«چهرهی مطبوعات معاصر»؛ یک مرجع بیهمتا
سیروس علینژاد
چهرهی مطبوعات معاصر عنوان کتابی است که در سال ۱۳۵۱ منتشر شده و هرگز تجدید چاپ نشده است. پس چرا حالا به سراغ آن رفتهام و دربارهاش مینویسم؟ چون یک کتاب مرجع است و کتابهای مرجع کهنه نمیشوند.
چهرهی مطبوعات معاصر عنوان کتابی است که در سال ۱۳۵۱ منتشر شده و هرگز تجدید چاپ نشده است. پس چرا حالا به سراغ آن رفتهام و دربارهاش مینویسم؟ چون یک کتاب مرجع است و کتابهای مرجع کهنه نمیشوند.
مفاهیمى که براى درک عالم سیاست به کار مىبریم همواره بر خودِ سیاستهایى که به توضیح آن مىپردازد، تأثیر میگذارد این مفاهیم به روشن شدن جنبههایى از یک متن سیاسى کمک مىکنند اما دیگر جنبهها را به طور کلى تیره و تار مىسازند.
اسلام یک دعوت است و بس. و نبی اسلام هم در قلمرو دین جز این نکرد. درست است که محمد در مدینه برخی قضاوتها و حکمهای سیاسی و قضایی و اجتماعی صادر کرده ولی آن هم برآمده از ضرورت امارت و فرمانروایی وی بوده است و نه لزوماً به مقتضای دیانت و دعوت دینیاش.
دموکراسی به دردسر افتاده است. دیدگاه خوشبینانهای که پس از سقوط کمونیسم جهان را فراگرفته بود در حال محو شدن است. سال گذشته نشریهی اکونومیست در نمایهی سالانهی خود از دموکراسی در جهان، ۸۹ کشور را تنزل داد، سه برابر بیش از کشورهایی که ترقی کرده بودند. از ویکتور اوربان در مجارستان گرفته تا رودریگو دوترته در فیلیپین، از نیکولاس مادورو در ونزوئلا گرفته تا ولادیمیر پوتین در روسیه و دانیل اورتگا در نیکاراگوئه، رهبران مقتدر در حال سرکوب آزادیهای مدنی و حقوق بشر هستند.
نیچه دهان حقیقت را میبندد و آنچه میگوید ترفندِ بستن دهان حقیقت است، و الا کجا بهتر از صفحهی کاغذ برای صدای حقیقت شدن. درست در همانجا که حقیقت میتواند به بانگ بلند سخن بگوید میشود او را خفه کرد. مگر امروزه رادیو و تلویزیونها و روزنامهها بهترین جا برای خفه کردن صدای حقیقت نیست!
سی سال قبل در ۴ نوامبر ۱۹۸۹ شمار فراوانی از شهروندان آلمان شرقی به میدان الکساندرپلاتس در برلین دوشقهشدهی آن زمان هجوم بردند تا به حکومت این کشور اعتراض کنند. «جمهوری دموکراتیک آلمان» در حال فروپاشی بود. اریش هونِکِر، رهبر منفور کشور، از قدرت کنار زده شده بود. هزاران نفر از کشور گریخته بودند. پنج روز بعد، پس از آن که یکی از مسئولان حزب به اشتباه اعلام کرد که هر کس بخواهد میتواند کشور را ترک کند، تعداد زیادی از مردم از دیوار بالا رفتند.
اعتراضات در ایران عوامل متعددی دارد. تحلیلگران، بحران اقتصادی، فساد و ناکارآمدی حکومت و تبعیض سیاسی را به عنوان بخشی از این عوامل برشمردهاند. برخی کارشناسان نیز عوامل دیگری همچون بحرانهای محیط زیستی را زمینهای برای شدت گرفتن نارضایتیها میدانند. آقای ناصر کرمی، کارشناس محیط زیست و اقلیمشناس، در گفتگو با آسو ــ با نگاه ویژه به فاجعهی ماهشهر ــ به این عوامل و نقش آن در اعتراضات پرداخته است.
ماچِی گرابسکی از طبقهی سی و دوم برج اولیویا استار در گدانسک، لهستان، به چشمانداز خیرهکنندهی دریای بالتیک مینگرد. او میگوید: «بچههایم هرگز دوران تاریک و مصیبتزدهی دههی ۱۹۸۰ را ندیدند. حالا خیلیها اوضاع فعلی را بدیهی فرض میکنند.»
سانسور در تاریخ همهی کشورها وجود داشته اما کشورهای پیشرفته تلاش کردهاند تا از این تاریخ عبور کنند. مثل کشورهای اروپایی که در دوران قرون وسطی کلیسا بر آنها حاکمیت داشت و سانسور هم به حدی وجود داشت که حتی فردی مثل گالیله به دلیل بیان نظریات علمیاش محاکمه شد.
