ژیزل حلیمی یا گسترهی یک زندگی در خدمت حق، عدالت و آزادی
24.hu
ژیزل حلیمی، حقوقدان، وکیل دعاوی، مبارز ضد استعمار، مدافعِ حقوق زنان و یکی از چهرههای برجستهی فمینیسم در فرانسه در روز 28 ژوئیهی سال جاری در سن ۹٣ سالگی چشم از جهان فروبست.
ژیزل حلیمی در بیست و هفتم ژوئیهی ۱۹۲۷ در شهر کوچک حَلق الوادی، در ده کیلومتری شهر تونس، پای به پهنهی هستی گذاشت. پدر و مادر ژیزل حلیمی، یا به عبارت دقیقتر، «زیِزا جیزل اِلیز الطیّب» (Zieiza Gisèle Elise TaÏeb) از یهودیان اسپانیاییتبار ساکن تونس بودند که در آن زمان مستعمرهی فرانسه بود. پدرش کارمند یک دفترِ رسمیِ ثبت اسناد و مادرش زنی بسیار سنّتی و خانهدار بود. خانوادهاش از یهودیان مؤمن و معتقد و عامل به احکام و مناسک دینی بودند.
ادوارد طیّب به هنگام به دنیا آمدن دخترش چنان سرخورده و مأیوس بود که اعلانِ خبر تولد او به دوستان و آشنایان را چند هفته به تأخیر انداخت. با وجود این، به مرور زمان به این دختر بسیار علاقهمند شد و دلبستگی شدیدی به او پیدا کرد. رابطهی ژیزل حلیمی با مادرش برخلاف رابطه با پدرش، رابطهای پرمناقشه و توأم با تنش بود زیرا مادر خواهان دختری مطیع، منقاد و حرفشنو بود، حال آن که ژیزل از همان اوانِ کودکی سری پرشور و روحی نافرمان و عصیانگر داشت. او در دوازده سالگی در اعتراض به موقعیت کِهتر و فرودستیِ زنان و دختران در خانواده و موظف بودن ایشان به خدمت به مردان و پسران، از جمله برادران، دست به اعتصاب غذایی زد که ده روز به درازا کشید. او در برابر ازدواج زودهنگام و تحمیلی ایستادگی کرد و به تحصیل و درس ادامه داد. او بر خلاف دیگر اعضای خانواده حاضر نبود هر روز پیش از مدرسه رفتن «مِزوزا»ی آویزان بر در یا دیوار خانه را ببوسد. [مِزوزا محفظهی کوچک مستطیلشکلی است که آیاتی از تورات را درون آن خوشنویسی میکنند و یهودیان مؤمن و معتقد آن را در جایی در خانه نصب میکنند. اعضای خانواده در هنگام دخول و خروج از خانه با انگشتان دست این محفظه را لمس میکنند و سپس همان دست را میبوسند تا ستایش خدای را به جای آورده باشند.]
ژیزل حلیمی، که پدرش تابعیت فرانسوی داشت، توانست در یکی از مدارس فرانسویزبان تونس تحصیل کند و دیپلم متوسطه را با نمرات عالی به دست آورد و با دریافت کمکهزینهی تحصیلی راهی پاریس شود. او پس از پایان تحصیل در رشتههای حقوق و فلسفه، در سال ۱۹۴۹ به تونس بازگشت و به عضویت کانون وکلا درآمد. در همان سال با پُل حَلیمی، از کارمندان دولت فرانسه در تونس، ازدواج کرد، ازدواجی که حاصلاش دو پسر بود. اما این ازدواج دیری نپایید و به طلاق منجر شد، اقدامی که در جامعهی سنتی آن روز، کاری زشت و ناپسند و حتی شرمآور تلقی میشد. اما سنتشکنی عادت ژیزل حلیمی بود.
او سرانجام در سال ۱۹۵۶ راهیِ فرانسه شد و برای همیشه در پاریس سکنی گزید و به عضویت کانون وکلای این شهر درآمد. در سال ۱۹۵۸ با «کلود فو» (Claude Faux)، منشی ژان پل سارتر پیمان زناشویی بست و سومین پسر خود را به دنیا آورد.
ژیزل حلیمی در دوران حیات پُربار و طولانی خود در عرصهی وکالت در دادگستری و دفاع از حقوق مردم در چند کشور، در میدانِ سیاست و از جمله مبارزه با استعمار، در حوزهی نویسندگی و سرانجام در حیطهی فمینیسم و احقاق حقوق پایمالشدهی زنان به گونهای خستگیناپذیر فعال بود.
