تاریخ انتشار: 
1403/06/13

سرگذشت کتاب‌های درسی در ایران

همایون معمار

«شش معلم که کمال مهارت و وقوف را داشته باشند و از قرار تفضیل: معلم پیاده‌نظام یک نفر، معلم حکمت ]طب[ و جراحی و تشریح یک نفر، معلم سواره‌نظام یک نفر، معلم توپخانه یک نفر، معلم هندسه یک نفر، معلم علم معادن یک نفر، ضرور در کار است. لهذا آن عالی‌جاه از جانب شرافت جوانب اولیای دولتِ علیه مأمور و مرخص است که به ممالک نمسا و پروس ]اتریش و آلمان[ رفته معلم‌های مزبور را از قرار تفضیلِ فوق به مدت شش سال اجیر کرده و با مخارجِ آمدن و رفتن قرارنامه نوشته به آنها داده. هر قرار که عالی‌جاه به آنها بدهد در نزد اولای دولتِ ابدمدت، مقبول و ممضی است.»

این متنِ نامه‌ی میرزا تقی‌خان امیرکبیر به میرزا داود‌خانِ مسیحی، مترجم دولت ایران، است که این معلمان را استخدام کند و برای شروع به کارِ دارالفنون به ایران بیاورد. علت انتخاب اتریش و آلمان هم این بود که امیرکبیر از سوابق معلمان روسی، انگلیسی و فرانسوی ناراضی بود و به عقیده‌ی فریدون آدمیت، تاریخ‌نگار، او ‌می‌خواست معلمانِ خارجی از مداخله در امور سیاسیِ مملکت خودداری کنند و تنها به کار تدریس بپردازند.

شش معلم اتریشی و یک معلم ایتالیایی برای دارالفنون استخدام، و یکصد نفر از «اولاد شاهزادگان عظام، امرا، اعیان و رجال دولت» برای تحصیل در مدرسه انتخاب شدند.

در سال ۱۲۳۰ خورشیدی، در زمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار، دارالفنون به‌عنوان نخستین دانشگاه نوینِ ایران آغاز به کار کرد و کتاب‌های درسی به سبک جدید نیز وارد نظام آموزشی شد.

پیش از آنکه آموزش و پرورشِ همگانی مطرح و حتی اجباری شود به گفته‌ی اسفندیار معتمدی، مؤلف کتاب‌های درسی و پژوهشگر تاریخ علم، «کتاب درسی همان کتاب‌های معمولیِ بزرگسالان بود با این تفاوت که به کودکان و نوسوادان، هر بار بیش از چند سطر درس نمی‌دادند و محصل به کمک تکرار و حافظه، مطالب را به ذهن ‌می‌سپرد و به معلم تحویل ‌می‌داد تا آنکه به تدریج خواندن و نوشتن را با زحمت فراوان فرا ‌می‌گرفت.»

با شروع فعالیت دارالفنون در این دوره کتاب‌های درسی شامل جزوه‌های استادانِ خارجی و کتاب‌هایی بود که از آن به‌عنوان منبع مواد درسی استفاده می‌شد و بخشی یا همه‌ی این کتاب‌ها به فارسی ترجمه می‌شد. مثلاً کتاب پاتولوژی از دکتر کریزلِ فرانسوی یکی از کتاب‌های درسی دارالفنون و یکی از مترجمانش میرزا رضا علی‌آبادی، معروف به میرزا رضا دکتر، بود.

در این دوره بخشی از کتاب‌های استادان خارجی ترجمه می‌شد و علاوه بر این، استادان جزوه‌هایی برای شاگردان ‌می‌گفتند. این مرحله ترکیبی بود از تألیف و ترجمه که به مرور به تألیف متون درسی انجامید.

در واقع، کتاب‌های درسی ترکیبی از علوم جدید بود که پیش از آن رواج نداشت و به گفته‌ی اسفندیار معتمدی، «انتخاب اصطلاحات و واژه‌های علمیِ مناسب فارسی به‌جای واژه‌های خارجیِ نامناسب، نخستین نوآوریِ این کتاب‌ها بود.»

رسول جعفریان، پژوهشگر تاریخ، کتابِ قانون ناصری، اثر میرزا عبدالغفار نجم‌الدوله، را نمونه‌ای از ترکیب ترجمه و تألیف می‌داند که «نویسنده به تفضیل از منابع خود در این کتاب آورده است.»

نجم‌الدوله در مقدمه‌ی قانون ناصری درباره‌ی علت طولانی شدن تألیف این کتاب ‌می‌نویسد: «سبب انقضای مدت مدیده در تألیف کتاب آن است که حقیر همه‌روزه مباحثاتِ چند در مدرسه‌ی مبارکه داشتم، از اصول ریاضی و جغرافی و ضمناً لغت انگلیسی را با قلیلی از ایطالی بر لغت فرانسه‌ی قدیمِ خود ملحق ساختم، و علاوه بر کتبی که سابق ترجمه و تألیف نموده بودم، در عرض این مدت چند کتاب نیز برای متعلمینِ خود نوشتم؛ از قبیل علم مثلثات مستقیمه... و علم نقشه‌کشی و مساحت و تسطیح و علم جغرافی. و هر وقت مجالی به چنگ ‌می‌آوردم، مشغول به این کتاب ‌می‌شدم، و لهذا سه سال به طول انجامید، و به تکافیِ آن کتابی شد کامل و شامل جمیع مسائل کلیه و جزئیه‌ی هیئت و نجوم.»

