چهرهی آشنای نظریههای توطئه دربارهی واکسن
Financial Times
بسیار پیشتر از آن که برای نخستین بار واکسن کووید19 ساخت فایزر/بیونتک به بدن کسی تزریق شود شبکههای اجتماعی مملو از گمانهزنی و هراسافکنی شده بود. به همراه پرسشهای بجا دربارهی ایمنی، کارآمدی، و سرعت تاریخی در تولید واکسن، نظریههای توطئه نیز مطرح بودند، نظریههایی مبنی بر این که این واکسن ایمن نیست، برای سلامتی مضر است و خودش محصول یک توطئه است. برخی مدعی بودند که این واکسن دیاناِی را تغییر میدهد یا باعث ابتلای فرد به کووید19 میشود. برخی دیگر میگفتند که این واکسن حاوی میکروچیپی است که احتمالاً توسط بیل گیتس کار گذاشته شده و از طریق فناوری نسل پنجم شبکهی تلفن همراه (5G) به آنتنهای مخابراتی متصل است و امکان پایش و کنترل جمعیت را فراهم میآورد. این روایتها بیوقفه تکرار میشوند و بر جهان واقعی تأثیر میگذارند: در ویسکانسین، داروسازی در طول تعطیلات عمداً 57 شیشهی حاوی واکسن را از بین برد زیرا تصور میکرد این واکسن باعث تغییر دیاناِی مردم میشود.
به رغم تازگی و ماهیت پیچیدهی این روایتها، آنها برایم کاملاً آشنا هستند.
کار من به عنوان فولکلورشناسْ مطالعهی روایتها دربارهی بیماریها است: شایعات، افسانهها و لطیفههایی که به شکلی غیررسمی در دوران همهگیری و دنیاگیری انتشار پیدا میکنند. این روایتها در همهگیریهای مختلف تکرار میشوند و در طول زمان برخی از خصوصیات آنها ثابت باقی میمانند هر چند برخی جزئیات تغییر میکنند تا با بیماری یا شرایط جدید هماهنگی پیدا کنند.
همانطور که آندرهآ کیتا (Andrea Kitta)، فولکلورشناس، به تفصیل نشان داده است جنبش ضدواکسن بیانگر دغدغههایی یکصد ساله دربارهی ایمنی، کارآمدی و کنترل حکومتی و همچنین بازتاب باورها و اعتراضهای دینی و فلسفی مبنی بر «غیرطبیعی» بودن واکسن است. دو مضمون مشترک در این روایتها این است که واکسنها به دریافتکنندهی آن آسیب میزنند ــ منجر به پیامدهایی میشوند که از حالت پیشرفت آزادانهی بیماری بدتر است ــ و مواد تشکیلدهندهی واکسنها مشکوک است. برای مثال، روایتهایی دربارهی این که واکسنها عامل شیوع اوتیسم هستند ادعا میکنند که تزریق واکسن امامآر سیستم عصبی را از پا در میآورد و نسبت به سمی بودن تیومرسال، مادهی نگهدارندهی موجود در واکسنها، هشدار میدهند. روایتهای کنونی دربارهی کووید19 نیز دربرگیرندهی نگرانیهای مشابهی دربارهی آسیب دیدن یا تغییر یافتن دیانای و زمزمههایی دربارهی میکروچیپ است.
جزئیات روایتها دربارهی کووید19، هر چند ریشه در گذشته دارند اما بازتابدهندهی دغدغههای اجتماعی گستردهی معاصر نیز هستند. تردید عمومی در خرید مواد غذایی اصلاحشدهی ژنتیکی به همراه دغدغههایی دربارهی ماهیت فناوریهای مهندسی ژنوم مانند کریسپر (CRISPR) احتمالاً در شکلگیری روایت «دیانای تغییریافته» تأثیر داشته است به ویژه با توجه به بدیع بودن فناوری به کار رفته در این واکسن (یعنی mRNA). خشم روزافزونِ ناشی از آشکار شدن جاسوسی حکومتها و شرکتها از شهروندان عادی ــ مانند اعتراضهای عمومی پس از افشاگریهای ادوراد اسنودن و رسوایی کمبریج آنالیتیکا ــ با روایت «میکروچیپ» مرتبط است.
از دیگر جنبههای نظریههای توطئهی مربوط به کووید19 گستردگی دامنهی آنهاست به طوری که افراد و نهادهای بسیاری در مظان اتهام قرار میگیرند. در پژوهشی که اخیراً با هدایت فولکلورشناس دانشگاه برکلی، تیموتی تنجرلینی (Timothy Tangherlini)، دربارهی روایتهای نظریههای توطئه صورت گرفت، با ترسیم نقشهی «گرههای» یک نظریهی توطئه ــ رسوایی پیتزاگیت در سال 2016 ــ و توطئهای واقعی ــ رسوایی بریجگیت (Bridgegate) در سال 2013 ــ آن دو را با یکدیگر مقایسه کردند تا بتوانند «چارچوبهای روایتی»ای (narrative frameworks) برای ایجاد تمایز بین نظریههای واقعی و ساختگی فراهم سازند. این پژوهش نشان داد که توطئههای واقعی نسبتاً به کندی منتشر میشوند و فقط بر حوزهای واحد تمرکز دارند (در مورد بریجگیت، این حوزه سیاست ایالتِ نیوجرسی بود) اما نظریههای توطئه به سرعت منتشر میشوند و مجموعهی گستردهای از حوزهها را در بر میگیرند (پیتزا گیت شامل کلینتون، اوباما، خانوادهی جان پودستا، ویکیلیکس، رستوران Comet Ping Pong، قاچاق انسان، تونلهای زیرزمینی، میل جنسی به کودکان و شیطانپرستی میشد).