شهرت ژیزل حلیمی در مقام وکیل دعاوی بیشتر معلول سیاسی بودن دادرسیها و اتهامات سیاسی وارده به متهمانی است که موکل او بودهاند. کسانی که ژیزل حلیمی دفاع از آنان را بر عهده میگرفت مبارزانی سیاسی بودند که برای استقلال تونس یا الجزایر فعالیت میکردند و تحت پیگرد قضائی دادگستری فرانسه قرار میگرفتند. در واقع، ژیزل حلیمی به وکیل مدافع جبههی ملی آزادیبخش الجزایر تبدیل شده بود. پرآوازهترین موکل او جمیله بوپاشا، از مبارزان نامدار استقلال الجزایر است که به اتهام بمبگذاری در کافه رستورانی در الجزیره توسط ارتش فرانسه دستگیر و شکنجه شد. ژیزل حلیمی پس از دیدار با جمیله بوپاشا و شنیدن حرفهای او به رسانهای کردن موضوع شکنجه و تجاوز با مسواک و بطری آبجو به او پرداخت، واقعیت هولناکی که مسئولان فرانسوی بر آن سرپوش گذاشته بودند. ژیزل حلیمی با افشای این ماجرا و مشارکت در تألیف کتابی دربارهی جمیله بوپاشا همراه با سیمون دوبووار و تنی چند از دیگر روشنفکران فرانسوی به شهرت و محبوبیتی چشمگیر در کشورهای عرب و آفریقایی دست یافت. این کتاب در سال ۱۹۶۲ منتشر شد.
امضاءکنندگان این بیانیه که شماری چشمگیر از زنان صاحبنام فرانسوی بودند برای ترغیب افکار عمومی و مسئولان دولت به جرمزدایی از سقط جنین و آزاد کردن آن، اعتراف کرده بودند که خود پیشتر دست به این کار زدهاند.
یکی دیگر از دادرسیهای پرسر و صدا در فرانسهی قرن بیستم محاکمهای است که به «محاکمهی زنان بوبینی» (Bobigny) [یکی از شهرهای حومهی پاریس] شهرت یافته است. در این دادگاه یک دختر شانزده ساله که پس از تجاوز سقط جنین کرده بود، زنی که سقطِ جنین را برای او انجام داده بود، مادر دختر و دو زن دیگر به اتهام همدستی در سقط جنین محاکمه شدند زیرا در آن زمان این کار در فرانسه غیر قانونی بود. مادر دختر که پس از انتشار خبر دستگیری و محاکمهی جمیله بوپاشا با ژیزل حلیمی آشنا شده بود برای دفاع از خود و دخترش و دیگر متهمان دست به دامن او شد. این محاکمهی جنجالی در پاییز ۱۹۷۲ برگزار شد. در ۱۱ اکتبر، روز صدور رأی، بیش از 250 نفر برای اعلان حمایت از متهمان در برابر دادگاه تجمع کرده بودند. اعلام رأی دادگاه بانگ شادی آنان را به آسمان رساند زیرا دادگاه دختر شانزده ساله را تبرئه کرد و مادرش را نیز به علت «مسئولیت مدنی در قبال فرزند نابالغ» از اتهام مبرا دانست. ژیزل حلیمی که دفاع از این دو تن را بر عهده داشت پس از صدور رأی گفت: «ما ممنوع بودن سقط جنین را به محاکمه کشیدیم. دیگر نمیتوان سقط جنین را محکوم کرد.»
یک ماه پس از این دادرسی که در دادگاه اطفال برپا شده بود، مادر دختر، عامل سقط جنین و دو زن دیگر در مقابل دادگاه قرار گرفتند. مادر دختر به جریمهی تعلیقیِ 500 فرانکی، و عامل سقط جنین به دوسال زندان تعلیقی محکوم شدند و دو زن دیگر تبرئه شدند.
بعد از این محاکمه، لغو ممنوعیت قانونی سقط جنین در دستور کار فمینیستها و دیگر فعالان حقوق زنان قرار گرفت. ژیزل حلیمی در کنار سیمون دوبووار از پیشگامان این جنبش بودند. او با پیروزی در «محاکمهی زنان بوبینی» توانست افکار عمومی فرانسویها را برای لغو قانون ممنوعیت سقطِ جنین و جرمزدایی از این عمل آماده سازد. سرانجام در سال ۱۹۷۵ در دوران ریاست جمهوری والری ژیسکاردِستَن و در زمان ریاست سیمون وِی ــ یکی دیگر از زنان برجسته سدهی بیستم فرانسه ــ بر وزارت بهداشت و امور اجتماعی این تلاش به ثمر رسید و با تصویب قانونی موسوم به «قانونِ وِی» از سقط جنین جرمزدایی شد و هزینههای این کار نیز تحت پوشش بیمههای درمانی قرار گرفت.