در این دوره معلمان و مترجمان و فارغ‌التحصیلان دارالفنون به ترجمه و تألیف کتاب‌های درسی پرداختند؛ برای مثال، می‌توان از میرزا زکی مازندانی یاد کرد که مترجم موسیو کرشیش، استاد دارالفنون، بود. میرزا زکی مازندانی چند کتاب درباره‌ی توپخانه، مکانیک و حساب و جغرافیا نوشت. او همچنین نخستین کتاب فیزیک را ترجمه کرد که نویسنده‌اش موسیو کرشیش بود. کتاب جرالثقیل و علم حکمت طبیعی به لحاظ استفاده از واژه‌ها و اصطلاحات علمی برای نخستین بار در زبان فارسی واجد اهمیت است.

مؤلفان و مترجمانِ کتاب‌های درسیِ دارالفنون برای نخستین بار مفاهیم علمی را از یک زبان اروپایی به فارسی برگرداندند و اصطلاحاتی برای آنها برگزیدند. ادوارد براون، ایران‌شناس انگلیسی، تعداد کتاب‌های تألیف و ترجمه‌شده در این دوره را حدود ۱۶۲جلد برآورد کرده است.

دکتر توفیق حیدرزاده، استاد تاریخ علم در دانشگاه کالیفرنیا، در پژوهشی درباره‌ی منابع اولین کتاب درسیِ فیزیک جدید در ایران ‌می‌نویسد: «اولین کتاب درسی فیزیک که مفاد آن در دارالفنون تدریس ‌می‌شده، کتاب جرالثقیل و علم حکمت طبیعی نوشته‌ی اگوست کارل کرشیش است که به کتاب فیزیک نمساوی معروف است». این کتاب «نخستین درس‌نامه به زبان فارسی است که مباحثی از فیزیک نیوتونی و همچنین الکتریسته و مغناطیس را به طور منسجم، همراه با مسائل و حل مسائل و نمودارها و تصاویری از ابزارهای روزآمد فیزیک، در اختیار خواننده‌ی ایرانی قرار ‌می‌دهد.»

دکتر حیدرزاده ‌می‌گوید که این کتاب «ترجمه و تحریر درس‌های کرشیش است به کوشش میرزا زکی مازندرانی که مترجم این معلم فیزیک و ریاضیات و توپخانه بوده است.»

کرشیش، افسر توپخانه‌ی ارتش اتریش، از اولین معلمانی بود که برای تدریس علوم نظامی در دارالفنون استخدام شد. او علاوه بر مباحث نظامی، فیزیک و ریاضی هم درس می‌داد و زبانش آلمانی بود. البته زبان فرنگیِ غالب در آن زمان فرانسوی بود و هفت معلمی که در ابتدای کار در دارالفنون به کار گرفته شدند شش اتریشی و یک ایتالیایی بودند که «به زبانی غیر از زبانِ اصلیِ خود با مترجمان، و از طریق آنها با شاگردان ارتباط برقرار ‌می‌کردند. معدودی از آنها هم بعدها فارسی یاد گرفتند، مثل دکتر پولاک، که به زبان فارسی به شاگردانِ خود تدریس ‌می‌کردند.» دکتر ادوارد پولاک، استاد دارالفنون، در همین زمان کتابی نیز درباره‌ی جراحی نوشت.

میرزا زکی مازندانی سه سال در فرانسه تحصیل کرده بود و این احتمال وجود دارد که میرزا زکی به زبان فرانسه با کرشیش سخن می‌گفته است، چون هیچ نشانه‌ای از آشناییِ میرزا زکی با زبان آلمانی وجود ندارد.

در کتاب جرالثقیل آمده: «این کتاب در تشریح و توضیح علم جرالثقیل و علم حکمت طبیعی که از علوم غامضه و مفید فایده است ...از لغت فرانساوی به پارسیِ متداوله نقل و تحویل یافت.»

علاوه بر استادان و مترجمانِ آنها، در همین دوره شاگردان دارالفنون نیز کتاب‌هایی را ترجمه و تألیف کردند.

یکی از این شاگردان میرزا عبدالغفار نجم‌الدوله بود که به فکر تألیف کتاب‌های درسی افتاد. او یکی از مولفانِ پرکارِ کتاب‌های درسیِ دارالفنون و مترجم اولین کتاب درسیِ فلسفه با عنوان اصول حکمت فلسفه است. «احتمالاً او کتاب را به طور خاص برای تدریس در مدرسه‌ی دارالفنون ترجمه کرده باشد... اما ]این کتاب[ نسخه‌ی فرانسویِ کتابی است مفصل که برای دانش‌آموزان سال آخر دبیرستان نوشته شده بود و مترجم فقط بخش‌هایی از آن را ترجمه کرده است.»

مؤلفان و مترجمانِ کتابهای درسیِ دارالفنون برای نخستین بار مفاهیم علمی را از یک زبان اروپایی به فارسی برگرداندند و اصطلاحاتی برای آنها برگزیدند. ادوارد براون، ایرانشناس انگلیسی، تعداد کتابهای تألیف و ترجمهشده در این دوره را حدود ۱۶۲ جلد برآورد کرده است.

 

میراث دارالفنون

دارالفنون به‌عنوان نخستین مدرسه یا دانشگاه جدید تحولی در کتاب‌های درسی به وجود آورد. رسول جعفریان با اشاره به تألیف کتاب درسی از سوی «شماری از استادان فرنگی و ایرانی» می‌گوید: «مسلماً ‌می‌توان گفت جنبش عظیمی در این زمینه پدید آمد و امروز، صدها کتاب درسی میراث آن دوره است.»

به نظر جعفریان در این دوره یک «جنبش عظیم علمی در زمینه‌ی کتاب‌های درسی پدید آمد که پایه‌ی علم جدید در ایران شد.»