نظریهی توطئه اغلب شتابزده و بیمحابا بین حوزههایی که پیشتر پیوندی با یکدیگر نداشتند ارتباط برقرار میکنند اما کشف توطئهای واقعی مستلزم آشکار ساختن پیوندهایی پیشتر ناشناخته در داخل حوزهای واحد است.
بنا بر نتیجهگیری این پژوهش، احتمالاً مهمترین ویژگی نظریههای توطئه همین تمرکز بر موضوعات متعدد است. زیرا با وجود آن که توطئههای واقعی و ساختگی هر دو به دنبال کشف اطلاعات «مخفی» یا «سری» هستند اما تفاوت آنها در گستردگی دامنهی موضوعاتی است که برای «اثبات» توطئه نیاز دارند. نظریهی توطئه اغلب شتابزده و بیمحابا بین حوزههایی که پیشتر پیوندی با یکدیگر نداشتند ارتباط برقرار میکنند اما کشف توطئهای واقعی مستلزم آشکار ساختن پیوندهایی پیشتر ناشناخته در داخل حوزهای واحد است.
این گستردگی دامنهی نظریههای توطئه میتواند ماهیت ادواری و انطباقپذیر آنها را نیز توضیح دهد: به محض این که روایتی توانست الگویی از ایجاد پیوندهای گسترده برقرار سازد، ایجاد پیوندهایی بیشتر یا جدید با حوزههایی ناهمگون به شکل قابلملاحظهای آسانتر میشود.
پرسش جدیتر این است که اصلاً چرا این روایتهای مرتبط با بیماریها انتشار پیدا میکنند. یکی از استدلالها که در کتاب نظریههای توطئهی کووید۱۹ مطرح شده این است که «نظریههای توطئه اغلب در میان کسانی منتشر میشود که از قدرت اجتماعی بیبهرهاند ــ یا دستکم چنین احساسی دارند.» در زمانهی نابرابری در داراییها و سیاستبازی، اکثریت مردم آمریکا به صورت بالقوه در این گروه جای میگیرند.
پاسخ دیگر که جنبهای عمومیتر دارد این است که فاصلهی زمانی بین آغاز یک همهگیری و لحظهای که علم بتواند توضیح روشنی برای آن بیان کند، برای عموم مردم که به دنبال پاسخی فوریاند خلئی اطلاعاتی به وجود میآورد. این خلأ باعث میشود تا افراد به روایتهای آشنای همهگیریهای پیشین مراجعه کنند و همچنین فرصتی در اختیار گروههای ضدواکسن و مروج نظریههای توطئه قرار میدهد که فعالانه به دنبال ترویج روایتهای خودشان هستند.
اگر چه انتشار شایعه آسان است اما مبارزه با آن دشوار است. همانطور که فولکلورشناسانی چون بیل الیس (Bill Ellis) مطرح کردهاند «برخی افسانهها نمیمیرند بلکه به اعماق میروند» و برای مدت زمانی طولانی در کمون باقی میمانند تا این که شرایطی جدیدی پدیدار شود که با ماهیت و گسترهی آن روایت سازگاری داشته باشد. همچنین، همانطور که جان گَنیو (John Gagnon)، جامعهشناس، مطرح کرده است تفاوت بین نظریهی علمی و نظریهی توطئه در این است که در نظریهی علمی رخنه و شکاف وجود دارد.
خواه شما عصر حاضر را «پسامدرن» بخوانید و خواه «پساحقیقت»، معضلی که وجود دارد این است که اعتماد عمومی به حکومت و سایر مردم در پایینترین میزان تاریخی خود قرار دارد. پیمایش اخیر مرکز تحقیقات پیو (Pew) نشان میدهد که 39 درصد از بزرگسالان آمریکایی «قطعاً یا احتمالاً واکس کرونا نخواهند زد» و 21 درصد «قصد ندارند این واکسن را بزنند و کاملاً اطمینان دارند که اطلاعات بیشتر نظر آنها را تغییر نخواهد داد.» این که پاسخهای چه تعداد از این افراد متأثر از روایتهای مختلف ــ مانند ادعاهای نادرست یا نظریههای توطئه ــ است مشخص نیست اما بیشک این روایتها در شکلگیری آن پاسخها تأثیرگذارند.
این به آن معنا نیست که رهبران جوامع نباید بکوشند تا واقعیت نظریههای توطئه را برملا و به تدریج آنها را حذف کنند. کشیشان، صاحبان کسبوکار، چهرههای ورزشی محلی و دیگران باید به همراه پزشکان محلی بکوشند تا اطلاعات مستدل و مستحکمی فراهم آورند. چنین تلاشهایی باید مداوم باشند و برای رسیدن به نتایج بهتر به صورت حضوری انجام شوند، مانند زمانی که آنتونی فائوچی با استفاده از نرمافزار زوم در یکی از کلیساهای محلی بوستون حاضر شد تا به طور مستقیم با مردم صحبت کند.
نظریههای توطئه همواره با ما خواهند ماند اما لازم نیست این همهگیری نیز چنین باشد.
برگردان: هامون نیشابوری
جان لی مدرس دانشگاه سافولک و نویسندهی کتاب همهگیری شایعه است. آنچه خواندید برگردان این نوشته با عنوان اصلی زیر است:
Jon D. Lee, ‘The Utter Familiarity of Even the Strangest Vaccine Conspiracy Theories’, The Atlantic, 11 January 2021.