سال ۱۹۵۳ بود که شاعر اتریشی اینگِبورگ باخمَن نوشت، «جنگ دیگر اعلام نمیشود، فقط ادامه مییابد». دریغا که این سخن امروز نیز صادق است. هجده سال پس از آغاز حملههای هوایی ایالات متحده علیه القاعده، ایالات متحده هنوز هم در افغانستان درگیر است. این جنگ با ۱۴ هزار سربازی که هنوز در آنجا مستقرند از جنگ ویتنام پیشی گرفته و طولانیترین جنگ در تاریخ آمریکا به شمار میرود. درست در همین اواخر بود که هشتمین دور گفتگوهای صلح میان ایالات متحده و گروه طالبان بدون نتیجه خاتمه یافت.
در هر عصری دغلکارهای سیاسی با استفاده از خشم، دروغ و توهین بحث معقول و مستدل را تحتالشعاع قرار میدادهاند. اما آنها از دههی ۱۹۳۰ به بعد چندان موفقیتی نداشتند.
فاتح یکی از محافظهکارترین نواحی استانبول است. هفتهی قبل، بعضی از اهالی این ناحیه دیدند که یادداشتی به درِ آپارتمانی چسبانده شده است: «مواظب باشید! سیانور داخل خانه است. به پلیس خبر دهید. وارد نشوید.» نویسندهی این یادداشت هر که بود، میخواست همسایهها را از شرِ مادهای خطرناک حفظ کند. وقتی پلیس رسید با چهار جسد روبهرو شد...
مبدع عبارت «قصهی پریان» بارونس ماری کاترین دولنوا، وقتی اولین قصهاش را در سال ۱۶۹۰ منتشر کرد، نیازی به خلق قهرمان نمیدید. ملکهی افسانهای کاردان او، فلیسیت، شیرزنی واقعی بود، بر قلمرو پادشاهیِ باشکوهی حکمرانی میکرد و معشوقش، شاهزاده آدولف، را غرق در محبت و هدیه کرده بود، اما وقتی شاهزاده به دنبال شهرت و افتخار رفت و شادی میانشان را رها کرد، ملکه تنها ماند.
ایران برای من شمارش یک، دو، سه... است. وقتی دخترم که انگلیسیزبان شده، از من جدول ضرب میپرسد، اول اعداد را به فارسی ترجمه میکنم و نتیجه را دوباره به انگلیسی برمیگردانم.
اگر نخواهیم ایران را در خاک و آب خلاصه کنیم تعبیر هویت انسانی و هویت مرزی را نباید نادیده گرفت اما اگر ایران را به مفهوم کل کلاسیک آن یعنی دربرگیرندهی جغرافیا، ساختار سیاسی و جمعیت، پیشفرض قرار دهیم، در این صورت ایران را نمیتوان فراتراز آب و خاک پنداشت.
به نظر من، ایران آینده، ایرانی است که در آن اثری از تبعیض نژادی و ستم ملی و پلشتیها و بیدادگریها و تبعیضها نیست و همهی اینها جای خود را به برابری نسبی میان عربها و دیگر ملیتها با ملیت غالب میدهد. این ــ البته ــ امر محالی نیست و در دنیای معاصر نمونههای فراوان دارد و در ایران گذشته نیز معمول بوده است.
ایران برای من به عنوان یک زنِ کُرد جدا از تعریف جغرافیایی و موقعیتی آن که با مفاهیمی از جمله تابعیت رسمی و مرزهای سیاسی قابل تشخیص است، دارای ساختارهای همگون اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و جنسی نیست. بلکه کلیتی است ناهمگون و آکنده از تنوع و گوناگونی
در ذهن و ضمیر من، ایران یعنی قلمرو فرهنگ و زبان فارسی؛ هرجا اهالی و ساکنان آن از مشایخ و مشاهیر ادبیات فارسی آموختهاند و تأثیرات پیدا و پنهان گرفتهاند آنجا ایران است، حتی اگر بخشی از قلمرو چین و سرزمین هند باشد یا کشوری مستقل مانند افغانستان و تاجیکستان و آذربایجان.
به گذشته و آیندهی ایران که فکر میکنم، میبینم برگهای دفتر تاریخ و فرهنگ این سرزمین همانقدر سرشار از رنج است که سرشار از امید؛ امید به پیروزیِ روشنی بر تاریکی، امید به سرآمدنِ زمستان، امید به فردای بهتر. گویی رنج و امید دو روی سکهی زندگی انسان ایرانی است. این که این امید و آرزوی همیشگی چه کارکردی دارد یک داستان است، این که فردای بهتری که به آن امیدوار شویم چه ویژگیهایی دارد داستانی دیگر.