کتاب‌های درسی در این دوره فقط به موضوع آموزش محدود نمی‌شود و به گفته‌ی جعفریان، یکی از زوایای مهم کتاب‌های درسی در این دوره « پیدایش زبان علم در ایران و ایجاد اصطلاحات است که از همان آغاز مطرح بود و ‌می‌توان تحول آن را در کتاب‌های درسیِ بر جای مانده از دوره‌ی قاجار دید. همین نیاز بود که چندین دهه بعد از آغاز تدوین کتاب‌های درسی، به تأسیس فرهنگستان منجر شد و این کار با نظم بیشتری دنبال شد.»

جعفریان ‌می‌گوید: «یکی دیگر از فواید کتاب‌های درسی، ارزش آنها درباره‌ی تاریخ چاپ در ایران است. چنان که این آثار، مخصوصاً آثار نظامی و پزشکی از نظر هنری هم جالب هستند. درست مانند کتاب‌های نجوم قدیم که نقاشی در آنها نهایت اهمیت را داشت، یا کتاب‌های عجایب المخلوقات، در کتاب‌های نظامیِ درسی جدید و نیز پزشکی‌ها، از حجم قابل‌توجهی نقاشی استفاده ‌می‌شد که برای ترسیم نقشه‌های نظامی یا آناتومی مورد استفاده قرار ‌می‌گرفت.»

دارالفنون یک چاپخانه داشت و کتاب‌ها با خط نسخ یا نستعلیق نوشته ‌می‌شد و پس از چاپ در اختیار معلمان و دانشجویان ‌قرار می‌گرفت. جنس کتاب‌ها از کاغذ نسبتاً مرغوب بود و روی جلد برخی از کتاب‌ها، روکش پارچه‌ای یا چرمی کشیده ‌می‌شد.

تا مدت‌ها موسسه‌ی آموزشیِ دولتی یا خصوصیِ دیگری وجود نداشت. اما سرانجام مدارس ملی، که در واقع مدارس شخصی و خصوصی بود، پا گرفت. مدارسی مثل مدرسه‌ی مشیریه، که برای آموزش زبان خارجی درست شده بود یا مدرسه‌ی سپهسالار که مدرسه‌ی علوم دینی بود. چند مدرسه‌ی دیگر نیز در تهران و تبریز و اصفهان تأسیس شد.

مدارس خصوصی هر کدام بنا بر سلیقه و نظر موسس، مدیر و معلمانش اداره ‌می‌شد و کتاب‌ها را نیز مدیران و معلمان به سلیقه‌ی خود انتخاب ‌می‌کردند.

 

پیشگام مدارس جدید

با تأسیس اولین مدارس ابتدایی به همت میرزا حسن رشدیه که از پیشگامان فرهنگ نوین ایران به شمار ‌می‌رود، کتاب‌های درسی در مسیر تازه‌ای افتاد. هرچند روحانیون و سنت‌پرستان بارها مدرسه‌ی رشدیه را بستند و حتی گروهی قصد جانش را کردند، اما او سرانجام توانست بذر مدرسه به شیوه‌ی نوین را در ایران بکارد و به‌عنوان معلم و مدیر نهالِ آن را آبیاری کند.

میرزا حسن رشدیه نخستین مؤلف کتب‌های درسیِ دوره‌ی ابتدایی در ایران به شمار ‌می‌رود. از او 27 جلد کتاب درسی باقی مانده است، مثل بدایة التعلیم در سه جلد برای نوآموزان اول ابتدایی، نهایة التعلیم در دو جلد برای درس فارسی و مطالب علمی، و کفایة التعلیم برای املای فارسی دانش‌آموزان.

تألیف کتاب‌های درسی برای دوره‌ی متوسطه چند سال پس از تأسیس دبیرستان آغاز شد و «اغلب دبیران از کتاب‌ها و جزوه‌هایی که خود در دارالفنون داشتند در کلاسِ درس جزوه ‌می‌گفتند و دانش‌آموزان آنها را ‌می‌نوشتند. بعضی از دبیران هم که زبان خارجی ‌می‌دانستند کتاب‌های اروپایی را ترجمه ‌می‌کردند و فهرست مطالبِ همان کتاب‌ها به‌عنوان برنامه‌ی درسی پذیرفته ‌می‌شد.»

یکی از نخستین کسانی که برای دبیرستان یک دوره کتاب فیزیک نوشت محمدعلی فروغی، ادیب و سیاستمدار برجسته، بود. او در مدرسه‌ی علمیه به دانش‌آموزان فیزیک درس ‌می‌داد و آنها جزوه ‌می‌نوشتند و او یکی از همین جزوه‌ها را چاپ و منتشر کرد.

 

نقش دولت در کتاب درسی

تا پنج دهه بعد از تأسیس دارالفنون، کتاب‌های درسی توسط موسسان، مدیران و معلمان منتشر می‌شد.

وقتی در سال ۱۲۹۰ مجلس «قانون اساسیِ معارف» را تصویب کرد، دولت مسئولیت آموزش و پرورش را به صورت رسمی بر عهده گرفت. در قانون اساسی معارف برای نخستین بار تعلیمات اجباری، مجانی و همگانی توصیه شد.

ابتدا کتاب درسی بر اساس برنامه‌ی وزارت معارف و شورای عالی معارف نوشته می‌شد اما در سال ۱۳۰۶ وزارت معارف تألیف کتاب‌های درسیِ ابتدایی را بر عهده گرفت و از آن زمان به بعد کتاب‌های درسی با تصویر و کاغذ و چاپ مناسب در اختیار دانش‌آموزان قرار گرفت.

