آفتاب» و «شاهد از غیب رسید» و «من نمیگویم و آقای رابرت اف کندی جونیور اسنادی منتشر کرده که...» به اشتراک بگذارد...».
مدتی پیش و در اوج همهگیری موج اول کرونا در ایران، آیتالله خامنهای آمریکا را متهم به «ساخت ویروس کرونا» کرد و از احتمال «حملهی بیولوژیک» به ایران خبر داد. پس از آن بود که حساب کاربری منسوب به وزارت امور خارجه ایران، در راستای اثبات حرف آیتالله خامنهای و بینالمللی بودن ادعاها علیه آمریکا از دولت آمریکا خواست به بخشی از سؤالات مندرج در سایت «گلوبال ریسرچ» و ابهامات دربارهی توطئهی ساخت ویروس کرونا توسط آمریکا پاسخ دهد.
فرهاد سوزنچی و همکارانش در فکتنامه این ادعاها را بررسی کردهاند. او به آسو میگوید: «با یک جستوجوی ساده میتوان فهمید که گلوبال ریسرچ یک وبسایت شناختهشده و معروف نظریهی توطئه است که شبهعلم پخش میکند. جالب است که همین وبسایت مطالب ضد مواضع حکومت ایران زیاد دارد. مثلاً در همین سایت ادعا شده است که کل ماجرای اشغال سفارت و گروگانگیری آمریکاییها در آبان ۱۳۵۸ و چه بسا کل انقلاب ایران و به قدرت رسیدن آیتالله خمینی و حتی فراتر از آن طرح نظریهی ولایت فقیه، توطئهی سازمان سیا برای رقابتهای داخلی در آمریکا بوده است!»
اما چرا بسیاری از اخبار را بدون درستیسنجی باور و پخش میکنیم؟ دلارام صادقزاده معتقد است که پاسخ را باید در مواجههی مغز با یک گزارهی جدید جست: «همهی جانورانی که مغز دارند، با استفاده از دادههایی که از محیط اطراف خود میگیرند، مدلی از دنیای واقعیِ بیرون را در مغز خود میسازند. این مدل مغزی شامل دستهبندیهایی از اطلاعات و تجربیات قبلی ما است. وقتی با یک مسئلهی جدید، یک انسان جدید، گزاره یا هر دادهی جدیدی مواجه میشویم، مغز آن را به یکی از دستهبندیهایی که درست کرده است مرتبط میکند. این کار خیلی مفید است و به بقای ما کمک میکند زیرا مغز همیشه تمایل دارد که انرژی کمتری مصرف کند. در حالت عادی هم مغز ۲۰ درصد از انرژی ما را مصرف میکند. بنابراین، با وصل کردن دادههای جدید به دادههای گذشته از حجم زیاد انرژیای که باید مصرف کند، کم میکند. اگر چنین قابلیتی نداشتیم هرگز نمیتوانستیم چیز جدیدی یاد بگیریم یا به یک کل منسجم دربارهی یک موضوع برسیم. این یک روند طبیعی و مثبت درون مغز ماست اما یک جاهایی میتواند باعث بروز مشکل و خطا شود. مثلاً وقتی اطلاعاتی که به ما میرسد واقعیت نداشته، دستکاری شده و با اهداف دیگری به ما ارائه شده باشد. اصولاً مغز ما به دلیل ذخیره کردن انرژی و این حالت پیشفرض، نمیآید از ابتدا تکتک خصوصیتهای دادهی جدید را دوباره پردازش کند. این باعث میشود که در برخورد اولیه فکر کنیم این میتواند گزارهی درستی باشد.»
خودت درستیسنجی کن
هر چند درستیسنجی اغلب کاری حرفهای است و امروزه بسیاری از رسانههای جریان اصلی بخش «درستیسنجی» دارند اما بررسی بسیاری از ادعاها نیازی به درستیسنجیِ حرفهای ندارد و کاربران عادی هم میتوانند این کار را انجام دهند. از فرهاد سوزنچی میپرسم که چطور میتوان این کار را انجام داد؟ «چک کردن منبع، مخصوصاً در شبکههای اجتماعی اولین قدم است. منبع این ادعا کجاست؟ آیا یک وبسایت قابل اعتماد است یا نه؟ مثلاً تصویری در اینستاگرام میبینید که ادعا میکند «محمدرضا پهلوی در کتاب "پاسخ به تاریخ" همهگیری کرونا را پیشبینی کرده است.» اگر این موضوع شگفتانگیز واقعی باشد حتماً خبر آن بجز یک پست اینستاگرامی در جاهای دیگری هم منتشر میشود. یک خبر دیگر این بود که «پزشکان ایتالیایی کشف کردند کرونا باکتری است و کووید- ۱۹ را میتوان با آنتیبیوتیک و داروهای ضدالتهاب درمان کرد.» اگر چنین خبر مهمی که در یک کشور اروپایی اتفاق افتاده واقعی است، باید در صدر اخبار جهان باشد. اگر در اخبار رسانهها نیست باید به آن شک کنم. اگر به وبسایتی میروید که نمیشناسید، بهتر است قسمت «دربارهی ما» را بخوانید و اسم وبسایت را در گوگل جستجو کنید. خواندن متن خبر هم مفید است. آیا این خبر سبک نگارش فارسیِ درستی دارد؟ علامتهای تعجب زیاد، استفاده از صفتها و کلماتی با بار احساسی و...علامتهای خطر هستند. گاهی عکسهایی پخش میشود با متنی که به آن ربطی ندارد. یک راه ساده و قابل دسترسی که خیلیها نمیدانند، امکان جستوجوی معکوس تصویر در گوگل است. گوگل جستوجو میکند و به شما عکسهای مشابه را نشان میدهد. بنابراین، عکسهای دستکاریشده خیلی ساده لو میروند. همچنین میتوان تاریخ انتشار عکس در صفحات مختلف را بررسی کرد. مثلاً مدتی پیش عکسی هوایی از یک قبرستان منتشر شده بود که پر از جنازه و قبرهای تازه کندهشده بود با این توضیح که تصویر یک قبرستان پس از کرونا در خوزستان است. با جستوجویی در کمتر از ۱۰ ثانیه میشد فهمید که این تصویر خوزستان نیست و برزیل است...این اخبار معمولاً یا اغراق شدهاند یا از اساس دروغاند. هدف این قبیل مطالب تحریک احساسات شماست و خودِ همین یک زنگ خطر است...به طور کلی هر وقت دیدید که مطلبی احساساتتان را برانگیخت، مثلاً خشمگینتان کرد، همانجا باید سعی کنید که احساسات خود را کنترل کنید.»
فرهاد سوزنچی به قاعدهی سادهای اشاره میکند که میتواند تا حد زیادی جلوی پخش شایعات و اخبار جعلی را بگیرد: «باید یاد بگیریم تا وقتی از صحت چیزی مطمئن نشدهایم آن را به شبکههای اجتماعی و دوستان و آشنایان و فامیل نفرستیم. حتی با این توضیح که "من مطمئن نیستم ولی اگر درست باشد جالب است" نباید چنین مطلبی را به اشتراک گذاشت. چون درست است که شما به صحت آن شک کردهاید اما هزاران نفر دیگر آن را به عنوان واقعیت میپذیرند. و به همین علت در کمتر از ۲۴ ساعت میلیونها نفر یک خبر دروغ را باور میکنند. و درستیسنجیهای روزهای بعد هم چنان تأثیر ندارند. مثلی هست که میگوید "دروغ نیمی از دنیا را گشته که حقیقت تازه شلوارش را به پا میکند."»
وقتی شاهد و مدرک کافی نیست
تحقیقات نشان میدهد که بسیاری از شهروندان، درستی سنجیای را که نادرستیِ عقایدشان را ثابت کند، نمیپذیرند، مخصوصاً اگر این عقاید در حوزهی سیاست باشد. حتی گاهی تلاش برای تصحیح عقیدهی غلط افراد باعث میشود که با پافشاری بیشتری روی عقاید اشتباه خود تأکید کنند. (تأثیر معکوس، Backfire effect)
از دلارام صادقزاده پرسیدم چرا واقعیت (fact) و سند سبب نمیشود که عقایدمان را تغییر دهیم؟ «یکی از مهمترین دلایلاش این است که دوست نداریم فکر کنیم که اشتباه کردیم. قبول اشتباه، مدل ذهنیمان را زیر سؤال میبرد و به خود میگوییم اگر دربارهی این اشتباه کردم دربارهی چه چیزهای دیگری اشتباه کردهام؟ اگر مدل ذهنیمان را زیر سؤال ببریم، ابهاممان بزرگ و بزرگتر میشود و دوباره و بیشتر به هر چیزی چنگ میاندازیم که نشان دهیم به یک کل منسجم رسیدهایم. حتی اگر تصمیم کوچکی دربارهی هدف بزرگی را قبول میکنیم، هر کار دیگری میکنیم که بگوییم آن کار را درست انجام دادهایم.»
صادقزاده به آزمایش دو محقق دانشگاه استنفورد در کالیفرنیا اشاره میکند. در جریان این تحقیق از ساکنان دو منطقهی مسکونی در کالیفرنیا خواستند که بیلبورد بزرگی با پیام «با احتیاط برانید» را در حیاط خانهشان بگذارند. با این تفاوت که در منطقهی اول، دو هفته پیش از درخواست نصب یک بیلبورد بزرگ، آنها را قانع کرده بودند که برچسب کوچکی با همون مضمون پشت شیشهشان نصب کنند. ۷۶ درصد از افراد منطقهی اول که پیشتر با چسباندن پوستر کوچک پشت شیشهی خانهشان موافقت کرده بودند با نصب بیلبورد بزرگتر نیز موافقت کردند اما فقط ۱۷ درصد از افراد منطقهی دوم پذیرفتند که چنین کاری بکنند. «این تفاوت خیلی زیادی است….یعنی وقتی قدم کوچکی را در یک جهت برداشتیم و قبول کردیم که درست است، ممکن است هر کار کوچک و بزرگی را بکنیم که ثابت کنیم آن کار اولیه درست بوده است.»