باید یادآوری کنیم که چند ماه پیش از «دادرسی زنان بوبینی»، ژیزل حلیمی تنها وکیل دعاویای بود که بیانیهی معروف به «بیانیهی ٣۴٣ بدکاره» (Le manifeste de 343 salopes) را امضاء کرده بود. امضاءکنندگان این بیانیه که شماری چشمگیر از زنان صاحبنام فرانسوی بودند برای ترغیب افکار عمومی و مسئولان دولت به جرمزدایی از سقط جنین و آزاد کردن آن، اعتراف کرده بودند که خود پیشتر دست به این کار زدهاند. زنان امضاءکنندهی این بیانیه، که نویسندهاش سیمون دو بووار بود، با امضای آن خطر پیگرد قضائی از سوی دادگستری به اتهام نقض قانون را به جان خریده بودند.
بیتردید ژیزل حلیمی یکی از مهمترین مروجان فمینیسم در فرانسه است. سرخوردگی پدر و مادر از تولّد او، فرمانبرداری مادر از مردان خانواده و سرانجام انتظارات مادرش از او مبنی بر رسیدگی و خدمت به مردان خانواده با روح سرکش و عاصی ژیزل ناسازگار بود و در عمل مادرش را به یک «ضدّ سرمشق» یا «پادالگو» برای دختر جوان تبدیل کرد و او را به راهی انداخت که تا پایان زندگی پیمود. البته پشتیبانی پدر و محبت او به ژیزل نیز مهم بود و این زن مبارز را در طغیان علیه فرودستیِ زنان در خانه و جامعهی سنتزده یاری داد.اعتصابِ غذایِ ده روزهی ژیزل حلیمی در سن دوازده سالگی در اعتراض به بزرگترهایی که از او میخواستند دست به سینه در خدمت مردان خانواده از جمله براداراناش باشد؛ دفاعِ جانانهاش از جمیله بوپاشا و «زنان بوبینی» و دیگر پروندههای مشابه؛ امضای «بیانیهی ٣۴٣ بدکاره» و همراهی و همگامی با ژان پل سارتر و سیمون دوبووار در تأسیسِ انجمنی به نام «جانبِ زنان را بگیریم» در سال ۱۹۷۱ فرازهایی از فعالیتهای او در عرصهی فمینیسم و کوششهای خستگیناپذیرش در راه اِحقاق حقوقِ زنان است.
به نوشتهی «فرهنگ زندگینامهای مِترون (Le Maitron)»، نژادپرستی و یهودیستیزیای که ژیزل حلیمی از دوران کودکی و نوجوانی در تونس شاهدِ عینی آن بود، نقش مهمی در سوق دادن او به سوی تعهدِ سیاسی و مبارزه در راهِ آرمانها و بهویژه استعمارزدایی از مستعمرههای فرانسه در آفریقا داشت. افزون بر این، عضویت یکی از عموهای ژیزل حلیمی در حزب کمونیست تونس نیز در راندن او به میدان سیاست بیتأثیر نبود.
ژیزل حلیمی که از دوستان فرانسوا میتران، رئیس جمهور فرانسه در سال های ۱۹۹۵-۱۹۸۱، بود در سال ۱۹۸۱ در پی پیروزی میتران در انتحابات ریاست جمهوریِ این کشور به عنوان یکی از نامزدهای حزب سوسیالیست فرانسه به مجلس ملی این کشور راه یافت. با وجودِ این، او بیش از چند سال در حزب نماند و از آن دوری گزید. خدمت در مقامِ سفیر فرانسه در سازمان علمی، تربیتی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو)، مشارکت در تأسیس «انجمن مبارزه برای وضعِ مالیات بر تراکُنِشهای مالی»[1]، ریاستِ یکی از کمیسیونهای دادگاه «راسل» برای رسیدگی به جنایات جنگی آمریکا در ویتنام از جمله دیگر فعالیتهای او در عرصهی سیاست داخلی و بینالمللی بود.
از این زن مبارز و خستگیناپذیر بیست کتاب بر جای مانده است که به تنهایی یا با همکاری دیگران به رشتهی تحریر درآورده است. نخستین کتاب او در سال ۱۹۶۲ با عنوان «جمیله بوپاشا» با همکاری سیمون دوبووار و چند تن دیگر و با پرترهای لیتوگرافیک از جمیله بوپاشا اثر پابلو پیکاسو منتشر شد؛ آخرین کتاب او «آزادی گریزپا» با همکاری «آنیک کوژان» (Annick Cojean)، در نوزدهم اوت امسال بر پیشخوان کتابفروشیها قرار خواهد گرفت.
[1] Association pour la taxation des transactions financières et pour l’action citoyenne