در تیرماه ۱۳۰۸ با تصویب هیئت دولت، چاپ و تألیف کتاب‌های ابتدایی در انحصار دولت قرار گرفت. ده سال بعد وقتی نتیجه‌ی یکدستی کتاب‌های ابتدایی مشخص شد، بنا بر تصویب هیئت وزیران گروهی از استادان، دانشیاران و دبیران مطلع و علاقه‌مند، مسئولیت تهیه و چاپ کتاب‌های دبیرستانی را بر عهده گرفتند. این هیئت تألیف هر ماده‌ی درسی را به گروهی از افراد باصلاحیت واگذار می‌کرد. در نتیجه هشتاد عنوان «کتاب وزارتی» با شکل و محتوای یکسان و با کیفیتی بهتر برای دبیرستان‌ها تألیف و منتشر شد. در همین دوره علاوه بر کتاب‌های ابتدایی و متوسطه، منتخبی از متون معتبر و شاهکارهای زبان فارسی نظیر «شاهنامه»‌ی فردوسی، «گلستان» سعدی، و «منطق‌الطیر» عطار نیز تهیه و منتشر شد.

از سال ۱۳۱۰ کتاب‌های دوره‌ی ابتدایی و از سال ۱۳۱۷ کتاب‌های دوره‌ی دبیرستان را وزارت فرهنگ و بعدها اداره‌ی نگارش منتشر ‌می‌کرد. در میانه‌ی این دوره یعنی در سال ۱۳۱۲، دولت نظام‌نامه‌ی اداره‌ی انطباعات را از تصویب شورای عالی معارف گذراند و به تألیف کتب درسی نظم تازه‌ای داد.

این روند ادامه داشت تا این که ایران در سال ۱۳۲۰ از سوی روسیه و بریتانیا اشغال شد و آشفتگیِ اقتصادی و سیاسی از یک سو و ناتوانیِ مالیِ دولت از سوی دیگر باعث شد تا تألیف و چاپ کتابِ درسی آزاد شود. هرچند این امر بسیاری از دبیران و استادان را به عرصه‌ی تألیف و ترجمه کشاند اما این موج تازه به هرج و مرج منتهی شد.

 هفت معلمی که در ابتدای کار در دارالفنون به کار گرفته شدند شش اتریشی و یک ایتالیایی بودند که «به زبانی غیر از زبانِ اصلیِ خود با مترجمان، و از طریق آنها با شاگردان ارتباط برقرار ‌می‌کردند. معدودی از آنها هم بعدها فارسی یاد گرفتند، مثل دکتر پولاک، که به زبان فارسی به شاگردانِ خود تدریس ‌می‌کردند.»

با آزاد شدن تألیف و چاپ کتاب‌های درسی، ناشران و چاپخانه‌داران از یک سو و مؤلفان و دبیرانِ باسابقه از سوی دیگر شروع به تألیف کتاب‌های درسی کردند. وزارت فرهنگ هم به کتاب‌هایی که با برنامه‌ی این وزارتخانه مطابقت داشت، اجازه‌ی انتشار ‌می‌داد. در این آشفته‌بازار به‌جای ۸۰ کتاب درسیِ دوره‌ی دبیرستان حدود ۴۲۸ عنوان کتاب درسی چاپ شده بود. یعنی از یک ماده‌ی درسی گاه دو تا هفت عنوان کتاب درسی چاپ شده بود که بسیاری از آنها چندان تفاوتی با یکدیگر نداشتند.

هرج و مرج ناشی از این بازارِ به‌اصطلاح رقابتی و آزاد، وضعیت کتاب‌های درسی را «از نظر کمی و کیفی به ابتذال کشاند.»

این وضعیت مدت‌ها ادامه داشت تا آنکه در سال ۱۳۳۷ کتاب‌های پایه‌ی ابتدایی با هزینه‌ی سازمان برنامه و بودجه و توسط انتشارات فرانکلین چاپ شد.

سیروس علی‌نژاد در کتاب از فرانکلین تا لالهزار می‌نویسد: «در آن زمان کتاب‌های درسی، به‌خصوص دبستانی، در کشور ما شکل واحدی نداشت و در شهرهای مختلف، بنا به سلیقه‌ی معلمان و دبیران، از تألیفات متعدد استفاده می‌شد. ] همایون[ صنعتی به کتاب‌های درسی ایران هم پرداخت و آن‌ها را سازمان داد.»

در سال ۱۳۳۶ همایون صنعتی‌زاده وامی از موسسه‌ی مرکزیِ فرانکلین گرفت و با خرید چند دستگاه چاپ، شرکتی به نام «شرکت سهامی افست» درست کرد و «این چاپخانه هنوز هم با همان ساختاری که در زمان همایون ]صنعتی[ پیدا کرده بود به کارش ادامه می‌دهد و کتاب‌های درسی ایران را چاپ می‌کند و بیشترین بارِ چاپ کتاب‌های درسی بر گردنِ آن است.»

کتاب‌های انتشارات فرانکلین رایگان در اختیار دانش‌آموزان قرار ‌می‌گرفت و این روند تا سال ۱۳۴۳ ادامه داشت و بعد از آن برای هر جلد کتاب، مبلغ پنج ریال از دانش‌آموزان گرفته ‌می‌شد.

شورای فرهنگ یک‌بار در سال ۱۳۳۵ کوشید تا در تألیف و چاپ کتاب‌های درسی نظمی ایجاد کند اما آشفتگیِ بازار کتاب به حدی بود که تلاش این شورا با شکست مواجه شد.

این بلبشو ادامه داشت تا آنکه در دوره‌ی وزارت دکتر پرویز ناتل خانلری در اسفند ۱۳۴۱ بنا بر مصوبه‌ی هیئت وزیران، وزارت فرهنگ تألیف و نشر کتاب‌های درسی را برعهده گرفت و بر اساس این مصوبه «سازمان کتاب‌های درسی ایران» تشکیل شد.

