سی سال قبل در ۴ نوامبر ۱۹۸۹ شمار فراوانی از شهروندان آلمان شرقی به میدان الکساندرپلاتس در برلین دوشقهشدهی آن زمان هجوم بردند تا به حکومت این کشور اعتراض کنند. «جمهوری دموکراتیک آلمان» در حال فروپاشی بود. اریش هونِکِر، رهبر منفور کشور، از قدرت کنار زده شده بود. هزاران نفر از کشور گریخته بودند. پنج روز بعد، پس از آن که یکی از مسئولان حزب به اشتباه اعلام کرد که هر کس بخواهد میتواند کشور را ترک کند، تعداد زیادی از مردم از دیوار بالا رفتند.
در چهاردهمین نمایشنامهی هوشنگ توزیع، با اجرای خیرهکنندهی خود او در نقش فریدون فزخزاد، هنرمند میرا به هستی نامیرا راه مییابد... شاید تأملبرانگیزترین پرسشی که زندگی فریدون فرخزاد و شاعر نقرهای مطرح میکنند این باشد که چرا و چگونه شاعری که آغاز کار هنریاش از آیندهای موفق خبر میداد و میتوانست جهانی شود، عاقبتی چنین غمانگیز یافت؟
زنی که نیمی از صورتش در تشک فرو رفته، به حالتی جنینی روی تختی فلزی خوابیده است؛ زنی دیگر با پاهایی باز در حالی که دامنش به دور کمر جمع شده روی ملحفههای سفید دراز کشیده است. سومین زن...
آواز خواندن مقولهای جهانشمول است. در تمامی فرهنگها وجود دارد و بهرغم اعتراضات به صدای بد، تقریباً همه قادر به خواندن هستند... برای من و همکارانم این پرسش مطرح شد که آیا آواز خواندن رفتاری است که برای پیوند دادن گروهها تکامل یافته است؟
بوستان هنرمندان دو بوستان است، هم بوستانی است که هنرمندان در آن خانه کردهاند و هم بوستانی است که هنرمندان خود مُدام آن را میسازند و برمیچینند و دوباره برپا میدارند، در هر آفرینش هنریِ خود. به عبارت دیگر، آن مظهرِ باغ در باغ است، تحققِ باغی پیدا و باغی ناپیداست. چه بسا کَسا که فرورفته در خویشتن به آن قدم گذارد و از درون خود جدا نشود تا باغ را ببیند و احساس کند، تا آنکه از باغِ پیدا به باغ ناپیدای سرای هنر وارد شود.
در اواخر سال 1887، هنرمندی تنگدست به نام ونسان ونگوگ تعدادی نقاشی روی دیوارهای غذاخوری شاله در پاریس آویخت. بالای میزهای عریضی که پاریسیهای کمدرآمد برای خوردن غذاهای ساده و همیشگی دورشان جمع میشدند، آثار ونگوگ در کنار آثار هنرمندانی همچون آنری دو تولوز-لوترک، امیل برنارد و دیگر هنرمندان آوانگارد دیوارها را تزئین کرده بودند.