به پیشنهاد شورای عالی فرهنگ، کمیسیون‌هایی معیارها و ضوابط کتاب‌ها را تعیین ‌‌کردند و تألیف کتاب‌های درسیِ یکدست و هماهنگ از سال ۱۳۴۲ برای همه‌ی کلاس‌ها و رشته‌ها آغاز شد. بعد از آن «سازمان کتاب‌های درسی» با توجه به این معیارها ۱۲۰عنوان کتاب درسی تألیف کرد.

دکتر خانلری، وزیر فرهنگ، در سرآغاز کتاب‌های درسی دبیرستان، چاپ ۱۳۴۲، نوشته است: «در بیست سال اخیر وزارت فرهنگ تألیف و چاپ کتاب‌های دبیرستان را آزاد اعلام کرد، به امید آنکه با ایجاد رقابتِ سالم روز به روز کتاب‌های مطلوب‌تر فراهم آید.»

دکتر خانلری می‌نویسد: «متأسفانه به عللی نتیجه‌ی مطلوب از این تصمیم حاصل نگردید و وجود نواقص در محتویات کتاب‌ها و تنوع بیش از حد لزوم و گرانیِ بها و بی‌نظمی در چاپ و توزیع، موجب سرگردانیِ دانش‌آموزان و نارضایتیِ عمومی شد. اقداماتی که وزارت فرهنگ با نظارت بر محتویات کتاب‌ها به وسیله‌ی کمیسیون‌های مخصوص و همچنین در تثبیت قیمتِ آنها معمول ‌می‌داشت با این که در کاستن نواقص و معایب تأثیر داشت، گره از کار نگشود. راه چاره در آن دیده شد که وزارت فرهنگ تألیف و نشر کتاب‌ها را خود در اختیار گیرد... وزارت فرهنگ با استفاده از گروه‌هایی که برای هر درسی انتخاب کرد، از میان کتاب‌های موجود و برای هر درس و هر کلاس فقط یک کتاب را انتخاب، چاپ و توزیع کرد.»

در این دوره کتاب‌های ابتدایی همچنان به وسیله‌ی موسسه‌ی انتشارات فرانکلین منتشر ‌می‌شد و کتاب‌های دوره‌ی راهنمایی و متوسطه به وسیله‌ی شرکت طبع کتاب‌های درسی ایران (مرکب از ناشران و کتاب‌فروشان) چاپ و توزیع ‌می‌شد. آمار نشان ‌می‌دهد که در این زمان سالانه حدود سی تا چهل میلیون کتاب درسی منتشر ‌می‌شد.

 

تغییر نظام آموزشی

در سال ۱۳۴۵ خورشیدی، یعنی درست بعد از ۴۵ سال، نظام آموزش رسمیِ کشور تغییر کرد و در نظام جدید هدف، برنامه و مواد آموزشی دگرگون شد. مقاطع تحصیلی از دو مقطع شش‌ساله‌ی ابتدایی و متوسطه به سه مقطع ابتدایی، راهنمایی و متوسطه تغییر کرد. در این دوره آموزش هنر و علوم تجربی از کلاس اول ابتدایی آغاز می‌شد. در دوره‌های ابتدایی و راهنمایی برای هر درس علاوه بر کتاب دانش‌آموزان، کتاب راهنمای تدریس نیز برای معلمان تألیف و توزیع می‌شد.

برخی پژوهش‌ها نشان می‌دهد که نتایج تغییر نظام آموزشی چندان محسوس نبوده است، به‌وِیژه چون تألیف و چاپ کتاب درسی برای رشته‌های مختلف دوره‌ی متوسطه بسیار دشوار بود. برای دوره‌ی متوسطه‌ی نظری و فنی و حرفه‌ای ‌باید حدود ۵۰۰ عنوان کتاب جدید تألیف می‌شد که کار بسیار دشواری بود.

یک سال پیش از انقلاب و در پی بروز مشکلات آموزشی و اجتماعی، سازمان پژوهش و نوسازی آموزشی تأسیس شد و در نتیجه سازمان کتاب‌های درسی ایران تعطیل شد. در قانونی که در تیرماه ۱۳۵۵ تصویب شد، قرار بر این شد که سازمانی ایجاد شود که برنامه‌ریزیِ آموزشی و درسی را بر اساس پژوهش و نه بر اساس نظر افراد، حتی افراد مجرب و صاحب‌نظر، سازمان دهد. این سازمان مسئولیت تمام امور «کیفی آموزش و پرورش و ارزیابیِ مستمر و تنظیم برنامه‌های تحصیلی و تألیف و تدوین کتاب‌های درسی و آماده‌سازی مدارس و موسسات آموزشیِ تابع وزارت آموزش و پرورش» را بر عهده گرفت.

در نخستین سال‌های پس از انقلاب تغییراتی در مواد درسی و امتحانی ایجاد شد اما این تغییرات بنیادین نبود و غیر از کاستن از حجم کتاب‌های درسی نیز چندان تغییری در آنها پدید نیامد. در ده سال اول بعد از انقلاب، به‌ویژه در زمان جنگ، سازمان پژوهش به چاپ و توزیع همان کتاب‌های درسی مشغول بود. در سال ۱۳۶۵ با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای تغییر بنیادیِ نظام آموزش و پرورش به وجود آمد. این شورا پیش‌نویسی برای نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی نوشت که در آن بر «مبانی و تربیت اسلامی، هدف کلی تعلیم و تربیت اسلام، اصول حاکم بر نظام آموزشی پرورش» تأکید شده بود.

محتوای کتاب‌های درسی در طول سال‌های بعد دستخوش تغییرات کلی و جزئی شدند. در این دوره بیشتر کتاب‌های ادبی مثل فارسی، متون ادبی و تاریخ ادبیات، دانش اجتماعی و تاریخی، عربی و دینی و زبان‌های خارجی دوباره تألیف شدند و کاملاً تغییر کردند، و برخی کتاب‌ها نظیر کتاب‌های ریاضی هم با تغییرات زیاد دوباره تألیف و چاپ شدند.

در سال تحصیلی ۱۳۶۴-۱۳۶۵در اوج رشد جمعیت در ایران، حدود ۷۰۰ عنوان کتاب درسی در تیراژی نزدیک به ۱۰۰ میلیون جلد چاپ و توزیع شد.

علاوه بر تغییر گسترده‌ی کتاب‌های درسی در سال‌های بعد از انقلاب، «دفتر امور کمک آموزشی و کتابخانه‌ها» نیز به دنبال انتشار مجلات «پیک»، ابتدا در سال‌های ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹نشریاتی مثل «نوآموز»، «دانش‌آموز»، «نوجوانان»، «جوانان» و «معلم و خانواده» را منتشر کرد. در سال تحصیلی ۱۳۶۱– ۱۳۶۲ پس از مدتی وقفه چاپ نشریه‌های «رشد»، شامل «رشد نوآموز»، «رشد دانش‌آموز»، «رشد نوجوان»، «رشد جوان» و «رشد معلم»، در تیراژ میلیونی آغاز شد.

علاوه بر این نشریات، گروه پژوهش و برنامه‌ریزی و تألیف کتاب‌های درسیِ سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی، نشریاتی را با هدف ارتقاء سطح آگاهی‌ معلمان منتشر می‌کرد که از میان آنها می‌توان به «رشد آموزش ریاضی»، «رشد آموزش شیمی»، «رشد آموزش فیزیک»، «رشد آموزش جغرافیا»، «رشد آموزش زمین‌شناسی»، «رشد آموزش زبان» و «رشد ادبی فارسی» اشاره کرد.

هدف مهم برای آموزش و پرورش بعد از انقلاب این بود که محتوای همه‌ی کتاب‌ها درسی و نشریات «گویا و نشانگر اهداف و موازین اسلامی» باشد و این وظیفه به سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش واگذار شده که مسئول تولید کتاب‌های درسی است.

در سال ۱۳۷۰، یعنی سه سال بعد از پایان جنگ با عراق، نظام آموزشی دوباره تغییر کرد. به این ترتیب که دوره‌ی چهار ساله‌ی دبیرستان به سه سال برای دریافت دیپلم و یک سال پیش‌دانشگاهی تبدیل شد. طیبه موسوی، معلم و پژوهشگر، در مقاله‌ی «دومینوی کیفیت نظام آموزشی» می‌نویسد: «با رشد سریع جمعیت که از اواخر دهه‌ی ۱۳۵۰ در ایران به وقوع پیوسته بود تعداد افراد دارای مدرک دیپلم از دو میلیون نفر در اوایل دهه‌ی هفتاد به پنج میلیون نفر تغییر یافت و دانشگاه‌ها ظرفیت پذیرش این‌همه فارغ‌التحصیل را نداشت. لزومی نداشت که همه‌ی دانش‌آموزان دیپلم بگیرند، لذا نظام سالی واحدی در مقطع دبیرستان اجرا شد. در این نظام جدید اخذ مدرک دیپلم به‌جای دوازه سال نیازمند یازده سال تحصیل شد و تنها کسانی مجبور به گذراندن دوازده سال تحصیل بودند که وارد کنکور شده و قصد داشتند در دانشگاه‌های کشور ادامه‌ی تحصیل دهند.»

این روش «تغییرات عمیقی در کیفیت تحصیل، هزینه‌های نظام آموزش و پرورش، فضای فیزیکیِ مدارس و زندگیِ آتیِ جوانان کشور به جای گذاشت.»

به‌رغم تغییرات مداوم در نظام آموزشی، این تغییرات به آموزش و پرورش کودکان کمک نکرده است زیرا کودکان از ابتدا به خلاقیت و پرسش‌گری تشویق نمی‌شوند و معلمان هم مسئولیتی در کشف استعداد کودکانِ دانش‌آموز ندارند.

به عقیده‌ی طیبه موسوی، «بخشی از دانش‌آموزان تصمیم گرفتند به اخذ مدرک دیپلم (یازده ساله) بسنده کنند و سودای تحصیل در دانشگاه را از سر بیرون کنند. این گروه اگر چند سال بعد تصمیم به ادامه‌ی تحصیل در دانشگاه می‌گرفتند دیگر به راحتی نمی‌توانستند در تصمیم خود تجدید نظر کنند. در نظام جدید ابتدا مدارسی جداگانه به‌عنوان مدارس پیش‌دانشگاهی راه‌اندازی و از دبیرستان جدا شد. آموزش و پرورش در بسیاری از مناطق با کمبود فضای آموزشی در دوره‌ی پیش‌دانشگاهی و مازاد فضای آموزشی در دوره‌ی دبیرستان روبه‌رو شد.»

این اقدام علاوه بر آنکه آشوبی در کتاب‌های درسی ایجاد کرد، پیوستگیِ دوره‌ی دبیرستان به‌عنوان نهادی اجتماعی را از بین برد. با آشکار شدن مشکلات نظام جدید، در سال ۱۳۸۵ دوباره پیش‌دانشگاهی حذف و دوره‌ی دبیرستان چهار ساله شد.

 

بازگشت به نظام آموزشی قدیم

در سال ۱۳۸۸ نظام آموزشی مدارس از پنج سال ابتدایی، سه سال راهنمایی و چهار سال دبیرستان به دو دوره‌ی شش ساله‌ی ابتدایی و متوسطه تغییر یافت، بی‌آنکه هدف و دلایل این تغییر چندان روشن و ملموس باشد. این حرکت در واقع بازگشت نظام آموزشی به پیش از سال‌های ۱۳۴۶ بود که دو دوره‌ی ابتدایی و متوسطه وجود داشت.

در سال تحصیلیِ ۱۳۹۰-۱۳۹۱ وزارت آموزش و پرورش برنامه‌ی «طرح تحول بنیادین» در نظام تعلیم و تربیت را شروع کرد و بنا به ادعای این وزارت‌خانه کتاب‌های پایه‌ی اول ابتدایی با سند «برنامه‌ی درس ملی» همسوسازی شد؛ از بین عناوین موجود، کتاب‌های ریاضی و علوم دوباره تألیف و بقیه‌ی کتاب‌ها دستخوش تغییرات کلی شدند.

طبیه موسوی تحولات سال ۱۳۹۱ در نظام آموزشی کشور را نوعی «انقلاب» می‌داند و می‌نویسد: «هنوز تنِ رنجور نظام آموزشی از گسستگی و پیوستگیِ دوران دبیرستان التیام نیافته بود که ناگاه گردبادی عظیم هر سه دوره‌ی نظام آموزشی را در هم پیچاند... دانش‌آموزان کلاس پنجم یک سال دیگر باید در مدارس ابتدایی درس می‌خواندند و معلمان دوره‌ی راهنمایی باید به اجبار به مدارس ابتدایی منتقل می‌شدند. در دوره‌ی ابتدایی یک معلم همه‌ی دروس را تدریس ‌می کند اما در دوره‌ی راهنمایی هر معلم تدریس یک درس را به عهده دارد. چگونه ممکن بود دبیر ادبیات، ریاضی ... را به ابتدایی انتقال داد. دبیران دوره‌ی راهنمایی ورود به دوره‌ی ابتدایی را نوعی تنزل رتبه دانسته و با آن مخالف بودند.»

این دگرگونیِ بنیادین محتاج کتاب‌های جدید بود. بنابراین، کتاب‌های دوره‌‌ی ششم ابتدایی دوباره تألیف و تدوین شد.

دوره‌ی شش‌ساله‌ی دبیرستان به دو دوره‌ی سه‌ساله‌ی متوسطه‌ی اول و دوم تقسیم شد و موجی از مشکلات بین معلمان و مدارس و ادارات آموزش وپرورش ایجاد کرد. «متوسطه‌ی دوم با مازاد و متوسطه‌ی اول با کمبود نیرو مواجه شد.»

نظام آموزشی ایران در سال‌های ۱۳۴۵، ۱۳۷۱، ۱۳۸۵و ۱۳۹۱ دگرگون شده است اما به نظر طیبه موسوی، این بار «کتب درسی بدون اغراق هر ساله دستخوش تغییرات محتوایی گردید. این تغییرات در همه‌ی کتب و همه‌ی رشته‌ها صورت می‌گیرد.»

به‌رغم تغییرات زیاد در کتاب‌های درسی در چهار دهه‌ی گذشته، حکومت ایران همچنان به دنبال تغییر محتوای کتاب‌های درسی است.

هادی، یکی از دبیران باسابقه، می گوید: «طبیعی است که هر ده یا پانزده سال کتاب‌های درسی با تغییر شرایط و و بر اساس نیاز روز تغییر کند اما حکومت بیشتر به فکر تزریق افکار و ایدئولوژیِ خود است. اگر قبلاً فقط کتاب تعلیمات دینی درباره‌ی مسائل مذهبی بود حالا کتاب فارسی و تاریخ هم شبیه کتاب‌های دینی است.»

این دبیر مجرّب می‌گوید: «دو سال پیش علی خامنه‌ای، رهبر ایران، در دیدار با معلمان بر حذف برخی مطالب و درس‌های به قول خودش غیرنافع تأکید کرد اما آموزش و پرورش دوباره فرصت را غنیمت شمرد و تغییر کتاب‌های درسی را در برنامه گذاشت و این تغییرات بیشتر ایدئولوژیک بود.»

بعد از سخنان رهبر ایران، صادق ستاری‌فرد، سخنگوی وقت وزارت آموزش و پرورش، درباره‌ی تغییرات کتاب‌های درسی گفت: «قرار است ]این تغییرات[ در حوزه‌ی مفاخر ملی و دینی و تقویت هویت ملیِ دانش‌آموزان باشد. کتاب‌های درسی باید به گونه‌ای باشد که دانش‌آموزانِ ما با مفاخر ملی و مذهبی آشنا شوند و هم محتوا‌هایی در اختیار دانش‌آموزان قرار داده‌ شود که تقویت‌کننده‌ی هویت ملی باشد.»

ستاری‌فرد گفت که وزارت آموزش و پرورش قصد دارد با تغییر کتاب‌های درسی نسلی را تربیت کند که «بستر‌ساز و پایه‌گذار تمدن نوین اسلامی باشد.»

 

حذف داستان‌نویسان و شاعران منتقد

از ابتدای انقلاب هر سال بخشی از کتاب‌های درسی تغییر کرده است اما در زمستان ۱۳۹۹ موجی از تغییرات ایدئولوژیک در کتاب‌های درسی به سر خط اخبار تبدیل شد. برای مثال، می‌توان به حذف برخی اشعار و تصاویر و تغییر در روایت‌های داستانی، مثل بخشی از داستان «قلب کوچکم را به چه کسی بدهیم» (نادر ابراهیمی) و «قصه‌های مجید» (هوشنگ مرادی کرمانی)، اشاره کرد.

در همین دوره حذف اشعار شاعرانی مثل نیما یوشیج، مهدی اخوان‌ ثالث و هوشنگ ابتهاج از کتاب‌های درسی خبرساز شد؛ «داروگ» و «مهتاب» نیما، «باغ بی‌برگی» اخوان، و «همزاد» ابتهاج از جمله اشعاری بود که از کتاب‌های درسی حذف شد.

بعد از آن نیز وقتی خبر حذف عکس دختران از جلد کتاب ریاضیِ دبستان در شبکه‌های اجتماعی جنجال به پا کرد، محسن حاجی میرزایی، وزیر وقت آموزش و پرورش، از این اقدام عذرخواهی کرد.

بعد از اعتراضات سال ۱۴۰۱ که دانش‌آموزان نقش زیادی در آن بازی کردند، بعضی گفتند که وزارت آموزش و پرورش بعد از چهار دهه به‌رغم انبوهی از «آموزه‌های ایدئولوژیک» هنوز نتوانسته است که دانش‌آموزانی حامی حکومت تربیت کند. به گفته‌ی هادی، دبیر دبیرستان، حجم زیاد مباحث سیاسی و ایدئولوژیک و حذف تاریخ پادشاهان سبب شده تا دانش‌آموزان از مباحث مذهبی و ایدئولوژیک دلزده شوند و حذف تاریخ پادشاهی از کتاب‌های درسی برایشان اهمیتی دوچندان پیدا کند.»

به‌رغم تغییرات مداوم در نظام آموزشی، این تغییرات به آموزش و پرورش کودکان کمک نکرده است زیرا کودکان از ابتدا به خلاقیت و پرسشگری تشویق نمی‌شوند و معلمان هم مسئولیتی در کشف استعداد کودکانِ دانشآموز ندارند. در نتیجه، کودکان در چارچوب‌های تعریف‌شده‌ی آموزشی گرفتار می‌شوند و خلاقیت‌شان از بین می‌رود.

نظام آموزشیِ ایران نظامی متمرکز است و کتاب درسی، محور اصلی آموزش و یادگیری به شمار می‌رود. بخش عمده‌ی دوره‌ی آموزشی در مدارس به آموزش محتوای کتاب‌های درسی اختصاص دارد و معیار ارزیابی نیز میزان یادگیریِ محتوای کتاب توسط دانش‌آموزان است. همه چیز به محتوای کتاب و میزان تسلط بر آن خلاصه می‌شود و دانش‌آموزان از بدو ورود به مدرسه در مسابقه‌ای حاضر می‌شوند که به کنکور و دانشگاه منتهی می‌شود، مسابقه‌ای که در آن از شعار تکراریِ حکومت درباره‌ی «عدالت آموزشی» نشانی نیست. فرزندانِ ثروتمندان در مدارس بهتری درس می‌خوانند و در انواع کلاس‌های خارج از مدرسه شرکت می‌کنند، در حالی که فرزندانِ فقرا یا به مدرسه نمی‌روند یا در همان سال‌های کودکی مجبور به ترک تحصیل می‌شوند.

 

 

منابع:

نقش دولت در کتاب‌های درسی، مینا ذاکر شهرک، پژوهش‌نامه‌ی ادبیات کودک و نوجوان/ ۱۳۸۳/شماره‌ی ۳۷

منابع اولین کتاب درسی فیزیک جدید در ایران (و مسائل نحوی و واژگانی – معنایی در ترجمه‌ی آن، توفیق حیدرزاده، نشریه‌ی میراث علمی اسلام و ایران، سال یازدهم، شماره‌های اول و دوم، ۲۱ و ۲۲، سال ۱۴۰۱

بررسی تاریخ تحولات کتاب‌های درسی مدارس ایران (۱۳۲۰-۱۳۹۰)، اسفندیار معتمدی، نشریه‌ی پژوهش و نگارش کتب دانشگاهی، مرداد ۱۳۹۱، شماره‌ی ۲۵

تاریخچه‌ی مختصر کتاب‌های درسی و سیر تطور آن در ایران (از دارالفنون تا به امروز)، موسی مجیدی، فصل‌نامه‌ی تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) سال ۱۳۶۴، شماره‌ی ۴

فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، چاپ نهم، انتشارات خوارزمی، ۱۳۸۰

چند نکته درباره‌ی کتاب‌های درسی دوره‌ی قاجار، کتابخانه‌ی تخصصی تاریخ اسلام و ایران، رسول جعفریان، متن سخنرانی به مناسبت نمایشگاه کتاب‌های درسی دوره‌ی قاجار در دانشگاه تهران، دی ۱۳۹۶

از فرانکلین تا لاله‌زار، زندگی‌نامه‌ی همایون صنعتی‌زاده، سیروس علی‌نژاد، انتشارات ققنوس، ۱۳۹۵

قانون اساسی معارف، مجلس شورای ملی، مصوب نهم عقرب ۱۲۹۰

قانون شورای عالی معارف، مجلس شورای ملی، مصوبه‌ی ۲۰ حوت ۱۳۰۰خورشیدی

دومینوی کیفیت نظام آموزشی: از طرح مشکلات نباید خسته و ناامید شد، طیبه موسوی، صدای معلم (پایگاه خبری- تحلیلی معلمان ایران)، ۲۳ شهریور ۱۳۹۶

تغییر به نفع سیاست، زهرا جعفرزاده، روزنامه‌ی هم میهن، اول اسفند ۱۴۰۱

تغییر کتاب‌های درسی مستمر و با متقتضیات زمان و مکان است، روزنامه‌ی جوان، ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۱

نجم‌الدوله و اولین کتاب درسی فلسفه‌ی جدید در ایران، رضا رنجبر، تاریخ علم، دوره‌ی ۱۵، شماره‌ی ۱، بهار و تابستان ۱۳۹۶